baran

میتوان زیر باران گام برداشت و تا خدا پرواز کرد
  • جستجو 
  • بانوی گیسوحنایی نور نیمه شعبان 
  • تماس  
  • ورود 

شوق دیدار

15 مرداد 1397 توسط طيبه قيدي
شوق دیدار

بسم الله الرحمن الرحیم

کمال الدین و تمام النعمة، شیخ صدوق، جلد دوم، باب 33؛ روایات امام صادق علیه السلام درباره امام دوازدهم علیه السلام و غیبت او:

شیخ صدوق (ره) در کتاب کمال الدین و تمام النعمة ج 2 باب 33 حدیث 51 نقل می‎کند که:

سُدَیر صیرفی می‎گوید: من، مُفَضَّل بن عَمْرو، ابوبصیر و ابان بن تَغلَب خدمت مولایمان امام صادق (ع) رسیدیم در حالیکه ایشان بر خاک نشسته و جُبّه (نوعی لباس) خیبری پوشیده بودند و ایشان مانند مادر فرزند مرده‎ی شیدای جگر سوخته می‎گریستند درحالیکه زمزمه می‎کردند:

سیدی غیبتک نفت رقادی و ضیقت علی مهادی و ابتزت منی راحة فؤادی سیدی غیبتک أوصلت مصابی بفجائع الأبد … فما أحس بدمعة ترقی من عینی و أنین یفتر من صدری عن دوارج الرزایا و سوالف البلایا إلا مثل بعینی عن غوابر أعظمها و أفضعها و بواقی أشدها و أنکرها و نوائب مخلوطة بغضبک و نوازل معجونة بسخطک

« ای آقای من! غیبت تو خواب از دیدگانم ربوده و بسترم را بر من تنگ ساخته و آسایش قلبم را از من سلب نموده است.

 ای آقای من! غیبت تو اندوه مرا به فجایع ابدی پیوند داده … من دیگر احساس نمی‎کنم اشکی را که از دیدگانم بر گریبانم روان است و ناله‎ای را که از مصائب و بلایای گذشته از سینه‎ام سر می‎کشد، جز آنچه را که در برابر دیدگانم مجسم است و از همه گرفتاریها بزرگتر و جانگذازتر و سخت تر و ناآشناتر است، ناملایماتی که با غضب تو در آمیخته و مصائبی که با خشم تو عجین شده است. »

سدیر گوید: حضرت به ما فرمودند: خداوند در قائم ما سه خصلت جاری ساخته که آن خصلت در سه تن از پیامبران نیز جاری بوده است؛ نوع و طرز تولدش را مانند تولد موسی (تولد پنهانی) و غیبتش را مانند غیبت عیسی و تأخیر در ظهورش را مانند تأخیر افتادن طوفان نوح مقدر کرده است و بعد از آن عمر عبد صالح(خضر) را دلیلی بر عمر او قرار داده است.

 اما تولد موسی(ع)، چون فرعون واقف شد که زوال پادشاهی او به دست موسی است، دستور داد که کاهنان را حاضر کنند و آنها وی را از نَسَب موسی آگاه کردند و گفتند که وی از بنی اسرائیل است و فرعون به کارگزاران خود دستور می داد که شکم زنان باردار بنی اسرائیل را پاره کنند و حدود بیست و چند هزار نوزاد را کشت اما نتوانست به کشتن موسی(ع) دست یابد زیرا او در حفظ و حمایت خدای متعال بود و بنی‎امیه و بنی‎عباس نیز چنین‎اند، وقتی واقف شدند که زوال پادشاهی آنها و پادشاهی امیران و ستمگران آنها به دست قائم ماست، با ما به دشمنی برخاستند و در قتل آل رسول (ص) و نابودی نسل او شمشیر کشیدند، به طمع آنکه بر قتل قائم دسترسی پیدا کنند، اما خدای تعالی امر خود را مکشوفِ یکی از ظلمه نمی‎سازد و نور خود را کامل می‎کند، گرچه خوش‎آیند مشرکان نباشد.

و اما غیبت عیسی(ع)، یهود و نصاری اتفاق کردند که او کشته شده است، اما خدای تعالی با این قول خود آنان را تکذیب فرمود، « وَ ما قَتَلُوهُ وَ ما صَلَبُوهُ وَ لکِنْ شُبِّهَ لَهُمْ » و غیبت قائم نیز چنین است، زیرا این امت به واسطه طول مدتش آن را انکار می‎کند، پس گوینده‎ای به هذیان گوید او متولد نشده است، و گوینده‎ای دیگر گوید او مرده است، و گوینده‎ای دیگر این کلام کفرآمیز را گوید که یازدهمین ما ائمه عقیم است، و گوینده‎ای دیگر با این کلام از دین خارج شود که تعداد ائمه به سیزده و یا بیشتر رسیده است، و گوینده‎ای دیگر به نافرمانی خدای تعالی پرداخته و گوید روح قائم در جسد دیگری سخن می گوید.

اما تأخیر کردن نوح(ع) چنین است که چون خداوند برای قوم خود طلب عقوبت کرد، خدای تعالی روح الأمین(ع) را با هفت هسته خرما به نزد وی فرستاد و به او گفت: ای پیامبر خدا! خدای تعالی به تو می‎گوید: اینها خلایق و بندگان من هستند و آنها را با صاعقه‎ای از صواعق خود نابود نمی‎کنم مگر پس از تأکید کردن دعوت و الزام ساختن حجت، پس بار دیگر در دعوت قومت تلاش کن که من به تو ثواب خواهم داد و این هسته‎ها را در زمین بکار که فَرَج و خلاصی تو آنگاه است که آنها برویند و بزرگ شوند و میوه به بار آورند و این مژده را به مؤمنان پیرو خود بده.

و چون پس از زمانی طولانی درختها روئید و پوست گرفت و دارای ساقه و شاخه شد و میوه داد و به بار نشست از خدای تعالی درخواست کرد که وعده را عملی سازد، اما خدای تعالی فرمان داد که هسته این درختها را بکارد و دوباره صبر و تلاش کند و حجت را بر قومش تأکید کند و او نیز آن را به طوائفی که به او ایمان آورده بودند گزارش کرد و سیصد تن از آنان از دین برگشتند و گفتند: اگر مدعای نوح حق بوده، در وعده پروردگارش خلفی واقع نمی‎شد.

سپس خدای تعالی هر بار دستور می‎داد که هسته‎ها را بکارد و نوح نیز هفت مرتبه آنها را کاشت و هر مرتبه طوائفی از مؤمنین از دین برمی‎گشتند تا آنکه هفتاد و چند نفر بیشتر باقی نماندند. آنگاه خدای تعالی وحی فرمود که ای نوح! هم‎اکنون صبح روشن از پس شب تار دمیده و حقِ محض و صافی از ناخالص و کدر آن جدا شد، زیرا بدطینتان از دین بیرون رفتند و اگر من کفار را نابود می‎کردم و این طوائف از دین بیرون شده را باقی می‎گذاشتم به وعده خود درباره مؤمنانی که در توحید با اخلاص بودند و به رشته نبوت تو متمسک بودند وفا نکرده بودم، زیرا من وعده کرده بودم که آنان را جانشین زمین کنم و دینشان را استوار سازم و خوفشان را مبدل به امن نمایم تا با رفتن شک از قلوب آنها عبادت من خالص شود، و چگونه این جانشینی و استواری و تبدیل خوف به امن ممکن بود در حالی که ضعف یقین از دین بیرون شدگان و خُبث طینت و سوء سریرت آنها (که از نتایج نفاق است) و گمراه شدن آنها را می‎دانستم، و اگر رائحه سلطنت مؤمنان را آن هنگام که ایشان را جانشین زمین ساخته و بر تخت سلطنت نشانده و دشمنانشان را نابود می‎سازم استشمام می کردند، باطن نفاقشان را مستحکم کرده و دشمنی با برادرانشان را آشکار می‎کردند و در طلب ریاست و فرماندهی با آنها می‎جنگیدند و با وجود فتنه‎انگیزی و جنگ و نزاع بین ایشان چگونه تمکین و استواری در دین و اعتلاء امر مؤمنین ممکن خواهد بود، خیر چنین نیست وَ اصْنَعِ الْفُلْکَ بِأَعْیُنِنا وَ وَحْیِنا

قائم(ع) نیز چنین است زیرا ایام غیبت او طولانی می‎شود تا حقِ محض و ایمان صاف از کدر آن مشخص شود و هر کسی که از شیعیان طینت ناپاکی دارد از دین بیرون رود، کسانی که ممکن است چون استخلاف و تمکین و امنیت منتشره در عهد قائم(ع)  را احساس کنندو نفاق ورزند.

 2 نظر

نگاهی به حکومت مهدی عج

15 مرداد 1397 توسط طيبه قيدي
نگاهی به حکومت مهدی عج

روش رهبری امام زمان(عج) بعد از ظهور به چه شکلی است؟

 امام صادق(ع) فرمودند: در صاحب این امر که صاحب قیام باشد روش‌ها و سنت‌های انبیاء سلف وجود دارد. سنتی از حضرت موسی(ع) و حضرت عیسی(ع) و حضرت یوسف(ع) و حضرت محمد(ص) در وجود نازنین حضرت حجت وجود دارد.

 شباهت او به موسی ابن عمران، ترسان بودن امام است. امام زمان(عج) در یک زندگی همراه با خوف هستند.

 شباهت به جناب عيسی همانی است که راجع به عيسی می‌گويند.
مسيحيت راجع به عيسی مي‌گويند که عيسی در حاليکه زنده است کشته شده است و به صليب آويخته شده است. در روايت آمده است غيبت امام آنقدر طول می‌کشد که شيعيان او يعنی پيروان او و متوليان ولايت او مردد می‌شوند و می‌گويند اگر امام زمان(عج) بود می‌آمد. عده‌ای پا را از این هم فراتر می‌گذارند و می‌گویند مهدی درگذشته است…

 سنت و روش و شباهت ایشان به جناب یوسف، پوشش او است که خداوند بین او و مردم حجابی را قرارداد که مردم او را می دیدند ولی او را نمی شناختند، همین خصلت در وجود امام زمان(عج) است. او را می‌بینیم ولی او را نمی‌شناسیم.

 سنت او از محمد(ص) آن است كه به روش هدايت او ، هدايت كرده و به سيره او عمل مى كند.

 سیره پیامبر(ص) در رهبری چه بوده است؟

راوی می‌گوید: ” از امام صادق(ع) در مورد روش حضرت مهدی سوال کردم که او چه روشی را در رهبری دارند. حضرت فرمود: همان کاری را می‌کندکه پیغمبر کرد. پیغمبر دوران قبل از خودش را باطل کرد که دوران قبل از خودش جاهلیت بود. امام هم دوران جاهلیت را باطل می‌کند و یک اسلام جدیدی را ایجاد می‌کند.”

از زمان غیبت تا زمان ظهور، اسلام چه استحاله‌ای پیدا می‌کند که وقتی روش امام ما، روش پیغمبر است می‌گویند دین جدید آورده است. پیغمبر(ص) چه کاری کرده‌اند که ما در دوران غیبت آن را ترک می‌کنیم و امام زمان(عج) که می‌آیند همان را احیا می‌کنند و مردم می‌گویند این یک دین جدید است در حالیکه ” امام صادق(ع) فرمودند: حلال حضرت محمد(ص) حلال است تا روز قیامت، حرام حضرت محمد(ص)، حرام است تا روز قیامت”

روش رهبری پیغمبر(ص)

سیره پیغمبر(ص) در رهبری امت، اخلاق است.
شما در هیچ یک از سنوات بیست و سه ساله رسالت پیغمبر(ص) حتی اقامه یک استدلال از ناحیه پیغمبر(ص) را برای جمع کردن مردم نمی‌بینید. آنچه را که می‌بینید ارتکاب به رفتارهای اخلاقی است.

امام صادق(ع) می‌فرماید: هر گاهی که امام زمان(عج) تشریف بیاورند سیره او سیره رسول خدا(ص) است. یعنی اخلاق را احیا می‌‌کنند. وقتی اخلاق را احیا می‌کنند مردم می‌گویند یک دین جدید آورده است.

رفتارهای اخلاقی دو ملاک دارد

 1. رفتارهای اخلاقی همواره مطابق با اطاعت خدا هستند.

پیغمبر(ص) در اوایل بعثتشان سراغ قبیله‌ای به نام قبیله بنی عامر رفتند تا تبلیغ دین بکنند. رئیس قبیله گفت: چه می‌گویی؟ حرف تو چیست؟ فرمود: من فرستاده خدا هستم. گفت: چه کاری می‌خواهی بکنی؟ حضرت رسالتش را بیان کرد که هدف من توحید است. هدف من اجتناب از شرک و بت‌پرستی است. هدف من احیای اخلاق است و همه را بیان کرد. 
گفت: ما قبیله بنی عامر از نظر جمعیت زیاد و آدم‌های بسیار شجاعی هستیم. ما به تو کمک می‌‌کنیم. تو را بر تمام عرب مسلط می‌کنیم. اما شرط داریم. حضرت فرمود: شرطش چیست؟ گفت: بعد از اینکه تو مسلط شدی و عمرت پایان یافت، جانشینی و حکومت به ما برسد. حضرت فرمود: کار حکومت دست من نیست. گفت: دست کیست؟ فرمود: دست خدا است. گفت: خدا به چه کسی سپرده است؟ فرمود: به علی ابن ابی طالب. گفت: علی کیست؟ فرمود: پسر عموی من است. گفت: ما سینه‌هایمان ستبر بکنیم در مقابل دشمن، بعد هم حکومت را به علی بدهی؟ ما نیستیم. فرمود: نباشید.


دیپلماسی امروز اگر بود چه می‌گفت؟ می‌گفت: تو قبول می‌کردی. وقتی که زمان مرگت فرا می‌رسید دبه می‌کردی. این دیپلماسی امروز است. ولی پیغمبر برای آمدن به دینش اینطور رفتار نکرد.

2. رفتارهای اخلاقی، ضامن حفظ کرامت انسان‌ها است.

شخصی از ایران در مدینه شرفیاب محضر حضرت رضا شد. عده‌ای هم در جلسه بودند. گفت: من در شهرم پولدار هستم. الان پولم تمام شده است. حضرت فرمودند: بنشین. چون رفتار اخلاقی، حفظ کرامت انسانی است. خلوت شد و سه چهار نفر ماندند. حضرت فرمود: چقدر پول، مشکل تو را حل می‌کند؟ عرض کرد: دویست دینار مشکل من را حل می‌کند. حضرت به اندرونی رفتند. یک کیسه دویست دیناری را آوردند. لای در را باز کردند و به آن شخص دادند. بعد فرمودند: برو که دیگر چشمت به چشم من نیفتد. او رفت. آن دو سه نفری که آنجا بودند پرسیدند: چرا اینطور به او پول دادید؟ فرمود: نمی‌خواستم خِفّت خواستن را در چشم او ببینم. کسی که دستش را دراز می‌کند و می‌گوید به من کمک کن خودش را خفیف کرده است.

 هر کاری را خواستید انجام بدهید باید این دو خصیصه را داشته باشد.

 این همان چیزی است که امام زمان(عج) می‌خواهد انجام بدهد. یک روش مدیریتی است.

 ما به عنوان افرادی که منتظر ایشان هستیم باید باری از دوش او برداریم و غمی از دلش بزداییم و به سیره‌ای که می‌خواهد احیا کند، ملتزم باشیم.

 نظر دهید »

موعود از دید روایات

27 دی 1395 توسط طيبه قيدي


انتظار فرج در روایات اسلامی.
امید و آرزو و دل بستن به آینده بهتر و زندگی مرفه تر که شامل عنصر خوشبینی نسبت به جریان کلی نظام طبیعت و سیر تکاملی تاریخ و اطمینان به آینده روشنتر، و طرد عنصر بدبینی نسبت به پایان کار بشر است، در زبان روایات اسلامی (انتظار فرج) خوانده می‏شود.
اصل انتظار فرج، از یک اصل کلی اسلامی و آیات کریمه قرآن مجید مایه می‏گیرد، و آن اصل حرمت یأس و نومیدی از لطف و رحمت خداوند است.
مسلمانان بر اثر نویدهای قرآن کریم و پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و جانشینان معصوم آن حضرت عقیده دارند که در پایان روزگار، خداوند مردی را از دودمان پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله بر می‏انگیزاند که به وسیله او (دین اسلام) را آشکار می‏سازد.
این موعود عزیز، بر اساس صحیح ترین و استوارترین مصادر اسلامی و بشارتهای انبیای الهی، و نویدهای کتب مذهبی اهل ادیان، دوازدهمین جانشین رسول خدا صلی الله علیه و آله و از فرزندان پاک و معصوم علی و زهراء علیهما السلام و هم نام و هم کنیه پیامبر خدا صلی الله علیه و آله است که در بین مسلمانان به عناوین مختلفی چون: (مهدی)، (قائم)، (منتظر)، (صاحب الامر)، (صاحب الزمان)، (حجة الله)، (بقیة الله) و (خلف صالح) شهرت دارد.
اینک به قسمتی از این روایات که ما آنها را به عنوان نمونه در اینجا می‏آوریم، توجه فرمایید:
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می‏فرماید:
(لو لم یبق من الدنیا الا یوم لطول الله ذلک الیوم حتی یبعث رجلا منی او من اهل بیتی یواطی اسمه اسمی یملا الارض قسطا و عدلا کما ملئت ظلما و جورا …).
اگر از دوام دنیا به جز یک روز بیشتر نمانده باشد، خداوند آن روز را به قدری طولانی می‏گرداند تا مردی از دودمان من و یا از اهل بیت مرا برانگیزد که هم نام من است … او زمین را پر از عدل و داد می‏نماید همچنان که پر از ظلم و جور شده است.کتاب التاج الجامع للاصول، جلد 5، صفحه 343 و بحار الانوار، جلد 51، صفحه 74، حدیث 27 و بسیاری از کتب حدیث/
همچنین در حدیث دیگری می‏فرماید:
(ابشرکم بالمهدی یملا الارض قسطا و عدلا کما ملئت جورا و ظلما، یرضی عنه ساکن السماء و ساکن الارض).
شما را به حضرت مهدی علیه السلام مژده می‏دهم که او زمین را پر از عدل و داد می‏کند همان طوری که پر از ظلم و ستم شده است. ساکنان آسمان و زمین از او خشنود می‏شوند.
فصول المهمه، صفحه 297 و مسند احمد، جلد 3، صفحه 37، و منابع دیگر حدیث. التاج الجامع للاصول، جلد 5، کتاب الفتن و علامات الساعة، صفحه 343/
و نیز در یک حدیث دیگر می‏فرماید:
(لا تنقضی الساعة حتی یملک الارض رجل من اهل بیتی، یملا الارض عدلا کما ملئت جورا).
المهدی الموعود المنتظر، جلد 1، صفحه 94، حدیث 90، و بحار الانوار، جلد 51، صفحه 78/
دنیا به آخر نمی‏رسد مگر این که مردی از اهل بیت من، تمام جهان را مالک شود، او سراسر روی زمین را پر از عدل کند همچنان که پر از ستم شده باشد.
امیر مؤمنان علی علیه السلام می‏فرماید:
(المهدی منا فی آخر الزمان، لم یکن فی امة من الامم مهدی ینتظر غیره).
منتخب الاثر، صفحه 171، حدیث 90، دلائل الامامه طبری، صفحه 256/
مهدی علیه السلام مردی از دودمان ماست که در آخرالزمان ظاهر می‏شود. در همه عالم شخصی به نام مهدی منتظر که مردم انتظارش را می‏کشند جز او وجود ندارد. (او یک تن بیشتر نیست).
از این حدیث شریف استفاده می‏شود که مهدی موعود منتظر علیه السلام در سراسر عالم یکی است و از دودمان رسول خدا صلی الله علیه و آله و فاطمه زهراء علیها السلام و علی مرتضی علیه السلام است که در آخر زمان ظهور می‏نماید، و هرگز تعددی در آن وجود ندارد، و به قول معروف، مهدی شخصی است نه نوعی.
امام حسین علیه السلام می‏فرماید:
منا اثناء عشر مهدیا، اولهم امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب و آخرهم التاسع من ولدی هو الامام القائم بالحق، یحیی الله به الارض بعد موتها، و یظهر به دین الحق علی الدین کله و لو کره المشرکون
[قرآن كريم، سوره مباركه التوبة، آيه 33]
 بحار الانوار، جلد 51، صفحه 133، حدیث 4، منتخب الاثر، صفحه 205، حدیث 4، کفایة الاثر، صفحه 232 و کمال الدین صدوق با ترجمه فارسی، جلد 1، صفحه 434، باب 30، حدیث 3/
امامان دوازده گانه از ما هستند که اول آنها امیر مؤمنان علی علیه السلام و آخرینشان نهمین فرزند من امام قائم به حق است. خداوند به وسیله او زمین مرده را زنده و آباد گرداند، و دین حق را بر همه ادیان پیروز گرداند گرچه مشرکان خوش ندارند.
امام باقر علیه السلام می‏فرماید:
ان الدنیا لا تذهب حتی یبعث الله عزوجل رجلا منا اهل البیت یعمل بکتاب الله، لا یری فیکم منکرا الا انکره.
 کافی، جلد 8، صفحه 396، حدیث 597، و بشارة الاسلام، صفحه 246/
دنیا به پایان نمی‏رسد تا این که خدای تعالی مردی از خاندان مرا برانگیزد که به کتاب خدا (قرآن) عمل کند، و در میان شما کار زشتی را نبیند جز آنکه از آن جلوگیری نماید.
امام صادق علیه السلام می‏فرماید:
الخلف الصالح من ولدی و هو المهدی، اسمه محمد و کنیته ابوالقاسم یخرج فی آخر الزمان. روزگار رهایی، جلد 1، صفحه 374/
خلف صالح از فرزندان من همان مهدی است که نام او (محمد) و کنیه اش ابوالقاسم است و در آخر زمان ظاهر می‏شود.
احمد بن زیاد از امام کاظم علیه السلام پرسید:
آیا در میان شما امامان کسی هست که از انظار مردم غایب شود؟
امام علیه السلام فرمود:
آری، او کسی است که شخصا از دیدگان مردم غایب می‏شود ولی یادش از دلهای مؤمنان نمی‏رود، او دوازدهمی ما امامان است که خداوند هر مشکلی را برای او آسان می‏کند و هر سختی و ناهمواری را برای او هموار می‏نماید. گنجها و معادن زمین را برای او ظاهر می‏گرداند و هر دور و درازی را برای او نزدیک و کوتاه می‏کند و هر ستمگر گردن کشی را به وسیله او نابود می‏سازد و هر شیطان سرکشی را به هلاکت می‏رساند. او پسر بانوی کنیزان است که ولادتش بر مردم پوشیده می‏ماند … تا زمانی که خداوند او را ظاهر گرداند و به وسیله او زمین را پر از عدل و داد کند چنان که پر از ظلم و ستم شده باشد.
 بحار الانوار، جلد 51، صفحه 150، حدیث 2، و کمال الدین، جلد 3، صفحه 40، حدیث 7، باب 34/

 نظر دهید »

انتظار در اعماق سرشت آدمی

27 دی 1395 توسط طيبه قيدي
انتظار در اعماق سرشت آدمی

برخلاف گفته کسانى که فکر مى ‏کنند بذر اصلى انتظار ظهور یک مصلح بزرگ را، شکست ها و ناکامی ها و نابسامانی ها مى‏ پاشد؛ عشق به این موضوع مربوط به اعماق وجود آدمى است.به تعبیر دیگر، انسان از دو راه- از راه عاطفه و خرد - سرانجام در برابر چنین مسأله‏ اى قرار مى ‏گیرد و سروش این ظهور را با دو زبان «فطرت و عقل» مى ‏شنود.

و به عبارت روشن تر، ایمان به ظهور مصلح جهانى جزئى از «عشق به آگاهى» و «عشق به زیبایى» و «عشق به نیکى» (سه بعد از ابعاد چهارگانه روح انسان) است که بدون چنان ظهورى این عشق ها به ناکامى مى ‏گراید و به شکست محکوم مى‏ شود.

شاید این سخن نیاز به توضیح بیشترى داشته باشد و آن اینکه مى‏ دانیم «عشق به تکامل» شعله جاویدانى است که سراسر وجود انسان را در برگرفته؛ او مى‏ خواهد بیشتر بداند؛ بیشتر از زیبائی ها ببیند؛ بیشتر از نیکی ها بهره‏ ببرد. خلاصه اینکه، علاقه انسان به پیشرفت و تکامل، به دانایى و زیبایى، به نیکى و صلح و عدالت، علاقه‏ اى است اصیل، همیشگى و جاودانى؛ و انتظار ظهور یک مصلح بزرگ جهانى آخرین نقطه اوج این علاقه است.

چگونه ممکن است عشق به تکامل همه جانبه در درون جان انسان باشد و چنین انتظارى نباشد! مگر تکامل جامعه انسانى بدون آن امکان‏پذیر است!هیچگاه پیدایش این انگیزه‏ها را نمى توان با عوامل اجتماعى و روانى پیوند داد. گرچه این عوامل در تضعیف یا دامن زدن به آن‏ها سهم مهمّى دارند؛ ولى اصل وجود آنها، جزء روان انسانها و جزء ابعاد اصلى روح اوست؛ به دلیل این که هیچ جامعه و هیچ ملّتى هرگز از این انگیزه‏ ها تهى نبوده است.

فطرت و «صلح و عدالت جهانى»

عشق به صلح و عدالت در درون جان هر کسى هست؛ همه از صلح و عدل لذّت مى‏ برند؛ و با تمام وجود خود خواهان جهانى مملو از این دو هستند.با تمام اختلاف هایى که در میان ملّتها و امّتها در طرز تفکّر، آداب و رسوم، عشقها و علاقه‏ ها، خواست ها و مکتب ها، وجود دارد؛ همه بدون استثنا سخت به این دو علاقه‏ مندند، و گمان مى ‏کنم دلیلى بیش از این براى فطرى بودن آنها نیاز نیست؛ چه اینکه همه جا عمومیّت خواسته‏ ها دلیل بر فطرى بودن آنهاست.فطرت و نهاد آدمى بوضوح صدا مى ‏زند که سرانجام، صلح و عدالت، جهان را فرا خواهد گرفت؛ و بساط ستم برچیده مى شود؛ چرا که این خواست عمومى انسانها است.علاوه بر ملّتها، عمومیّت این اعتقاد در همه مذاهب نیز نشانه دیگرى بر اصالت و واقعیّت آن است زیرا چیزى که زاییده شرایط خاص و محدودى است نمى ‏تواند اینچنین عمومى باشد. تنها مسائل فطرى هستند که از چنین‏ عمومیّتى برخوردارند؛ و اینها همه نشانه آن است که از زبان عواطف و سرشت آدمى این نغمه در جان او سرداده شده که سرانجام مصلحى بزرگ جهان را زیر پرچم صلح و عدالت قرار خواهد داد.

فطرت و وجود مصلحی بزرگ‏

هر عشق اصیل و فطرى حاکى از وجود معشوقى در خارج و جاذبه و کشش آن است.یعنى اگر تشنه مى‏ شویم و عشق به آب داریم دلیل بر آن است که «آبى» وجود دارد که دستگاه آفرینش تشنگى آن را در وجود ما قرار داده است.اگر علاقه‏ اى به جنس مخالف داریم دلیل بر وجود جنسى مخالف در بیرون ماست؛ و اگر عشق به زیبایى و دانایى داریم دلیل بر این است که زیبائی ها و دانائی هایى در جهان هستى وجود دارد.و از اینجا به آسانى نتیجه مى ‏گیریم که اگر انسانها انتظار مصلح بزرگى را مى‏ کشند که جهان را پر از صلح و عدالت و نیکى و داد کند، دلیل بر آن است که چنان نقطه اوجى در تکامل جامعه انسانى امکان‏پذیر و عملى است که عشق و انتظارش در درون جان ماست.

«اسناد و مدارک» موجود نشان مى‏هد که این یک اعتقاد عمومى و قدیمى، در میان همه اقوام و مذاهب شرق و غرب است، (اگر چه در پاره‏اى از مذاهب همچون اسلام تأکید بیشترى روى آن شده است.) و این خود دلیل و گواه دیگرى بر فطرى بودن این موضوع است.در اینجا ما به عنوان نمونه برخی از اقوام و مذاهب که به ظهور مصلحی بزرگ معتقدند، اشاره می کنیم.

 

 نظر دهید »

سوال مردی از بهلول درباره شیطان

26 دی 1395 توسط طيبه قيدي

آورده اند که مردی زشت رو وبد اخلاق از بهلول سوال کرد که خیلی دوست دارم که شیطان را ببینم

بهلول گفت : اگر آینه درخانه نداری در آب زلال نگاه کن شیطان را خواهی دید .

 

 نظر دهید »
  • 1
  • 2
اردیبهشت 1404
ش ی د س چ پ ج
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30 31    
  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • ازهردری نوشتن
  • سلام برشعبان وانوارش
  • دل نوشته ها
  • انتظار یا...
  • درمحضربزرگان
  • طرح ونقد
  • لحظه ای بابهشتیان
  • حیات طیبه
  • معرفت
  • درسایه ساردعا
  • کلام وحی
  • بهلول عاقل
  • خاطرات
  • محرم

Random photo

سربازی امام احتیاج به خودسازی دارد

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • تماس
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس