حسن خلق
1. معنای لغوی خُلق
خُلُق به ضم لام یا خُلْق به معنای صورت باطنی و ناپیدای انسان است که سرشت و سیرت نیز نامیده میشود.
مفردات در واژه «خلق» می نویسد:
«خَلق به معنای مخلوق است و خَلْق و خُلْق در اصل يكى است، مثل «شَرب و شُرب» و «صَرم و صُرم (قطع كردن و بريدن)» ولى كلمۀ خَلق (به فتح) مخصوص اشكال و اجسام و صورت هایى است كه با حواس درک مىشود و خُلق (به ضم) ويژه قوا و سجايائى است كه با فطرت و ديد دل درک مىشود».[1]
2. انواع مکاتب اخلاقی
مکاتب اخلاقی را می توان بر اساس تاریخ، نوع پژوهش در اخلاق و … به دسته بندی های مختلفی تقسیم کرد.
نظريات و مكاتب اخلاقی را، با توجه به معياری كه برای تعيين خوب و بد و تشخيص درست از نادرست ارائه دادهاند، به دو دسته كلی تقسيم كردهاند: نظريههای غايتگرايانه و نظريههای وظيفهگرايانه:
1. نظريههای غايتگرايانه
بر اساس نظريههای غايتگرايانه، ملاک درستی و نادرستی و بايستگی و نبايستگی يک رفتار، همان ارزشهای بيرونی و خارج از حوزه اخلاق است كه به وجود میآورد. بنابراين يک عمل تنها در صورتی صواب است كه دست كم به اندازه هر بديل ممكن ديگری، موجب غلبه خير بر شر شود. و يا آن كه مقصود از آن ايجاد غلبه خير بر شر باشد و تنها در صورتی خطا است كه نه موجب غلبه خير بر شر شود و نه مقصود از آن ايجاد چنين غلبهای باشد. به تعبير ديگر، غايتگرايان برای تشخيص صواب از خطا و درست از نادرست، نتيجه حاصل از كار اختياری را مورد لحاظ قرار میدهند، به اين صورت كه اگر كاری ما را به نتيجه مطلوب برساند و يا دست كم در خدمت وصول به نتيجه و غايت مطلوب باشد خوب است؛ اما اگر ما را از آن نتيجه دور كند، بد دانسته میشود.
البته غايتگرايان درباره اين كه غايت مطلوب از فعل اخلاقی چيست و هدف از كار اخلاقی وصول به كدام نقطه است ديدگاههای مختلفی دارند. برخی از آنان لذت را به عنوان غايت فعل اخلاقی معرفی كردهاند و برخی ديگر قدرت را و گروهی نيز كمال را به عنوان غاية الغايات فعل اخلاقی برشمردهاند و به همين ترتيب ديدگاههای ديگری نيز طرح شده است.
همچنين بايد دانست كه غايتگرايان درباره اين كه بايد به دنبال فراهم آوردن خير چه كسی بود اختلاف نظر دارند و در اين رابطه به دو دسته كلی تقسيم شدهاند: خودگرايان اخلاقی و سودگرايان. بر اساس نظريه خودگرايی اخلاقی، انسان هميشه بايد به دنبال انجام كاری باشد كه بيشترين خير را برای خودش به بار آورد. آريستيپوس (435 ـ 350 ق.م)، اپيكور (347 ـ 270 ق.م)، هابز (1588 ـ 1679)، بنتام (1748 ـ 1832) و نيچه (1844 ـ 1900) از اين نظريه دفاع می كردند. در مقابل، سودگرايی اخلاقی معتقد است كه مقصود نهايی عبارت است از بيشترين خير عمومی. يک عمل تنها در صورتی خوب است كه دست كم به اندازه هر بديل ديگری به غلبه خير بر شر در كل جهان منجر شود يا احتمالاً منجر شود. البته ممكن است كه نظريات غايتگرايانۀ ديگری نيز وجود داشته باشد كه نه خودگرا باشند و نه سودگرا بلكه ديدگاهی بينابين را اتخاذ كنند. مثل نظرياتی كه معتقدند كار خوب كاری است كه به بيشترين غلبه خير بر شر برای گروه خاصی مثل ملت، طبقه، خانواده يا نژاد خاصی منجر شود.
2. نظريات وظيفهگرايانه
دسته دوم از نظريات اخلاق هنجاری، نظريات وظيفهگرايانه ناميده میشوند. نظريات وظيفهگرايانه، همان طور كه از عنوانشان پيدا است، به نظرياتی گفته میشود كه معيار فعل اخلاقی و معيار حسن و قبح افعال اختياری انسان را در هماهنگی و عدم هماهنگی آنها با وظيفه جستجو میكنند.
نظريات وظيفهگرا نيز در يک تقسيم به دو دسته وظيفهگرايی عملنگر و وظيفهگرايی قاعدهنگر تقسيم میشوند. وظيفهگرايان عمل نگر به دنبال اين هستند كه وظيفة اخلاقی ما را برای هر مورد جزئی و خاص مشخص كنند. يعنی ميخواهند بدانند كه مثلاً آقای زيد در فلان موقعيت خاص چه بايد بكند يا چه نبايد بكند. در مقابل، وظيفهگرايان قاعدهنگر بر اين باورند كه ما قواعدی را برای تشخيص صواب و خطا در اختيار داريم. نظريه امر الهی يا نظريه قایلان به حسن و قبح شرعی و هم چنين نظريه اخلاقی كانت از جمله مشهورترين نظريات وظيفهگرای قاعدهنگر به حساب میآيند.
به هر حال، مكاتب اخلاقی مختلف را میتوان بر اساس نظريات اخلاق هنجاری نيز دستهبندی كرد. اما روشن است كه در اين نوع دستهبندی نيز بسياری از مطالبی كه برای ما از اهميت زيادی برخوردارند، ناديده گرفته خواهند شد. مطالبی چون واقعی يا غير واقعی بودن احكام و گزارههای اخلاقی، نسبی يا مطلق بودن احكام اخلاقی.[2]
[1] راغب اصفهانى، حسين بن محمد؛ مفردات الفاظ القرآن؛ ص297.
[2] مصباح يزدى، محمدتقى؛ نقد و بررسی مکاتب اخلاقی؛ ص26ـ27