شبه پیامبرمیلادت مبارک
یاد ولادت عزیزحسین (علیه السلام) علی اکبر، مرابه یاد گریه های شبانه حسین (علیه السلام) درمرگ (شهادت)پیامبر انداخت که ازهمه بیتاب تربود هرچندکه کودکی بیش نبود . آن قدرگریست وقلبش جراحت یافت که تابزرگی هم التیام نیافت وازاین همه بیتابی ، خدا؛ شبیهی ازپیامبررابعدهادردامانش گذاشت تاجگرسوخته اش بدان التیام بیابد .
عجیب بوداین شباهت ، آن قدرکه به محض تولدش بوی پیامبردرفضای خانه پیچید وهمه دوباره انگشت حیرت به دندان گزیده شبه پیامبررامی نگریستند که بزرگ وبرومند میشودعلیِ اکبرِ حسین (علیه السلام)
گذشت تاکربلا؛ قصه شباهت دوباره تکرارشد ، آنگاه که پدربه وقت لباس رزم پوشاندن علی اش که چون دامادی را به حجله می فرستند مهیای میدان میکرد ، نزدیکترین ،محبوبترین ودوست داشتنی ترین هدیه رابرای معاشقه باخدا ؛ کمربند “ادیم” یادگارِمانده ازپیامبررا برکمرفرزندش که شبه پیامبربود، محکم میکردو به وضوح کمرخودش انحنا میگرفت ، به پسر گفت : پیش رویم ، مقابل چشمانم راه برو؛ پسرگام برداشت آن گونه که ماه درآسمان راه میرود .
وحسین (علیه السلام) سربه آسمان بلندکرد وگفت : شاهدباش خدای من ؛ جوانی رابه میدان میفرستم که شبیه ترین خلق به پیامبرتوست درصورت ، سیرت، درکردار، درگفتار، حتی درگامهای رفتار. توشاهدی خدای من که هرباربرای پیامبر دلتنگ میشدیم ؛ هربارجای خالی پیامبرجانمان رابه لب میرساند وهربارآتش عشق پیامبر، خرمن دلمان رابه آتش میکشید به این جوان نگاه میکردیم ؛ به این که اکنون پیش روی توراه میرود ودربسترنگاه تو راهی میدان میشود.
علی اکبروارد میدان شد ، باعمامه سحاب برسرپیچیده ، تحت الحنک به گردن بسته ، باجلال وجبروت ، استواری وصلابت ، خلق وخوی محمدی اش وهمه صفات بی نظیرش .
آنگاه فغان ازسپاه دشمن برخاست که والله این رسول الله است ؛ این پیامبرخاتم است درقله شباب وجوانی .
هول دردل ابن سعدافتادکه سوارراخوب میشناخت ، فریاد زد : که اینجا کجاوپیامبرکجا؟ عقلتان کجارفته ! امادرسپاه ملتهب ولرزان ، طنین صدامی پیچیدکه ؛ کورشوم اگراین پیامبرنباشد که من باهمین دوچشم محمد ( صلوات الله علیه )رادیده ام . مارابه جنگ با پیامبر آورده ای ! باجنگ او ماراچه کار؟
صدای ابن سعدبه استهزای یاران بی بصیرتش بلندشدکه : بیدارشوید ازاین خواب وهم ! این که پیش روی شماست علی اکبرحسین (علیه السلام) است . همان که برای قتلش جایزه ای کلان معین کرده اند و شد آن چه که توخوب ترمیدانی ….