رنگ ولعاب اسلامی به مبانی صوفیان
فرقهی صوفیه برای اسلامی جلوه دادن اعتقادات و مبانی تصوف، عقاید و آداب صوفیگری را با آیات و روایات منطبق کرده و به آن رنگ و لعاب اسلامی داده تا اینچنین مردم را فریب و فقها را از مبارزه با خود دور کنند.
یکی از افراد که در کتاب خود، اعتقادات و مبانی صوفیه را با آیات و روایات تطبیق داده است، ابونصر سراج طوسی بوده که بهعنوان نمونه در کتاب خود آورده است: «از حضرت علی (علیهالسلام) روایت شده که گفت: پیامبر مرا هفتاد باب دانش آموخت که دیگری را نیاموخته بود و این مسائل در پایان کتاب آمده است. اما یادآوری آن تنها بدین جهت است که دانسته شود علمی که بین اصحاب حدیث و فقه و صوفیه پخش شده است علم دین است. هرگاه اصحاب حدیث به مشکلی بر میخورند به فقیهان مراجعه میکردند، همانگونه که فقها هرگاه به مشکلی بر میخوردند به اصحاب حدیث روی میآوردند. همچنین هر کس پرسشی دربارهی یافتههای درون و اسرار و کردارهای دل داشت، صوفیان با اشارات لطیف و معناهای ظریف آن را میگشودند.»[اللمع فی التصوف، ص14] سراج با آمیختن این روایت با مبانی و دانش تصوف خواسته است که اولاً به آن، رنگ و لعاب اسلامی زده و آداب و اعتقادات صوفیان را اسلامی جلوه دهد و ثانیاً مردم را از مبارزه بر علیه صوفیه دور کرده تا آنان بهراحتی جذب این عقاید فاسد و باطل شوند.
پینوشت:
سراج طوسی ابونصر عبدالله بن علی، اللمع فی التصوف، تصحیح نیکلسون، لیدن، 1944 م، ص14.
مخالفت فقها و علمای اسلام با تفکرات و عقاید صوفیانه، که برخلاف مبانی اعتقادی اسلام بود، موجب شد تا سران تصوف، تصمیم مهمی برای جلوگیری از این مخالفت بگیرند، تا نهتنها مردم برعلیه آنان قیام نکرده، بلکه آنان را هم به سوی خودشان جذب کنند. این تصمیم اساسی و فریبدهنده از طرف صوفیان، چنین بود که به تصوف آب و رنگ اسلامی دادند و آن اعتقادات و آداب و مبانی صوفیگری را با ظواهر آیات قرآن و احادیث، تلفیق و تطبیق داده تا تضاد میان آنان از بین برود.
آیت الله مکارم شیرازی در اینباره مینویسد: «از آنجا که این گونه مسلکها در هر محیطى وارد شود از روى قانون «تبیعت از محیط» رنگ آن محیط را به خود مىگیرد، طرفداران تصوف به زودى آب و رنگ اسلامى به آن دادند و قسمتى از فرهنگ و دستورات اسلامى را به آن آمیختند و براى وفق دادن اعتقادات خود با عقاید و احکام اسلامى دست به آیات و اخبارى زدند که بسیار از آنها از سنخ متشابهات قرآن و اخبار بود.»[جلوه حق، ص42]
ابونصر سراج در کتاب اللمع بارها از آیات و روایات، برای اسلامی کردن آداب و مبانی تصوف بهکار برده است. بهعنوان نمونه وی برای اینکه علم به اسرارِ درون و کردارهای دل را مختص صوفیان بداند، روایتی از حضرت امیرالمؤمنین (علیهالسلام) را ذکر و بعد برداشت شخصی خود را با آن تطبیق کرده است. در اللمع آمده «از حضرت علی (علیهالسلام) روایت شده که گفت: پیامبر مرا هفتاد باب دانش آموخت که دیگری را نیاموخته بود و این مسائل در پایان کتاب آمده است. اما یادآوری آن تنها بدین جهت است که دانسته شود علمی که بین اصحاب حدیث و فقه و صوفیه پخش شده است علم دین است. هرگاه اصحاب حدیث به مشکلی بر میخورند به فقیهان مراجعه میکردند، همانگونه که فقها هرگاه به مشکلی بر میخوردند به اصحاب حدیث روی میآوردند. همچنین هر کس پرسشی دربارهی یافتههای درون و اسرار و کردارهای دل داشت، صوفیان با اشارات لطیف و معناهای ظریف آن را میگشودند.»[اللمع فی التصوف، ص14] سراج با آمیختن این روایت با مبانی و دانش تصوف خواسته است که به آن، رنگ و لعاب اسلامی بزند و آداب و اعتقادات صوفیان را اسلامی جلوه داده تا مردم بهراحتی جذب این عقاید فاسد شوند.
نمونه دیگر از کارهای صوفیان که میتوان نیرنگی از طرف آنان در اسلامی دانستن مبانی اعتقادی آنان شمرد، این است که علاوه بر اینکه خرقه خود را به حضرت علی بن ابیطالب (علیهالسلام) سپردند، مشاهیر و معروفین از اصحاب پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) و یاران خاص امامان (علیهمالسلام) از قبیل سلمان، ابوذر، اویس قرنی، کمیل و … را جزء خود دانسته و حتی سلسله مشایخی را به این افراد رساندند تا به عقاید خود رنگ اسلامی زده و اینچنین افراد مختلف از هر طایفه را به سمت خود جلب و جذب کنند.
بنابراین تطبیق آیات و روایات با عقاید و آداب صوفیگری از طرف صوفیان، صرفاً جنبه فریب مردم و عدم مخالفت فقها با آنان را داشته، که برای تدوین این عقاید و تبرئه صوفیان و توجیه شرعی تصوف، کتابهای متعددی همچون اللمع فی التصوف توسط ابونصر سراج، قوت القلوب از طرف ابوطالب مکی و … تألیف شده است که برای اسلامی جلوهدادن عقاید و اعمال متصوفه، از معانی ظاهری آیات بدون هیچ قرینهای چشم پوشی نموده و تفسیر بهرأی را پیشه خود ساختند.
پینوشت:
مکارم شیرازی، ناصر، جلوه حق، نشر مدرسه علی بن ابیطالب، قم، 1381، ص42.