baran

میتوان زیر باران گام برداشت و تا خدا پرواز کرد
  • جستجو 
  • بانوی گیسوحنایی نور نیمه شعبان 
  • تماس  
  • ورود 

راز گلاب وبرگ به

07 آبان 1395 توسط طيبه قيدي
راز گلاب وبرگ به

برگ درخت بِه برای از بین بردن گرفتگی عروق

شخصی از آشنایان به دلیل گرفتگی عروق نیازمند عمل بالن بوده و به توصیه یکی از دوستان به خوردن دم کرده برگ بِه –همانند چای- به جای چای به مدت ۲۰ روز می پردازد. پس از ۲۰ روز نزد پزشک می رود و پزشک او را از انجام عمل معاف می کند.لازم به ذکر است برگ درخت به در عطاریها به فروش می رسد.

دوری غم وبی خوابی باگلاب

میدونید چرا توی مراسم عزا گلاب زیاد استفاده میشه؟ چرا گلاب می‌ریزند روی لباس و بدن عزادارها؟ چرا توی مراسم عروسی این گلاب استفاده نمیشه؟ چرا وقتی شاد هستیم کسی دست به گلاب نمیزنه؟به خاطر اینکه گلاب غم زدا است. ترشح ئیدروفین و اندروفین را در مغز متعادل میکنه و احساس آرامش و آسودگی به آدم میده.شب اگه فکرای بد توی کله‌ات میاد، اگه هی اینور و اونور میشی نمیتونی بخوابی کافیه یک پارچه سفید برداری و روش گلاب بریزی و بگذاری زیر سرت، تا صبح مثل یک دسته گل میتونی بخوابی.نسخه دوم هم پیشنهاد میکنم یک لیوان بردارید و یک چهارم آن را عسل بریزید و دو سوم آب جوش و کمی گلاب. قبل از خواب این شربت را صرف کنید ببینید چه حالی میده واسه خواب

 نظر دهید »

برخورد احسن با دارایی هامون:

25 مهر 1395 توسط طيبه قيدي

خداوند در فردای قیامت از دارایی های ما سوال میکند

وَ قِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْؤُلُونَ (صافات24)
آنجا نگهشان بداريد كه بايد بازخواست شوند .

تنها دارایی حقیقی ما خداست:

«مَاذَا وَجَدَ مَنْ فَقَدَكَ وَ مَا الّذِى فَقَدَ مَنْ وَجَدَكَ؟».

امام حسين (ع) فرمود: «پروردگارا! آن كه تو را ندارد ، چه دارد و آن كه
تو را دارد، چه ندارد؟”

(بحار الانوار، ج ۹۵ ص ۲۲۶ ح۳ )

خدا دارایی حقیقی ما انسانهاست. هر کس که دارایی اش خدا باشد همه چیز را
بدست می آورد و آنکه که دارایی اش خدا نباشد همه چیز را از دست میدهد

چگونه ما میتوانیم خدا را در زندگی مون داشته باشیم؟

حدیث قدسی: من طَلَبَنی وَجَدَنی(هرکس من را طلب کند با طلب حقیقی خدا می یابد مرا)

در ضمن حديث قدسي که مخاطب آن حضرت داود مي باشد آمده است که
( و من طلبه غیری لم یجدنی( هر کس غير مرا طلب کند مرا نخواهد يافت)

چرا که جمع نقیضین محال است

پس ما باید در اصل طالب حقیقی خداوند عالمیان باشیم و برقراری ظهور مهدی
فاطمه(عج) , ان شاءالله.

اللهم عجل لولیک الفرج

 نظر دهید »

خادم ارباب کیست؟

25 مهر 1395 توسط طيبه قيدي

(قسمتی از کتاب خادم ارباب کیست؟ اثرعلی اصغرعلوی)

 

جایی که کلاسی به استادی غلام سیاه امام حسین جناب جون‌بن‌حوی بر پاست…

خیلی­ها به دنبال امام گذشته می­گردند و نه حال، دنبال امام حی و حاضر بودن صفت کلیدی حضرت جون است.

تکلیف­گرا بودن جان این اتفاق بزرگ است، از امام علی سراغ امام حسن رفتن و از امام حسن تا امام حسین را پیمودن و با امام حسین همراهی تا پایان خط ویژگی ممتاز حضرت جون است، در به در بودن کوی اهل بیت زیباترین عنوان برای سبک زندگی حضرت جون است.

