میلاد مبارک
گرچه درعشق فقط لاف زدن رابلدیم
گرچه چندی ست که بی روح ترازهرجسدیم
گرچه درخوبترین حالتمان نیز بدیم
جزدرخانه ارباب دری رانزدیم
ازازل حلقه بگوش دراین خانه شدیم
سجده شکربرآریم که دیوانه شدیم
ازهمان روز که حسنش زتجلی دم زد
ازهمان دم که دمش طعنه به جام جم زد
ازهمان لحظه که مهرش به دلم پرچم زد
عشق پیداشد وآتش به همه عالم زد
گفت من عشقم ومجنون حسین بن علی
دررگم نیست به جز خون حسین بن علی
آسمان باتپش ماه تماشادارد
قطره دریا که شود جلوه ی زیبادارد
خاک یک دشت فقط تربت اعلادارد
عشق بانام حسین است که معنادارد
تاخداهست وجهان هست وزمان هست وزمین
نمک سفره ایجاد حسین است همین
لبم از هرچه به جزنام امامم خاموش
آتش عشق نشد یک دم از این دم خاموش
گرچه یک لحظه نبوداست به عالم خاموش
ازقدومش شده یک روز جهنم خاموش
درامالی ؛خودش شیخ صدوق آوردست
روزمیلاد حسین آتش دوزخ سرداست
شب شوراست که شیرین وغزل خوان شده ام
خیس ازبارش احسان فراوان شده ام
جان رهاکرده ودل بسته ی جانان شده ام
مست جام رجب وتشنه ی شعبان شده ام
که شب سوم این ماه حبیب آمده است
بازازباغ خدا نفخه ی سیب آمده است
اوهمان است که احسان قدیمش خوانند
صاحب جام بلایای عظیمش خوانند
درمدینه همه قرآن کریمش خوانند
پنجمین دشمن شیطان رجیمش خوانند
ازازل تابه ابدخلق خدامیدانند
ماهمه بنده واین قوم خداوندانند
شعرازدوستان دخترعمویم