عشق سوزان
?مرد سیاه چهره ای به حضور علی علیه السلام رسید عرض کرد: یا امیرالمؤمنین من دزدی کرده ام مرا پاک کن! حدی بر من جاری ساز! پس از آن که سه بار اقرار به دزدی کرد، امام علیه السلام چهار انگشت دست راست او را قطع نمود.
?از محضر علی علیه السلام بیرون آمد و به سوی خانه خود رهسپار گردید با این که ضربه سختی خورده بود در بین راه باشور شوق خاص فریاد می زد: دستم را امیرالمؤمنین، پیشوای پرهیزگاران و سفیدرویان، آن که رهبر دین و آقای جانشینان است، قطع کرد. مردم از هر طرف اطرافش را گرفته بودند، او همچنان در مدح علی سخن می گفت.
?امام حسن و امام حسین از گفتار مرد با خبر شدند آمدند او را مورد محبت قرار دادند، سپس محضر پدر گرامیشان رسیدند و عرض کردند: پدر جان! ما در بین راه مرد سیاه چهره ای که دستش را بریده بودی، دیدیم تو را مدح می کرد.
?امام علیه السلام دستور داد او را به حضورش آوردند. حضرت به وی عنایت نمود و فرمود: من دست تو را قطع کردم، تو مرا مدح و تعریف می کنی؟
?عرض کرد: یا امیر المؤمنین! عشق با گوشت و پوست و استخوانم آمیخته است، اگر پیکرم را قطعه قطعه کنند، عشق و محبت شما از دلم یک لحظه بیرون نمی رود. شما با اجرای حکم الهی پا کم نمودی. شما اجرای حکم الهی کردی . امام علیه السلام درباره او دعا کرد، آنگاه انگشتان بریده اش را بجایشان گذاشت، انگشتان پیوند خورد و مانند اول سالم شد.
? بحار ج 41، ص 202
یدالله درکتب اهل سنت
علّامه امینی و اثبات لقب «یدالله» از کتب عامه
روزی عالم سنّی به علامه_امینی رحمة الله علیه که در حال پایین آمدن از منبر بودند، گفت:
«شما شیعهها به علی علیه السلام غُلُو میکنید و او را یدالله میگویید!»
ﺑﻼﻓﺎﺻﻠﻪ ﻋﻼّﻣﻪ ﺍﻣﯿﻨﯽ پاسخ دادند:
«ﺍﮔﺮ ﻋُﻤﺮ ﮔﻔﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ، ﻗﺒﻮﻝ میکنی؟»
ﮔﻔﺖ:
«بله، ﺳﺨﻦ ﻋُﻤﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺎ ﺣﺠّﺖ ﺍﺳﺖ.»
ﻋﻼّﻣﻪ ﯾﮑﯽ از ﮐﺘﺐ ﺍﻫﻞ تسنّن ﺭﺍ ﺧﻮﺍسته ﻭ ﺻﻔﺤﻪﺍی ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻧﺸﺎﻥ ﺩﺍﺩند ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﺣﺪﯾﺚ ﺩﺭ آﻥ ﺑﻮﺩ:
? ﺭﻭﺯﯼ ﻣﺮﺩﯼ ﺑﻪ ﻃﻮﺍﻑ ﮐﻌﺒﻪ مشغول بود و ﺩﺭ ﻫﻤﺎﻥ حال ﺑﻪ ﺯﻥ ﻧﺎﻣﺤﺮﻣﯽ ﻧﮕﺎﻩ ﻧﺎﻣﺸﺮﻭﻋﯽ ﮐﺮﺩ؛ امیرالمؤمنین حضرت علی علیه السلام ﺍﻭ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺣﺎﻝ ﺩﯾﺪند ﻭ ﺑﺎ ﺩﺳﺖ ﺿﺮﺑﻪﺍﯼ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺯﺩه ﻭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻣﺠﺎﺯﺍﺕ ﮐﺮﺩند. ﺍﻭ ﻫﻢ ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﺷﮑﺎﯾﺖ، ﻧﺰﺩ ﻋﻤﺮ ﺭﻓﺖ ﻭ داستان ﺭﺍ ﮔﻔﺖ.
ﻋُﻤﺮ بن خطاب به او ﮔﻔﺖ:
«ﻗَﺪ ﺭَﺍﯼ ﻋَﯿﻦُ ﺍﻟﻠّﻪِ ﻭَ ﺿَﺮَﺏَ ﯾَﺪُ ﺍﻟﻠّﻪ.»
(یعنی: ﭼﺸﻢ ﺧﺪﺍ ﺩﯾﺪ ﻭ ﺩﺳﺖ ﺧﺪﺍ ﺯﺩ!)
پس از نقل این حدیث، آﻥ ﻋﺎﻟﻢ ﺳﻨّﯽ مات و ﻣﺒﻬﻮﺕ شد!
شیعه مانند وهابیت ظاهرگرا نیست تا خدا را جسم بداند و برای او دست و پا قائل شود.
صوفیان اهل غلو هم که امام علی علیه السلام را خدا می دانند منحرفند و شیعه نیستند.
منظور علامه امینی در اینجا اثبات معنای استعاری یدالله است.
? منابع:
ﺍﻟﻨّﻬﺎﯾﻪ، ﺝ ۱۰، ﺹ ۴۱۰
ﮐﻨﺰ ﺍﻟﻌُﻤّﺎﻝ، ﺝ۵ ﺹ۴۶۲
ﺗﺎﺭﯾﺦ ﻣﺪﯾﻨﻪ ﺩﻣﺸﻖ، ﺝ ۱۷ﺹ ۴۲
ﺟﻮﺍﻫﺮ ﺍﻟﻤﻄﺎﻟﺐ، ﺝ ۱، ﺹ ۱۹۹
ﺟﺎﻣﻊ ﻣﻌﻤﺮ ﺑﻦ ﺍﻟﺮﺍﺷﺪ، ﺝ ۱، ﺹ ۱۴۴
ﻟﺴﺎﻥ ﺍﻟﻌﺮﺏ، ﺝ ۱۳، ﺹ 309