بسیاری در هر زمانه به بهانه امام ماضی سر خود را از فرمان امام مضارع باز می­کنند و حال آن که حقیقت آن است که در زمان امام حسن، امام حسین، حسین است نه امام، او مأموم است و امام حسن امام او.

هر امام در زمان هر امام دیگری باشد مأموم می­شود. تکلیف در یافتن امام زمان است: «مَن مَاتَ وَ لَم یَعرِف ِامَامَ «زَمَانِه»»،یافتن امام زمان هر زمان وظیفه هر انسانی است که بنا دارد به مرگ جاهلی نمیرد.مرگ تبلور زندگی است.تجلی تمامِ زندگی در نحوه مرگ انسان‌ها نمود می‌یابد. کسی که به مرگ جاهلی بمیرد یعنی تمام عمر در زندگی جاهلی بوده است و در عصر جاهلیت زیسته است.‌ باید امام زمان را شناخت و با او همراه شد مانند جون که خود را به امام زمانش رساند. رساندن به امام زمان و گوش به فرمان او بودن، حتی پس از شهادت!

اصحاب پس از شهادتشان ـ که در محضر رسول خدا وارد می­شدند ـ آنگاه که فریاد «هل من ناصر» امام زمانشان را شنیدند این پیام را جواب گفتند. برای همین بود که بدن­هایشان تکان خورد وقتی حضرت صدایشان زد و این قصه هنوز قصه جاری و سکه رایج روز است. هنوز عده­ای در ولایت امام قبلی مانده­اند و خط خود را خط او می­دانند، ‌یک عنوان پوششی برای رفع تکلیف و سرباز زدن از امر امام حی. این­ها از امام مضارع فرمان نمی­برند به بهانه امام ماضی و حال آنکه امام مضارع، امامِ امامِ ماضی است.

 

 نظر دهید »

مثل اُمل ها

06 مهر 1395 توسط طيبه قيدي

برگشت گفت: آخه این چیه سرت کردی ، مثل امل ها !!! مثل اینکه باورت نشده قرن بیست و یکه و شبیه مردم عصر حجر می گردی !!!گفتم: واقعاْ ؟! عصر حجر یعنی کی ؟!گفت:چه مي دونم 14 قرن پيش.
گفتم:چه جالب 14 بيشتره يا16؟
گفت : چه سوالايي ميكني معلومه 16!
گفتم: پس 16 قرن پيش عصر حجر تره تا 14 قرن پيش گفت:معلومه
گفتم: پس شما با اين حساب بايد دمده تر باشيد كه مثل مردم 16 قرن پيش مي گرديد اونم چه زماني موقعي كه بهش مي گفتن عصر جاهليت ديگه از اسمش هم پيداست كه خيلي دمده است…
ديگه پي اش رو نگرفت گذاشت رفت
افحكم الجاهلية يبغون ومن احسن من الله حكما لقوم يوقنون مائده 50
آيا حكم جاهليت را مي جويند و چه حكمي براي يقين آورندگان از حكم خدا بهتر است ؟
و لا تبرجن تبرج الجاهلية احزاب 33
و به همسرانت بگو خود را چنان زنان جاهل نيارايند


وقتی این مطلب را دروبلاگ محجبه ها فرشته اند ،دیدم ؛ خوشم آمد و یادم افتاد سال 90 روی حجاب در مسیحیت مطالبی را جمع آوری کرده بودم ، کلی زیروروکردم نوشته هاراتاپیداشون کنم . بعد به خودم گفتم بگذارتووبلاگت تادیگه اینقدرسختی نکشی براپیداکردن دست نوشته هات درثانی آمدیم ومطالب به درد یکی دیگه هم خورد ،  این شد که برااولین باردروبلاگم از حجاب نوشتم امید وارم مورد استفاده قرارگیره …

 

حجاب در مسیحیت

مسیحیت نه تنها احکام شریعت یهود در مورد حجاب را تغییر نداد، بلکه قوانین شدید آن را استمرار بخشید و در برخى موارد، قدم را فراتر نهاد و با سخت‏گیرى بیشترى وجوب حجاب را مطرح ساخت؛ زیرا در شریعت یهود، تشکیل خانواده و ازدواج امرى مقدس محسوب مى‏شد و طبق نوشته ویل دورانت، در سن بیست سالگى اجبارى بود؛33 اما از دیدگاه مسیحیت قرون اوّلیه، تجرّد، مقدس شمرده مى‏شد.(1)بنابر این مسیحیت، براى از بین بردن زمینه هرگونه تحریک و تهییج، زنان را به صورت شدیدترى به رعایت کامل پوشش و دورى از هر گونه آرایش و تزیین فراخواند. برابر متون تاریخى، چادر و روبند، براى همگان - حتّى براى خاتون‏هاى اشراف - ضرورى بود و در اعیاد نیز کسى آن را کنار نمى‏گذاشت؛ بلکه با طلا و نقره و پارچه‏هاى زربفت آن را تزیین مى‏نمودند و حتّى براى تفریح نیز با حجب و حیاى کامل در مجالس انس و یا گردش‏هایى دور از چشم نامحرمان، شرکت مى‏جستند.

انجیل در موارد فراوان، بر وجوب حجاب و پوشش تأکید و پیروانش را به تنزّه از اِعمال شهوت و عفاف فراخوانده است؛ در انجیل مى‏خوانیم: همچنین زنان پیر در سیرت متقى باشند و نه غیبت‏گو و نه بنده شراب زیاده، بلکه معلمات تعلیم نیکو* تا زنان جوان را خِرَد بیاموزند که شوهر دوست و فرزند دوست باشند* و خرداندیش و عفیفه و خانه‏نشین و نیکو و مطیع شوهران خود که مبادا کلام خدا متهم شود*(2)
در «کتاب مقدس» در مورد لزوم آراستگى به حیا و کنار نهادن آرایش ظاهرى چنین آمده است: همچنین زنان، خویشتن را بیارایند به لباسِ مزّین به حیا و پرهیز؛ نه به زلف‏ها و طلا و مروارید و رختِ گران‏بها* …زن با سکوت به کمال اطاعت تعلیم گیرد* و زن را اجازت نمى‏دهم که تعلیم دهد یا بر شوهر مسلّط شود؛ بلکه در سکوت بماند*(3)
 
همچنین اى زنان، …* و شما را زینت ظاهرى نباشد از بافتن موى و متحلّى شدن به طلا و پوشیدن لباس * بلکه انسانیت باطنى قلبى در لباس غیر فاسد، روح حلیم و آرام که نزد خدا گرانبهاست * زیرا بدین گونه زنان مقدسه در سابق نیز که متوکل به خدا بودند، خویشتن را زینت مى‏نمودند.(4)
 
افزون بر موارد پیشین، «عهد جدید» نیز لزوم پوشاندن موى سر، به ویژه در مراسم عبادى،(5) لزوم سکوت به ویژه در کلیسا،(6)با وقار و امین بودن زن (7)و نهى از نگاه ناپاک به بیگانگان را خاطرنشان ساخته، مى‏گوید: کسى که به زنى نظر شهوت اندازد، همان دم، در دل خود با او زنا کرده است * پس اگر چشم راستت، تو را بلغزاند، قلعش کن و از خود دور انداز؛ زیرا تو را بهتر آن است که عضوى از اعضایت تباه گردد، از آن که تمام بدنت در جهنم افکنده شود*(8)
 
دستورات دینى پاپ‏ها و کاردینال‏هاى مسیحى که بر اساس آن پوشاندن صورت الزامى و تزیین موى سر و آرایش آن و تنظیم آنها در آیینه و سوراخ نمودن گوش‏ها و آویختن گلوبند، خلخال، طلا و دستبند قیمتى، رنگ نمودن مو و تغییر صورت ظاهرى ممنوع بود، شدت بیشترى رانشان مى‏دهد.(9)
در مورد سیره عملى زنان مسیحى، دائرة المعارف لاروس مى‏گوید: دین مسیحى، براى زن، خِمار را باقى نهاد؛ وقتى وارد اروپا شد، آن را نیکو شمرد. زن‏ها در کوچه و وقت نماز، خمار داشتند. در قرون وسطى، خصوصاً قرن نهم، خمار رواج داشت. آستین خمار، شانه زن را پوشیده، تقریباً به زمین مى‏رسید. این عادت تا قرن سیزدهم باقى بود.(10)
ویل دورانت نیز در مورد سیره عملى زنان مسیحى چنین مى‏نویسد: ساق پاى زنان چیزى نبود که در ملأ عام و یا رایگان به چشم خورد…. البسه بانوان در مجالس تورنه، موضوع مهمّى براى روحانیون بود که کاردینال‏ها، درازى جامه‏هاى خواتین را معیّن مى‏کردند. هنگامى که کشیشان چادر و روبند را یکى از ارکان اخلاقیات عیسوى دانستند، به دستور زن‏ها، چادرها را از مشمش ظریف و حریر زربفت ساختند… .(11)
تصویرهایى که از پوشاک مسیحیان و زنان اروپا به جا مانده، به وضوح حجاب کامل زنان را نشان مى‏دهد.(12)
 
 
 
1. ویل دورانت، تاریخ تمدن، ج 1، ص 439.
 
2. شایان ذکر است که اکنون مسیحیت، ازدواج را براى تمام مسیحیان مقدس مى‏شمرد و تنها آن را براى پاپ و اسقف‏هاى کلیسا ممنوع مى‏داند.
 
3. انجیل، رساله پولس بتیطس، باب دوم، فقره 1 - 6 .
 
4. انجیل، رساله پولیس به تیموناؤس، باب دوم، فقره 9 - 15.
 
5. انجیل، رساله پطرس رسول، باب سوم، فقره 1 - 6 .
 
6. انجیل، رساله اول پولس رسول به قرنتیان، باب یازدهم، فقره 1 - 17.
 
7. همان، باب چهاردهم، فقره 34 - 36.
 
8. انجیل، رساله پولس رسول به تیموناؤس، باب سوم، فقره 11.
 
 9. انجیل متى، باب اول، فقره 28 - 30.و باب هجدهم، فقره 8 - 10.

42. دکتر حکیم الاهى، زن و آزادى، ص 53.
 
10. مهذب، زن و آزادى، ص 65.
 
11. ویل دورانت، تاریخ تمدن، ج 13، ص 498 - 500، با اندکى تصرف و تلخیص.
 
 12. براون و اشنایدر، پوشاک اقوام مختلف، ص 116

 نظر دهید »

روز شعروادب پارسی

25 شهریور 1395 توسط طيبه قيدي

روز شعر و ادب پارسی و روز بزرگداشت استاد شهریار

۲۷ شهریور،روز شعر و ادب پارسی و روز بزرگداشت استاد شهریار گرامي باد به همين مناسبت بخشي از زندگينامه استاد شهريار را با هم ميخوانيم.

نام كامل شهـريار سيد محـمـد حسين بهـجـت تـبـريـزي است. در اوايل شاعـري (بهـجـت) تخـلص مي كرد و بعـداً دوباره با فال حافظ تخـلص خواست كه دو بـيت زير شاهـد از ديوان حافظ آمد و خواجه تخـلص او را (شهـريار) تعـيـيـن كرد:
كه چرخ سكه دولت به نام شهـرياران زد
غم غريبي و غربت چو بر نمي تابم
به شهـر خود روم و شهـريار خود باشم
و شاعـر ما بهـجت را به شهـريار تـبـديل كرد و به هـمان نام هـم معـروف شد . تاريخ تـولـدش 1285 خورشيدي و نام پـدرش حاجي ميرآقا خشگـنابي است كه از سادات خشگـناب (قـريه نزديك قره چـمن) و از وكـلاي مبرز دادگـستـري تـبـريز، و مردي فاضل و خوش محاوره و از خوش نويسان دوره خود و با ايمان و كريم الطبع بوده است و در سال 1313 مرحوم و در قـم به خاك سپرده شد.


شهـريار تحـصـيلات خود را در مدرسه متحده و فيوضات و متوسطه تـبـريز و دارالفـنون تهـران خوانده و تا كـلاس آخر مـدرسهً طب تحـصيل كرده است و در چـند مريضخانه هـم مدارج اكسترني و انترني را گـذرانده است ولي د رسال آخر به عـلل عـشقي و ناراحـتي خيال و پـيشامدهاي ديگر از ادامه تحـصيل محروم شده است و با وجود مجاهـدت هـايي كه بعـداً توسط دوستانش به منظور تعـقـيب و تكـميل اين يك سال تحصيل شد، معـهـذا شهـريار رغـبتي نشان نداد و ناچار شد كه وارد خـدمت دولتي بـشود. چـنـد سالي در اداره ثـبت اسناد نيشابور و مشهـد خـدمت كرد و در سال 1315 به بانك كـشاورزي تهـران داخل شد و تا كـنون هـم در آن دستگـاه خدمت مي كند.


شهـرت شهـريار تـقـريـباً بي سابقه است ، تمام كشورهاي فارسي زبان و ترك زبان، بلكه هـر جا كه ترجـمه يك قـطعـه او رفته باشد، هـنر او را مي سـتايـند. منظومه (حـيـدر بابا) نـه تـنـهـا تا كوره ده هاي آذربايجان، بلكه به تركـيه و قـفـقاز هـم رفـته و در تركـيه و جـمهـوري آذربايجان چـنـدين بار چاپ شده است، بدون استـثـنا ممكن نيست ترك زباني منظومه حـيـدربابا را بشنود و منـقـلب نـشود.
شهـريار در تـبـريز با يكي از بـستگـانش ازدواج كرده، كه ثـمره اين وصلت دخـتري سه ساله به نام شهـرزاد و دخـتري پـنج ماهـه بـه نام مريم است.

شهـريار در سالهاي اخير اقامت در تهـران خـيلي مـيل داشت كه به شـيراز بـرود و در جـوار آرامگـاه استاد حافظ باشد و اين خواست خود را در اشعـار (اي شيراز و در بارگـاه سعـدي) منعـكس كرده است ولي بعـدهـا از اين فكر منصرف شد و چون از اقامت در تهـران هـم خسته شده بود، مردد بود كجا برود؛ تا اينكه يك روز به من گـفت كه: ” مـمكن است سفري از خالق به خلق داشته باشم ” و اين هـم از حرف هـايي بود كه از او شـنـيـدم و عـقـلم قـد نـمي داد - تا اين كه يك روز بي خـبر از هـمه كـس، حـتي از خانواده اش، از تهـران حركت كرد وخبر او را از تـبريز گـرفـتم.

بالاخره سيد محـمد حسين شهـريار در 27 شهـريـور 1367 خورشيـدي در بـيـمارستان مهـر تهـران بدرود حيات گـفت و بـنا به وصيـتـش در زادگـاه خود در مقـبرةالشعـرا سرخاب تـبـريـز با شركت قاطبه مـلت و احـترام كم نظير به خاك سپـرده شد. چه نيك فرمود:
براي ما شعـرا نـيـست مـردني در كـار كـه شعـرا را ابـديـت نوشـته اند شعـار


درآخر یکی از زیباترین غزلیات شهریاررا که دروصف مولای متقیان سروده ومناسبت با این روزهاو ایام عید غدیر دارد را می آوریم .
 

علي اي هماي رحمت تو چه آيتي خدا را
که به ماسوا فکندي همه سايه‌ي هما را
دل اگر خداشناسي همه در رخ علي بين
به علي شناختم به خدا قسم خدا را
به خدا که در دو عالم اثر از فنا نماند
چو علي گرفته باشد سر چشمه‌ي بقا را
مگر اي سحاب رحمت تو بباري ارنه دوزخ
به شرار قهر سوزد همه جان ماسوا را
برو اي گداي مسکين در خانه‌ي علي زن
که نگين پادشاهي دهد از کرم گدا را
بجز از علي که گويد به پسر که قاتل من
چو اسير تست اکنون به اسير کن مدارا
بجز از علي که آرد پسري ابوالعجائب
که علم کند به عالم شهداي کربلا را
چو به دوست عهد بندد ز ميان پاکبازان
چو علي که ميتواند که بسر برد وفا را
نه خدا توانمش خواند نه بشر توانمش گفت
متحيرم چه نامم شه ملک لافتي را
بدو چشم خون فشانم هله اي نسيم رحمت
که ز کوي او غباري به من آر توتيا را
به اميد آن که شايد برسد به خاک پايت
چه پيامها سپردم همه سوز دل صبا را
چو تويي قضاي گردان به دعاي مستمندان
که ز جان ما بگردان ره آفت قضا را
چه زنم چوناي هردم ز نواي شوق او دم
که لسان غيب خوشتر بنوازد اين نوا را
«همه شب در اين اميدم که نسيم صبحگاهي
به پيام آشنائي بنوازد و آشنا را»
ز نواي مرغ يا حق بشنو که در دل شب
غم دل به دوست گفتن چه خوشست شهريارا
 

 نظر دهید »
  • 1
  • 2
  • 3
  • ...
  • 4
  • ...
  • 5
  • 6
  • 7
  • 8
  • 9
مرداد 1404
ش ی د س چ پ ج
 << <   > >>
        1 2 3
4 5 6 7 8 9 10
11 12 13 14 15 16 17
18 19 20 21 22 23 24
25 26 27 28 29 30 31
  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • ازهردری نوشتن
  • سلام برشعبان وانوارش
  • دل نوشته ها
  • انتظار یا...
  • درمحضربزرگان
  • طرح ونقد
  • لحظه ای بابهشتیان
  • حیات طیبه
  • معرفت
  • درسایه ساردعا
  • کلام وحی
  • بهلول عاقل
  • خاطرات
  • محرم

Random photo

ارزشمندی با ثروت ماندگارنیست!

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • تماس
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس