baran

میتوان زیر باران گام برداشت و تا خدا پرواز کرد
  • جستجو 
  • بانوی گیسوحنایی نور نیمه شعبان 
  • تماس  
  • ورود 

بهلول با دوست خود

18 دی 1395 توسط طيبه قيدي

شخصی که سابقه دوستی با بهلول راداشت روزی مقداری گندم به آسیا برد ، چون آرد نمود برالاغ خود حمل کرد وچون نزدیک منزل بهلول رسید اتفاقا خرش لنگ شد وبرزمین افتاد آن شخص با سابقه دوستی که با بهلول داشت اوراصدازد ودرخواست نمود تاالاغش رابه او بدهد وبارش رابه منزل برساند.

چون بهلول قبلا قسم خورده بود که الاغش را به کسی ندهد به آن مرد گفت :

الاغ من نیست . اتفاقا صدای الاغ بلندشد وبنای عرعرکردن راگذاشت

آن مرد به بهلول گفت : الاغ تودرخانه است ومی گویی نیست .

بهلول گفت : عجب دوست احمقی هستی ؛ توپنجاه سال است بامن رفیقی حرف مراباورنمیکنی ولی حرف الاغ راباور مینمایی .

 

مطلب قبلی
مطلب بعدی
 نظر دهید »

موضوعات: بهلول عاقل لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

خرداد 1404
ش ی د س چ پ ج
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            
  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • ازهردری نوشتن
  • سلام برشعبان وانوارش
  • دل نوشته ها
  • انتظار یا...
  • درمحضربزرگان
  • طرح ونقد
  • لحظه ای بابهشتیان
  • حیات طیبه
  • معرفت
  • درسایه ساردعا
  • کلام وحی
  • بهلول عاقل
  • خاطرات
  • محرم

Random photo

اهمیت انتظاردرروایات

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • تماس
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس