baran

میتوان زیر باران گام برداشت و تا خدا پرواز کرد
  • جستجو 
  • بانوی گیسوحنایی نور نیمه شعبان 
  • تماس  
  • ورود 

حسن خلق

05 خرداد 1397 توسط طيبه قيدي

1. معنای لغوی خُلق

خُلُق به ضم لام یا خُلْق به‌ معنای صورت باطنی و ناپیدای انسان است که سرشت و سیرت نیز نامیده می‌شود.

مفردات در واژه «خلق» می نویسد:

«خَلق به معنای مخلوق است و خَلْق‏ و خُلْق‏ در اصل يكى است، مثل «شَرب و شُرب» و «صَرم و صُرم (قطع كردن و بريدن)» ولى كلمۀ خَلق (به فتح) مخصوص اشكال و اجسام و صورت هایى است كه با حواس درک مى‏شود و خُلق (به ضم) ويژه قوا و سجايائى است كه با فطرت و ديد دل درک مى‏شود».[1]

2. انواع مکاتب اخلاقی

مکاتب اخلاقی را می توان بر اساس تاریخ، نوع پژوهش در اخلاق و … به دسته بندی های مختلفی تقسیم کرد.

نظريات و مكاتب اخلاقی را، با توجه به معياری كه برای تعيين خوب و بد و تشخيص درست از نادرست ارائه داده‌اند، به دو دسته كلی تقسيم كرده‌اند: نظريه‌های غايت‌گرايانه و نظريه‌های وظيفه‌گرايانه:

1. نظريه‌های غايت‌گرايانه

‌بر اساس نظريه‌های غايت‌گرايانه، ملاک درستی و نادرستی و بايستگی و نبايستگی يک رفتار، همان ارزش‌های بيرونی و خارج از حوزه اخلاق است كه به وجود می‌آورد. بنابراين يک عمل تنها در صورتی صواب است كه دست كم به اندازه هر بديل ممكن ديگری، موجب غلبه خير بر شر شود. و يا آن كه مقصود از آن ايجاد غلبه خير بر شر باشد و تنها در صورتی خطا است كه نه موجب غلبه خير بر شر شود و نه مقصود از آن ايجاد چنين غلبه‌ای باشد. به تعبير ديگر، غايت‌گرايان برای تشخيص صواب از خطا و درست از نادرست، نتيجه حاصل از كار اختياری را مورد لحاظ قرار می‌دهند، به اين صورت كه اگر كاری ما را به نتيجه مطلوب برساند و يا دست كم در خدمت وصول به نتيجه و غايت مطلوب باشد خوب است؛ اما اگر ما را از آن نتيجه دور كند، بد دانسته می‌شود.

البته غايت‌گرايان درباره اين كه غايت مطلوب از فعل اخلاقی چيست و هدف از كار اخلاقی وصول به كدام نقطه است ديدگاه‌های مختلفی دارند. برخی از آنان لذت را به عنوان غايت فعل اخلاقی معرفی كرده‌اند و برخی ديگر قدرت را و گروهی نيز كمال را به عنوان غاية الغايات فعل اخلاقی برشمرده‌اند و به همين ترتيب ديدگاه‌های ديگری نيز طرح شده است.

همچنين بايد دانست كه غايت‌گرايان درباره اين كه بايد به دنبال فراهم آوردن خير چه كسی بود اختلاف نظر دارند و در اين رابطه به دو دسته كلی تقسيم شده‌اند: خودگرايان اخلاقی و سود‌گرايان. بر اساس نظريه خود‌گرايی اخلاقی، انسان هميشه بايد به دنبال انجام كاری باشد كه بيشترين خير را برای خودش به بار آورد. آريستيپوس (435 ـ 350 ق.م)، اپيكور ‌(347 ـ 270 ق.م)، هابز (1588 ـ 1679)، بنتام (1748 ـ 1832) و نيچه (1844 ـ 1900) از اين نظريه دفاع می كردند. در مقابل، سود‌گرايی اخلاقی معتقد است كه مقصود نهايی عبارت است از بيشترين خير عمومی.‌ يک عمل تنها در صورتی خوب است كه دست كم به اندازه هر بديل ديگری به غلبه خير بر شر در كل جهان منجر شود يا احتمالاً منجر شود. البته ممكن است كه نظريات غايت‌گرايانۀ ديگری نيز وجود داشته باشد كه نه خود‌گرا باشند و نه سود‌گرا بلكه ديدگاهی بينابين را اتخاذ كنند. مثل نظرياتی كه معتقدند كار خوب كاری است كه به بيشترين غلبه خير بر شر برای گروه خاصی مثل ملت، طبقه، خانواده يا نژاد خاصی منجر شود.

 

2. نظريات وظيفه‌گرايانه

دسته دوم از نظريات اخلاق هنجاری، نظريات وظيفه‌گرايانه ناميده‌ می‌شوند. نظريات وظيفه‌گرايانه، همان طور كه از عنوانشان پيدا است، به نظرياتی گفته می‌شود كه معيار فعل اخلاقی و معيار حسن و قبح افعال اختياری انسان را در هماهنگی و عدم هماهنگی آنها با وظيفه جستجو می‌كنند.

نظريات وظيفه‌گرا نيز در يک تقسيم به دو دسته وظيفه‌گرايی عمل‌‌نگر و وظيفه‌گرايی قاعده‌نگر تقسيم می‌شوند. وظيفه‌گرايان عمل نگر به دنبال اين هستند كه وظيفة اخلاقی ما را برای هر مورد جزئی و خاص مشخص كنند. يعنی مي‌خواهند بدانند كه مثلاً آقای زيد در فلان موقعيت خاص چه بايد بكند يا چه نبايد بكند. در مقابل، وظيفه‌گرايان قاعده‌نگر بر اين باورند كه ما قواعدی را برای تشخيص صواب و خطا در اختيار داريم. نظريه امر الهی يا نظريه قایلان به حسن و قبح شرعی و هم چنين نظريه اخلاقی كانت از جمله مشهورترين نظريات وظيفه‌گرای قاعده‌نگر به حساب می‌آيند.

‌به هر حال، مكاتب اخلاقی مختلف را می‌توان بر اساس نظريات اخلاق هنجاری نيز دسته‌بندی كرد. اما روشن است كه در اين نوع دسته‌بندی نيز بسياری از مطالبی كه برای ما از اهميت زيادی برخوردارند، ناديده گرفته خواهند شد. مطالبی چون واقعی يا غير واقعی بودن احكام و گزاره‌های اخلاقی، نسبی يا مطلق بودن احكام اخلاقی.[2]

 


[1] راغب اصفهانى، حسين بن محمد؛ مفردات الفاظ القرآن؛ ص297. 
[2] مصباح يزدى، محمدتقى؛ نقد و بررسی مکاتب اخلاقی؛ ص26ـ27

 نظر دهید »

فرازی از تاریخ به استناد اهل سنت

06 فروردین 1397 توسط طيبه قيدي

 

? خلیفهء اول را بهتر بشناسیم!

 شغل و شخصیت ابوبکر بن ابی قحافه

✍️ همانند بسیاری دیگر از اعراب ، ابوبکر نیز سواد نداشت ؛
در جاهلیت ، ابوبکر پارچه فروشی دوره گرد بود که بساط خویش را در اطراف کعبه می گسترانید و به حاجیان و زائران پارچه می فروخت (۱)

⬅️ گویا در زمان جاهلیت ، امعاء و احشاء گاو و گوساله را نیز می فروخته است و به همین سبب وقتی خبر خلافت او به قبائل عرب می رسد ،
برخی به طعنه می گفته اند که ما با “یار گوساله” بیعت نخواهیم کرد ،
البته شاید این لقب به این جهت باشد که او شغل شیردوشی را نیز داشته است ؛

 به هر روی این سخن از قبائل أسَد ، فَزاره (٢) و طيّ (٣) گزارش شده است و هم چنین در تاریخ آمده است که مردم ، ابوبکر را از روی تحقیر و مخالفت ، به این لقب می خوانده اند…(۴)

? خلیفه ، بدنی لاغر (۵) و قامتی کوتاه داشت و گوژپشت بود (۶) ؛
پوست بدنش تیره بود ؛ دخترش عایشه نیز به مانند او سیه چرده بود که به همین سبب او را حمیراء(= سرخ گون) لقب دادند .

?خانه اش در جنوبی ترین نقطهء شهر مکه ، در منطقهء بنی جُمَح (۷) - از ضعیف ترین تیره های قریش (۸) - و در حاشیه آن شهر قرار داشت .(۹)

?نام او در جاهلیت عَتیق (به معنای آزاد شده) بود (۱۰) که پیامبر این اسم را به “عبدالله” تغییر دادند (۱۱) ؛
ابوبکر به دلایل مختلفی نامی را که پیامبر انتخاب کرده بود ، بر خود نپسندید و از این اسم استفاده نکرد ،
به همین علت بیشتر با کنیهء “ابوبکر” مشهور است ؛
اسم رسمی او “عبدالله” است و در کتب تاریخی و انساب ، او را با اسم “عبدالله بن عثمان” نام می برند.(۱۲)

?طبری ، تاریخ نویس شهیر اهل تسنن ، ابوبکر را پنجاهمین ایمان آورنده به رسول خدا صلی الله علیه و آله می داند(۱۳) ؛
در صورت صحت چنین قولی ، او باید حداقل نزدیک به ۱۰ سال پس از بعثت و در اواخر سالهای حضور رسول خدا صلی الله علیه و آله در مکه ، ایمان آورده باشد ؛
در عین حال نبودن ابوبکر و عمر در شعب ابی طالب (یعنی سالهای ۷ تا ۱۰ بعثت) ، بیانگر این است که آنان تا سال ۱۰ بعثت ایمان نیاورده اند ؛

?ابوبکر فرد سرشناسی در جاهلیت نبوده است ،

? از شاهد مثالهای معروف این قضیه سخنی است که عمر بن خطاب در دوران خلافت خود به پسرش ، عبدالله بن عمر ، در مورد ابوبکر می گوید و او را “احمقِ پَستِ بنی تَیم” لقب می دهد (۱۴)

? در همین زمینه میتوان به سخن ابوسفیان ، در ماجرای سقیفه نیز اشاره کرد ، او زمانی که شنید ابوبکر به خلافت رسیده ، گفت :
چه شده است که ذلیل ترین قبیلهء قریش و بی مقدارترین آنان این امر را گرفته اند؟! (۱۵)

? حتی زمانی که به ابو قحافه - پدر ابوبکر - خبر خلافت پسرش رسید ، او با تعجب پرسید :
آیا قبائل قریش به خلافت او راضی شدند !؟ آنگاه خدا را شکر کرده که می تواند هر آن چه بخواهد انجام دهد(۱۶)

?در هیچ جنگی از جنگ های دوران رسول الله صلی الله علیه و آله شجاعت خاصّی از شخص خلیفه نقل نشده است ؛
این مطلب را حتی منابع اهل تسنن نیز تصریح کرده اند و می گویند :

? لم یرم ابوبکر بسهم قط و سلّ سیما و لا اراق دماً.

? ابوبکر حتی در جنگ ها یک تیر نیز پرتاب نکرد و شمشیری نکشید و خونی در راه خدا نریخت.(۱۷)

 

? تمامی منابع از اهل تسنن ارائه می گردد :

1️⃣ حیات الحیوان الکبری ۷۵/۱
2️⃣ تاریخ طبری ۲۵۵/۳ ذیل لغت"اباالفصیل”

3️⃣ تاریخ طبری ۲۵۳/۳ ؛ هم چنین الرده ص۸۹
4️⃣ تحذیر العبقري من محاضرات الخضري ۲/۱۴۰

5️⃣ تاریخ یعقوبی ترجمه عبدالحسین آیتی ۱۹/۲
6️⃣ تاریخ یعقوبی ترجمهء عبدالحسین آیتی ۱۹/۲

7️⃣ سیره ابن هشام ۳۱۸/۱
8️⃣ مروج الذهب ۲۶۹/۲

9️⃣ این مطلب از عبارت های ماجرای هجرت رسول خدا صلی الله علیه و آله به مدینه برداشت می شود.
? اسدالغابه ۲۰۵/۳

1️⃣1️⃣ اسدالغابه ۲۰۵/۳
2️⃣1️⃣ کامل ابن اثیر ۴۱۸/۲ ؛ اسدالغابه ۲۰۵/۳ شمارهء۳۰۶۴

3️⃣1️⃣ تاریخ طبری ۶۰/۲ ؛ البدایة و النهاية ۲۸/۳ هر دو به نقل از سعد بن ابی وقاص
4️⃣1️⃣ شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج۲ صص۳۴-۲۹

5️⃣1️⃣ المصنف ، عبدالرزاق ۴۵۱/۵ ؛ مستدرک حاکم نیشابوری ۷۸/۲ ؛ کنزالعمال ۳۸۵/۵
6️⃣1️⃣ اسدالغابه ۲۲۸/۳ ؛ الاستيعاب ۲۵۶/۲
7️⃣1️⃣ شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج۱۳ صص۲۸۴-۲۷۷ ؛ ۲۹۳/۱۳

 نظر دهید »

عشق ایرانی

05 اسفند 1396 توسط طيبه قيدي

به مناسبت 5 اسفند ونوشته های بعضی کانالها جهت تبریک
آنچه پیرامون روز عشق ایرانی نمی دانید…

اسپندارمذگان، روز گرامیداشتِ اسپَندارمَذ (سپَنتَه آرمَیتی) فرشته موکّل بر زمین است. این فرشته (و در اصطلاح صحیح، این امشاسپَند) در جهان مادی، مأمور مراقبت از زمین و تقویتِ باروَری در جهان است، و روز 5 اسفند در گاهشماری خورشیدی (شمسی) برای پاسداشتِ او نامزد شده است.

چنین رسمی، به خودیِ خود امری مطلوب است. در ادبیات قرآن نیز، زمین گهواره‌ی بشر (بلکه همچون آغوش مادر) نامیده شده؛ زایش و باروریِ آن، نمودی از قدرت خدای لایزال، خوانده شده است. 

اما روی دیگر سکه، آنجاست که برخی از این روز، با نام «روز عشق» و به تعبیری دیگر، روز عشق ایرانی و معادلِ ولنتاین غربی‌ها یاد می‌کنند.

اگر ما چنین برداشتی را پذیرفته و برای آن اصالت قائل شویم، پس لازم است بدانیم که این روز (ولنتاین ایرانی!) اصولاً روز عشق چه کسی به اسپندارمذ است⁉️

 برای مطالعه و آشنایی با واقعیت عشق ایرانی اندکی صبر به خرج دهید ومتن زیر رابخوانید

اسپندارمذ، معشوق پدرِ خود (اهورامزدا) بود، آن هم عشقی که در شریعت الهی، پلید و ناپاک خوانده شده و امروزه هیچ ایرانی مسلمان، بلکه حتی ایرانیانِ نامسلمان نیز حاضر به گرامیداشتِ آن نیستند. عجیب‌تر اینکه سران جامعه در عصر ساسانیان اصرار داشتند که این عشق نامتعارف (روابط جنسی میان پدر و دختر) به رسم آنچه بین اهورامزدا و دخترش گذشت، در جامعه نیز پیاده شود.
در کتاب سوم دینکرت، می‌خوانیم: «خداوند خود، پدرِ سپَندَرمَذ، زمین است؛ همان زمینی که از آفرینش (خلقتاً) مادینه بوده است». در اوستا نیز آمده است که آرمیتی (اسپندارمذ) دختر اهورامزدا است. و از سویی در اوستا آمده است که اهورامزدا با آرمیتی ازدواج کرد. در فصل ۱۷ یشتها، مشهور به اَرت یَشت (اشَی یَشت)، بند ۱۶ خطاب به ایزد اَشَی می‌گوید: «اهورامزدا پدر توست و سپندارمذ مادر توست». و در اوستا، ویسپَرَد، کرده ۳: ۴ آمده است: «ای اهوره‌مزدا! زنی را ایستاده خواهم که در اندیشه و گفتار و کردار نیک، سرآمد و خوب آموخته و فرمانبردار شوهر و [ردِ] اشَوَن [چون] سپندارمذ و [چون] زنانی است که از آنِ تواند». حتی در متن پهلوی چیده اندرز پوریوتکیشان آمده است: «هرمزد آفریده‌ام، نه اهریمن آفریده، پیوند و تخمه‌ام از کیومرث (است). مادرم سپندارمذ و پدرم هرمزد، مرا مردمی از مهری و مهریانه است که نخستین پیوند و تخمه از کیومرث بودند».
در حقیقت باید گفت، که اسپندارمذ، معشوق پدرِ خود (اهورامزدا) بود، آن هم عشقی (و از نوعی) که در شریعت الهی، پلید و ناپاک خوانده شده و امروزه هیچ ایرانی مسلمان، بلکه حتی ایرانیانِ نامسلمان نیز حاضر به گرامیداشتِ آن نیستند. عجیب‌تر اینکه در عصر ساسانیان، موبدان زرتشتی، شاهان و اشراف اصرار داشتند که این عشق نامتعارف و غیرعادی (و روابط جنسی میان پدر و دختر) به رسم آنچه بین اهورامزدا و دخترش گذشت، در جامعه نیز پیاده شود. برای نمونه، شاپور اول (پادشاه ساسانی)، با دخترش «آدور آناهید» ازدواج کرد. آیا اکنون وقت آن نشده است که حقایق بر همگان روشن گشته و به ماهیتِ دومِ روز اسپندارمذگان (ولنتاین ایرانی) پی ببرند؟ یادروز یک عشق ناپاک… ?پی نوشت ومنابع :                                                                                                                                     کتاب سوم دین‌کرد، دفتر اول، به اهتمام فریدون فضیلت، تهران: انتشارات فرهنگ دهخدا، ۱۳۸۱، ص ۱۴۴
خرده اوستا، گزارش موبد اردشیر آذرگشسب، تهران، ۱۳۵۴، ص ۳۳
اوستا، به گزارش ج. دوستخواه، تهران: انتشارات مروارید، ۱۳۹۱. ج ۱ ص ۴۷۱؛ ابراهیم پورداود، یشت‌ها، تهران: انتشارات فروهر، ۱۳۷۸. ج ۲ ص ۱۹۰
. اوستا، همان، ج ۱ ص ۵۲۹
جاماسب جی دستور منوچهر جی جاماسب آسانا، متون پهلوی، ترجمه سعید عریان، تهران: کتابخانه ملی جمهوری اسلامی ایران، ۱۳۷۱. ص ۸۶
کتاب سوم دین‌کرد، دفتر اول، همان، ص ۱۴۶؛ یان ریپکا، تاریخ ادبیات ایران از دوران باستان تا قاجاریه، ترجمه: عیسی شهابی، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۸۱، ص ۸۱؛ روایت آذرفرنبغ فرخزادان، پرسش بیستم:
The Pahlavi Rivayat of Adur-Farnbag, Tr. by Behramgore Tahmuras Anklesaria, 1938, Question 20

 نظر دهید »

گمنامی که هنوز گمنام است ودرصدد نامی ونانی!

01 اسفند 1395 توسط طيبه قيدي

هوای این روزها ی آخرسال اگرچه با غم شهادت بانوی دوعالم رنگ تیره ای به خود گرفته است و واق واق شاعری دل آزردیمان کرده اما به قول شاعر ان قدیم :
هوابس ناجوانمردانه سرد است آی آدمها !…
درهمین سرمای یکی دوروزه؛ ساعت 7صبح ، وقتی داشتم از خیابان اصلی بهار به سمت میدان شهدا میرفتم تا برم حوزه ؛ روی دیوار ، پوستر ی ساده اما رنگین با نوشته های جذاب یاری وامام عصرو … نظرم را جذب کرد.
تند وسرسری نگاهی گذرا کردم و نوشته آخرپوسترکه امضاگونه علامه منصور خراسانی را نوشته بود خواندم ورد شدم وبا خودم گفتم یاعلی !…

درس اصول به کلی باعث شد از فکر پوستر بیام بیرون . بعددرس هم باید خودم را میرساندم سرکلاس بچه های سال نهم (سوم راهنمایی) برا پاسخ سوالات دینی ومذهبی که دارند ودرگیری با شبهات بی اساس بچه ها پاک از ذهنم پوستر صبح را محوکرد واصلا یادم رفت که چی دیده بودم .
به فرموده حاج خانم (مادربهترازجان) بایدمیرفتم عصر بیرون برای خرید .
دوباره شال وکلاه کردم ورفتم اینبار سمت دیگر خیابان باز پوستررادیدم ،این دفعه حسابی زیروبم متن را خواندم وتازه فهمیدم وای خدای من همان جریان آذر 93 است که درتهران پاگرفته بود والان رسیده کرج شایدم قبل تررسیده بود کرج تازه رسیده محله ما .
نمیدانم اما همین قدر میدانم که باید بگم وبنویسم در وبلاگم تا اگر یکی دیگه دید وخواند پوستر را ؛ همون لحظه اول بداند چی را میخونه واین دعوت همگانی ویاری را باورنکنه ودست نیازشان رابه یاری نگیره و اجازه نده که یک فرقه ای دیگه با رنگ وبوی جدید اما داستان قدیمی چون بابیت وبهاییت قد علم کنه ودارودسته براخودش جمع کنه . بخصوص که کرج هم معدن فرقه است چون قارچ سمی از هرگوشه کنارش دارودسته ای سبز .

علی یارتان وحقیقت وروشنایی رهرو راهتان

ادعای دروغین منصور خراسانی
در طول دو سال گذشته کتابی با نام “بازگشت به اسلام” در برخی از مساجد و مراکز علمی و فرهنگی به شکل رایگان پخش شده که مطالب مطرح شده در این کتاب و همچنین تفکرات نادرست نویسنده، ما را بر آن داشت که شناختی کوتاه از کتاب و مولف آن تدوین کرده و در اختیار اساتید و پژوهشگران و عموم مردمی که آن را مطالعه کرده اند قرار دهیم تا مقدمه ای باشد برای نقد و پاسخ به شبهاتی که توسط نویسنده یا نویسندگان کتاب مذکور مطرح شده است .
.
1. مولف (منصور هاشمی خراسانی)
1-1. در سایت های رسمی و غیر رسمی و حتی در سایت منسوب به خود این شخص، هیچ گونه تصویر یا بیوگرافی از وی منتشر نشده است .
2-1. این احتمال وجود دارد که نویسنده -یا نویسندگان- از نام مستعار استفاده کرده باشد .
3-1. با توجه به این که از الفاظ رایج حوزوی -مانند: آیت الله، حجت الاسلام و…- در معرفی نویسنده استفاده نشده و تنها به عنوان «حضرت» و «علامه» بسنده کرده اند، احتمال می رود که این شخص تحصیلات حوزوی نداشته یا اینکه مکلی -غیر معمم- می باشد .
4-1. در صفحه ی 125 کتاب، خود را شخصی حنیف -برگرفته از حضرت ابراهیم (ع)- و حق گرا و فارغ از تسنن و تشیع معرفی می کند و می نویسد: «همچنانکه من به طور حتم، یک شیعه یا سنی به معنای مصطلح نیستم ولی نمونه ای از یک مسلمان حق گرایم…»
5-1. بنابر ادعای نویسنده، نوشتن این کتاب در سواحل جیحون صورت گرفته یا پایان یافته است. با توجه به مکان چاپ (بَدَخشان، پامیر) و نام نویسنده (خراسانی)، این احتمال وجود دارد که نویسنده ساکن افغانستان باشد . (در قرون وسطی افغانستان، به نام خراسان شهرت داشت – دائره المعارف جهان اسلام، ج 1 ص 72 : ظاهرا اخیرترین و جامع ترین نام این سرزمین -افغانستان- همانا خراسان بوده است .)
6-1. ظهور خراسانی از علایم حتمی ظهور محسوب می شود و بنابر برخی روایات، خراسانی از بنی هاشم و هاشمی می باشد؛ منصور نیز از صفات حضرت ولی عصر (ارواحنا له الفدا) شمرده شده است.
اگر این نام را به عنوان نامی مستعار در نظر بگیریم، می توان ادعا کرد که نویسنده خود را همان سیدخراسانی می داند چنانکه در بخشی از خاتمه کتاب می نویسد: « …شنیدم که ندایی به باطل در غرب بلند شده است، پس خواستم که ندایی به حق در شرق بلند شود… چرا که حکومت تنها برای خداوند است و آن را به هرکس از بندگانش که خواهد، می سپارد و او کسی جز مهدی فاطمی را نخواسته…»
همچنین در طراحی صفحه ی سایت وی از پرچم های سیاه استفاده شده که بنابر روایات پرچم خراسانی می باشد و در گوشه ی سمت راست صفحه نیز شعار (البیعه لله) قرار داده شده که شعار حضرت ولی عصر(عج) هنگام ظهور است. خوانندگان گرامی می توانند با مراجعه به روایات در باب ظهور خراسانی به سر مطالب گفته شده پی ببرند .
2. کتاب «بازگشت به اسلام»
1-2. کتاب فاقد مجوز نشر از وزارت ارشاد و فاقد شابک از خانه کتاب می باشد .
2-2. بنابر ادعای سایت منسوب به نویسنده هزینه چاپ و نشر کتاب از سوی مومنین نیکوکار! تامین شده است و خرید و فروش آن جایز نمی باشد .
3-2. اشکالات علمی فراوانی بر این کتاب وارد است از مباحث توحیدی و عقاید گرفته تا مباحث مربوط به تقلید و همچنین مباحث مربوط به ولایت فقیه و تشکیل حکومت اسلامی .
به عنوان نمونه در صفحه ی 48 و 49 این کتاب، بحث تقلید از مراجع در فروعات دین زیر سوال رفته و سپس به اثبات عدم امکان ولایت مطلقه فقیه پرداخته است .
همچنین در صفحه ی 125 تشکیل حکومت را نادرست دانسته و مدعی شده است که مسلمانان عراق، سوریه، افغانستان و ایران «بی گمان در ضلالتی آشکارند» و « تصرفات آنان در زمین و مرزبندی هایی که در آن می کنند، عدوانی است. ص 126 »
4-2. در این کتاب روایتی از ائمه(ع) نقل نشده و نویسنده تنها به حجیت قرآن و خبر متواتری که از سوی رسول خدا(ص) صادر شده باشد، قائل است و خبر واحد را نیز حجت نمی داند .
5-2. چنانکه گفته شد این کتاب پر است از مغالطات و مطالب بی پایه و اساس و به اصطلاح شبهات آبکی که این مقال درصدد پاسخ گویی به آن ها نیست و در جای خود، اساتید و طلاب محترم به نقد و بررسی آن می پردازند.
منصور هاشمی خراسانی
3. دفتر حفظ و نشر آثار و سایت
1-3. هیچ گونه آدرس و شماره تماسی برای دفتر یا مرکز چاپ، در کتاب یا سایت منسوب به نویسنده ثبت نشده است و تنها نام «بَدَخشان، پامیر» را به عنوان مکان چاپ کتاب ذکر کرده اند .
بَدَخشان: سرزمینی شامل پاره ای از شمال خاوری افغانستان و جنوب خاوری تاجیکستان می باشد.
پامیر: کوهستان بسیار بلندی در آسیای مرکزی است. قسمت اعظم این سرزمین متعلق به تاجیکستان و قرقیزستان و مابقی جزو افغاستان و پاکستان است .
2-3. ظاهراً سایت منسوب به نویسنده در کمتر از یک سال اخیر شروع به کار کرده و هنوز وارد صفحات اصلی موتورهای جستجو نشده اما متاسفانه تعداد بازدید کنندگان در حال افزایش است

منبع : سایت فتن

 1 نظر

خشونت در جامعه مسیحیت مدعی...

27 بهمن 1395 توسط طيبه قيدي
خشونت در جامعه مسیحیت مدعی...
 نظر دهید »
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • ...
  • 6
  • ...
  • 7
  • 8
مرداد 1404
ش ی د س چ پ ج
 << <   > >>
        1 2 3
4 5 6 7 8 9 10
11 12 13 14 15 16 17
18 19 20 21 22 23 24
25 26 27 28 29 30 31
  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • ازهردری نوشتن
  • سلام برشعبان وانوارش
  • دل نوشته ها
  • انتظار یا...
  • درمحضربزرگان
  • طرح ونقد
  • لحظه ای بابهشتیان
  • حیات طیبه
  • معرفت
  • درسایه ساردعا
  • کلام وحی
  • بهلول عاقل
  • خاطرات
  • محرم

Random photo

هان! ای مردمان! علی را برتر بدانید،

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • تماس
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس