شهید میگوید :
خدایا این سرزمین پاک در دست ناپاکان است، در همین 20 کیلومتری من در همین تاریکی شب علی می خواست و به نخلستان می رفت فاطمه وضو می گرفت پیامبر به سجده می رفت و حسن و حسین به عبادت میپرداختند. این خانه کوچک این سنگر این گودی در دل زمین ، این گونی های بر هم تکیه داده شده پر از حرف است.
فریاد است غوغاست …
تنهایی عمیق ترین لحظات زندگی یک انسان است.
خدایا این خانه کوچک را بر من مبارک گردان ، در این چند روز با خاک انس گرفته ام . بوی خاک گرفته ام ، رنگ خاک گرفته ام ، حال می فهمم که چرا پیامبر علی ابن ابیطالب را ابوتراب نامید.
خدایا اگر من در دل سنگرم تو در دل من هستی و در دل من و سنگر هر دو حضور داری . لحظات چگونه می گذرد ؟ عبور زمان مانند عبور آب بحری از جلوی چشمانم کاملا ملموس است.
اما زندگی در این خانه کوچک که یک قلب پر طپش است یک دل خاکی در زمین خدا است ، پاکی در متن نمی تواند تکرار پذیر باشد
آری … تنها موهبتی است الهی در تنهایی از تنهایی بدر می آییم در تنهایی به خدا می رسیم … و در سنگر تنها هستم.
شهید سید محمد حسین علم الهدی