baran

میتوان زیر باران گام برداشت و تا خدا پرواز کرد
  • جستجو 
  • بانوی گیسوحنایی نور نیمه شعبان 
  • تماس  
  • ورود 

من ، تو، او

06 مهر 1395 توسط طيبه قيدي

*من به مدرسه ميرفتم تا درس بخوانم*
*تو به مدرسه ميرفتي به تو گفته بودند بايد دکتر شوي*
*او هم به مدرسه ميرفت اما نمي دانست چرا*

*من پول تو جيبي ام را هفتگي از پدرم ميگرفتم*
*تو پول تو جيبي نمي گرفتي هميشه پول در خانه ي شما دم دست بود*
*او هر روز بعد از مدزسه کنار خيابان آدامس ميفروخت*

*معلم گفته بود انشا بنويسيد*
*موضوع اين بود علم بهتر است يا ثروت*

*من نوشته بودم علم بهتر است*
*مادرم مي گفت با علم مي توان به ثروت رسيد*
*تو نوشته بودي علم بهتر است*
*شايد پدرت گفته بود تو از ثروت بي نيازي*
*او اما انشا ننوشته بود برگه ي او سفيد بود*
*خودکارش روز قبل تمام شده بود*

*معلم آن روز او را تنبيه کرد*
*بقيه بچه ها به او خنديدند*
*آن روز او براي تمام نداشته هايش گريه کرد*
*هيچ کس نفهميد که او چقدر احساس حقارت کرد*
*خوب معلم نمي دانست او پول خريد يک خودکار را نداشته*
*شايد معلم هم نمي دانست ثروت وعلم گاهي به هم گره مي خورند*
*گاهي نمي شود بي ثروت از علم چيزي نوشت*

*من در خانه اي بزرگ مي شدم که بهار توي حياطش بوي پيچ امين الدوله مي آمد*
*تو در خانه اي بزرگ مي شدي که شب ها در آن بوي دسته گل هايي مي پيچيد که پدرت
براي مادرت مي خريد*
*او اما در خانه اي بزرگ مي شد که در و ديوارش بوي سيگار و ترياکي را مي داد
که پدرش مي کشيد*

*سال هاي آخر دبيرستان بود*
*بايد آماده مي شديم براي ساختن آينده*

*من بايد بيشتر درس مي خواندم دنبال کلاس هاي تقويتي بودم*
*تو تحصيل در دانشگا هاي خارج از کشور برايت آينده ي بهتري را رقم مي زد*
*او اما نه انگيزه داشت نه پول درس را رها کرد دنبال کار مي گشت*

*روزنا مه چاپ شده بود*
*هر کس دنبال چيزي در روزنامه مي گشت*

*من رفتم روزنامه بخرم که اسمم را در صفحه ي قبولي هاي کنکور جستجو کنم*
*تو رفتي روزنامه بخري تا دنبال آگهي اعزام دانشجو به خارج از کشور بگردي*
*او اما نامش در روزنامه بود روز قبل در يک نزاع خياباني کسي را کشته بود*

*من آن روز خوشحال تر از آن بودم که بخواهم به اين فکر کنم که کسي کسي را کشته
است*
*تو آن روز هم مثل هميشه بعد از ديدن عکس هاي روزنامه آن را به کناري
انداختي*
*او اما آنجا بود در بين صفحات روزنامه*
*براي اولين بار بود در زندگي اش که اين همه به او توجه شده بود** !!!!*

*چند سال گذشت*
*وقت گرفتن نتايج بود*

*من منتظر گرفتن مدارک دانشگاهي ام بودم*
*تو مي خواستي با مدرک پزشکي ات برگردي همان آرزوي ديرينه ي پدرت*
*او اما هر روز منتظر شنيدن صدور حکم اعدامش بود*

*وقت قضاوت بود*
*جامعه ي ما هميشه قضاوت مي کند*

*من خوشحال بودم که که مرا تحسين مي کنند*
*تو به خود مي باليدي که جامعه ات به تو افتخار مي کند*
*او شرمسار بود که سرزنش و نفرينش مي کنند*

*زندگي ادامه دارد*
*هيچ وقت پايان نمي گيرد*

*من موفقم من ميگويم نتيجه ي تلاش خودم است**!!!*
*تو خيلي موفقي تو ميگويي نتيجه ي پشت کار خودت است**!!!*
*او اما زير مشتي خاک است مردم گفتند مقصر خودش است** !!!!*

*من , تو , او*
*هيچگاه در کنار هم نبوديم*
*هيچگاه يکديگر را نشناختيم*

*اما من و تو اگر به جاي او بوديم*
*آخر داستان چگونه بود ؟؟؟*

*هر روز از كنار مردمانی می گذريم كه يا من اند يا تو و يا او*
*و به راستی نه موفقيت های من به تمامی از آن من است و نه تقصيرهای او همگي از
آن او

 

 نظر دهید »

مثل اُمل ها

06 مهر 1395 توسط طيبه قيدي

برگشت گفت: آخه این چیه سرت کردی ، مثل امل ها !!! مثل اینکه باورت نشده قرن بیست و یکه و شبیه مردم عصر حجر می گردی !!!گفتم: واقعاْ ؟! عصر حجر یعنی کی ؟!گفت:چه مي دونم 14 قرن پيش.
گفتم:چه جالب 14 بيشتره يا16؟
گفت : چه سوالايي ميكني معلومه 16!
گفتم: پس 16 قرن پيش عصر حجر تره تا 14 قرن پيش گفت:معلومه
گفتم: پس شما با اين حساب بايد دمده تر باشيد كه مثل مردم 16 قرن پيش مي گرديد اونم چه زماني موقعي كه بهش مي گفتن عصر جاهليت ديگه از اسمش هم پيداست كه خيلي دمده است…
ديگه پي اش رو نگرفت گذاشت رفت
افحكم الجاهلية يبغون ومن احسن من الله حكما لقوم يوقنون مائده 50
آيا حكم جاهليت را مي جويند و چه حكمي براي يقين آورندگان از حكم خدا بهتر است ؟
و لا تبرجن تبرج الجاهلية احزاب 33
و به همسرانت بگو خود را چنان زنان جاهل نيارايند


وقتی این مطلب را دروبلاگ محجبه ها فرشته اند ،دیدم ؛ خوشم آمد و یادم افتاد سال 90 روی حجاب در مسیحیت مطالبی را جمع آوری کرده بودم ، کلی زیروروکردم نوشته هاراتاپیداشون کنم . بعد به خودم گفتم بگذارتووبلاگت تادیگه اینقدرسختی نکشی براپیداکردن دست نوشته هات درثانی آمدیم ومطالب به درد یکی دیگه هم خورد ،  این شد که برااولین باردروبلاگم از حجاب نوشتم امید وارم مورد استفاده قرارگیره …

 

حجاب در مسیحیت

مسیحیت نه تنها احکام شریعت یهود در مورد حجاب را تغییر نداد، بلکه قوانین شدید آن را استمرار بخشید و در برخى موارد، قدم را فراتر نهاد و با سخت‏گیرى بیشترى وجوب حجاب را مطرح ساخت؛ زیرا در شریعت یهود، تشکیل خانواده و ازدواج امرى مقدس محسوب مى‏شد و طبق نوشته ویل دورانت، در سن بیست سالگى اجبارى بود؛33 اما از دیدگاه مسیحیت قرون اوّلیه، تجرّد، مقدس شمرده مى‏شد.(1)بنابر این مسیحیت، براى از بین بردن زمینه هرگونه تحریک و تهییج، زنان را به صورت شدیدترى به رعایت کامل پوشش و دورى از هر گونه آرایش و تزیین فراخواند. برابر متون تاریخى، چادر و روبند، براى همگان - حتّى براى خاتون‏هاى اشراف - ضرورى بود و در اعیاد نیز کسى آن را کنار نمى‏گذاشت؛ بلکه با طلا و نقره و پارچه‏هاى زربفت آن را تزیین مى‏نمودند و حتّى براى تفریح نیز با حجب و حیاى کامل در مجالس انس و یا گردش‏هایى دور از چشم نامحرمان، شرکت مى‏جستند.

انجیل در موارد فراوان، بر وجوب حجاب و پوشش تأکید و پیروانش را به تنزّه از اِعمال شهوت و عفاف فراخوانده است؛ در انجیل مى‏خوانیم: همچنین زنان پیر در سیرت متقى باشند و نه غیبت‏گو و نه بنده شراب زیاده، بلکه معلمات تعلیم نیکو* تا زنان جوان را خِرَد بیاموزند که شوهر دوست و فرزند دوست باشند* و خرداندیش و عفیفه و خانه‏نشین و نیکو و مطیع شوهران خود که مبادا کلام خدا متهم شود*(2)
در «کتاب مقدس» در مورد لزوم آراستگى به حیا و کنار نهادن آرایش ظاهرى چنین آمده است: همچنین زنان، خویشتن را بیارایند به لباسِ مزّین به حیا و پرهیز؛ نه به زلف‏ها و طلا و مروارید و رختِ گران‏بها* …زن با سکوت به کمال اطاعت تعلیم گیرد* و زن را اجازت نمى‏دهم که تعلیم دهد یا بر شوهر مسلّط شود؛ بلکه در سکوت بماند*(3)
 
همچنین اى زنان، …* و شما را زینت ظاهرى نباشد از بافتن موى و متحلّى شدن به طلا و پوشیدن لباس * بلکه انسانیت باطنى قلبى در لباس غیر فاسد، روح حلیم و آرام که نزد خدا گرانبهاست * زیرا بدین گونه زنان مقدسه در سابق نیز که متوکل به خدا بودند، خویشتن را زینت مى‏نمودند.(4)
 
افزون بر موارد پیشین، «عهد جدید» نیز لزوم پوشاندن موى سر، به ویژه در مراسم عبادى،(5) لزوم سکوت به ویژه در کلیسا،(6)با وقار و امین بودن زن (7)و نهى از نگاه ناپاک به بیگانگان را خاطرنشان ساخته، مى‏گوید: کسى که به زنى نظر شهوت اندازد، همان دم، در دل خود با او زنا کرده است * پس اگر چشم راستت، تو را بلغزاند، قلعش کن و از خود دور انداز؛ زیرا تو را بهتر آن است که عضوى از اعضایت تباه گردد، از آن که تمام بدنت در جهنم افکنده شود*(8)
 
دستورات دینى پاپ‏ها و کاردینال‏هاى مسیحى که بر اساس آن پوشاندن صورت الزامى و تزیین موى سر و آرایش آن و تنظیم آنها در آیینه و سوراخ نمودن گوش‏ها و آویختن گلوبند، خلخال، طلا و دستبند قیمتى، رنگ نمودن مو و تغییر صورت ظاهرى ممنوع بود، شدت بیشترى رانشان مى‏دهد.(9)
در مورد سیره عملى زنان مسیحى، دائرة المعارف لاروس مى‏گوید: دین مسیحى، براى زن، خِمار را باقى نهاد؛ وقتى وارد اروپا شد، آن را نیکو شمرد. زن‏ها در کوچه و وقت نماز، خمار داشتند. در قرون وسطى، خصوصاً قرن نهم، خمار رواج داشت. آستین خمار، شانه زن را پوشیده، تقریباً به زمین مى‏رسید. این عادت تا قرن سیزدهم باقى بود.(10)
ویل دورانت نیز در مورد سیره عملى زنان مسیحى چنین مى‏نویسد: ساق پاى زنان چیزى نبود که در ملأ عام و یا رایگان به چشم خورد…. البسه بانوان در مجالس تورنه، موضوع مهمّى براى روحانیون بود که کاردینال‏ها، درازى جامه‏هاى خواتین را معیّن مى‏کردند. هنگامى که کشیشان چادر و روبند را یکى از ارکان اخلاقیات عیسوى دانستند، به دستور زن‏ها، چادرها را از مشمش ظریف و حریر زربفت ساختند… .(11)
تصویرهایى که از پوشاک مسیحیان و زنان اروپا به جا مانده، به وضوح حجاب کامل زنان را نشان مى‏دهد.(12)
 
 
 
1. ویل دورانت، تاریخ تمدن، ج 1، ص 439.
 
2. شایان ذکر است که اکنون مسیحیت، ازدواج را براى تمام مسیحیان مقدس مى‏شمرد و تنها آن را براى پاپ و اسقف‏هاى کلیسا ممنوع مى‏داند.
 
3. انجیل، رساله پولس بتیطس، باب دوم، فقره 1 - 6 .
 
4. انجیل، رساله پولیس به تیموناؤس، باب دوم، فقره 9 - 15.
 
5. انجیل، رساله پطرس رسول، باب سوم، فقره 1 - 6 .
 
6. انجیل، رساله اول پولس رسول به قرنتیان، باب یازدهم، فقره 1 - 17.
 
7. همان، باب چهاردهم، فقره 34 - 36.
 
8. انجیل، رساله پولس رسول به تیموناؤس، باب سوم، فقره 11.
 
 9. انجیل متى، باب اول، فقره 28 - 30.و باب هجدهم، فقره 8 - 10.

42. دکتر حکیم الاهى، زن و آزادى، ص 53.
 
10. مهذب، زن و آزادى، ص 65.
 
11. ویل دورانت، تاریخ تمدن، ج 13، ص 498 - 500، با اندکى تصرف و تلخیص.
 
 12. براون و اشنایدر، پوشاک اقوام مختلف، ص 116

 نظر دهید »

مــــــــرنــــــــــج و مـــــــــرنجـــــــان

06 مهر 1395 توسط طيبه قيدي

از مرحوم حاج آقا مجتهدی نقل شد که میفرمودند: آقای آخوند از آقای نخودکی خواست که او را موعظه کند. آقای نخودکی گفت:

مــــــــرنــــــــــج و مـــــــــرنجـــــــان

آقای آخوند گفت مرنجان را فهمیدم یعنی کسی را اذیت نکنم. ولی مرنج یعنی چی؟ چطور میتوانم ناراحت نشوم؟ مثلا وقتی بفهمم کسی مرا غیبت کرده یا فحش داده چطور میتوانم نرنجم؟! آقای نخودکی گفت: علاج آن است که خودت را کسی ندانی. اگر خودت را کسی ندانستی دیگر نمی رنجی. بلی دوستان اگر ما خودمان را دارای عزت و مقام خاصی در این دنیا ندانیم و خودمان را در برابر خداوند هیچ بدانیم دیگر هیچگاه از سخن دیگران ناراحت نمی شویم.

همچنین مرحوم آقای حاج اسماعیل دولابی نیز فرمود:

«خلاصه و لبّ اخلاق در دو كلمه است : مرنج و مرنجان»

 

 نظر دهید »

حاج حسین خرازی

06 مهر 1395 توسط طيبه قيدي

مرحله اول عملیات که تمام شد، آزاد باش دادن و یک جعبه کمپوت گیلاس؛ خنک، عینهو یک تکه یخ. انگار گنج پیدا کرده بوديم توی این گرما.
از راه نرسیده، گفت: “می خواین از مهمونتون پذیرایی کنین؟ “
گفتم: ” چشمت به این کمپوتا افتاده؟ اینا صاحاب دارن. نداشته باشن هم خودمون بلدیم چی کارشون کنیم.”
چند دقیقه نشست .تحویلش نگرفتيم. رفت .
علی که آمد تو، عرق از سر و رویش می باريد. یک کمپوت داديم دستش.
گفتم : ” یه نفر اومده بود، لاغر مُردنی. کمپوت می خواست بهش ندادیم. خیلی پُر رو بود.”
گفت : “همین که الان از این جا رفت بیرون؟ یه دست هم نداشت؟ “
گفتم : ” آره. همین.”
گفت : ” خاک برسر ! حاج حسین بود.”

 نظر دهید »

عبرت ایام

05 مهر 1395 توسط طيبه قيدي
عبرت ایام

24 ذیحجه سال 10 هجری قمری ست ؛

این بار نیز می نویسد حبیب خدا ، محمد رسول الله( صلوات  الله علیه وآله وسلم ) تادعوت کند به یگانگی  خدا ، بندگی معبود بی همتا، قبول دین حق اسلام را و یا جزیه به مسلمانان را،  که اگر نپذیرند ؛ جنگ محیا میشود میان آنها .

گیرنده کسی نیست جز مسیحیان نجران ؛ که نه میشنوند دلیل وبرهان و نه می پذیرند اسلام .

هفتاد نفربزرگ کوچک اندیش نجران ؛ واگذاشتند امررابه مباهله درمیان ، مشورتشان شد، همراهی نبی با یاران که جمع کثیرشان نیست هراسی برایمان  واگر نبی باشد با زن وفرزند وجان ،  که روشی است از پیغمبران ؛ اثری نمی ماند از ما درمیان .

 وچه زود خوارشدند مسیحیان نجران وعزت بخشیده شد به اسلام .

نازل شد آیه از سوی خداوند مهربان ومشخص شد نفس پیغمبرازمیان مردمان،  که تنها ، علی ست  جان جانان . 

 

 1 نظر
  • 1
  • ...
  • 33
  • 34
  • 35
  • ...
  • 36
  • ...
  • 37
  • 38
  • 39
  • ...
  • 40
  • ...
  • 41
  • 42
  • 43
  • ...
  • 63
تیر 1404
ش ی د س چ پ ج
 << <   > >>
  1 2 3 4 5 6
7 8 9 10 11 12 13
14 15 16 17 18 19 20
21 22 23 24 25 26 27
28 29 30 31      
  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • ازهردری نوشتن
  • سلام برشعبان وانوارش
  • دل نوشته ها
  • انتظار یا...
  • درمحضربزرگان
  • طرح ونقد
  • لحظه ای بابهشتیان
  • حیات طیبه
  • معرفت
  • درسایه ساردعا
  • کلام وحی
  • بهلول عاقل
  • خاطرات
  • محرم

Random photo

شوق دیدار

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • تماس
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس