baran

میتوان زیر باران گام برداشت و تا خدا پرواز کرد
  • جستجو 
  • بانوی گیسوحنایی نور نیمه شعبان 
  • تماس  
  • ورود 

سیمای امام دوازدهم در غدیر

30 شهریور 1395 توسط طيبه قيدي

فراز 8  خطبه غدیر با این جمله آغاز می شود: الا ان خاتم الائمه منا القائمَ المهدی . بدانید خاتم ائمه قائم مهدی از ما است.

حضرت آیة الله وحید ،در یک سخنرانی در مورد این جمله می فرمایند،در اینجا پیامبر باافتخاراز امام زمان یاد نموده وفرموده اند:«آخرین ائمه که قائم مهدی است از میان ما هستند.»

نام امام زمان عجل الله تعالي فرجه

پیامبردر معرفی امام زمان عجل الله تعالي فرجه از القاب القائم و المهدی استفاده کرده اند و نام آن حضرت را ذکر نفرموده اند. ظاهرا این مطلب بااینکه بعدها ائمه علهیم السلام نام بردن امام را نهی نموده اند تائید میگردد.
باب سوم جلد 51 بحارتحت عنوان “باب النهی عن التسمیه” سیزده روایت را ذکر نموده است که در اینجا برخی ازاین روایات آورده می شود:
عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ سَأَلَ عُمَرُ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ ع عَنِ الْمَهْدِيِّ قَالَ يَا ابْنَ أَبِي طَالِبٍ أَخْبِرْنِي عَنِ الْمَهْدِيِّ مَا اسْمُهُ قَالَ أَمَّا اسْمُهُ فَلَا إِنَّ حَبِيبِي وَ خَلِيلِي عَهِدَ إِلَيَّ أَنْ لَا أُحَدِّثَ بِاسْمِهِ حَتَّى يَبْعَثَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَل
ازامام باقر،امام صادق ،امام هادی علیهم السلام عبارت:” لَا يَحِلُّ ذِكْرُهُ بِاسْمِه “جایز نیست ایشان را با نامشان ذکرکرد، روایات دیگری نقل شده است.
از امام زمان عجل الله تعالي فرجه در یکی از توقیعات آمده است که: «مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ مَنْ سَمَّانِي فِي مَحْفِلٍ مِنَ النَّاس»

حقیقت این است که تا به حال بحث تفصیلی راجع به اسمهای حضرت نشده است. مرحوم حاج حسین نوری در کتاب ا لنجم ا لثاقب برای حضرت اسمهای مختلفی آورده ولی بحث چندانی نکرده اند. در کتاب نام محبوب درباره 5 اسم ایشان صحبت شده است.
در عربی روی افراد سه نوع اسم می‌گذاشتند ، الان هم می‌گذارند. از اولی که متولد می‌شوند یک اسم ، یک لقب، و یک کُنیه تعیین می کنند.
کنیه: کلمه ای است که برای دختران با (اُمّ) شروع می‌شود.مثل: ام الفضل می‌گویند؛ برای پسران‌ و مردان با(اَب) شروع می‌شود می‌گویند: ابوالفضل-ابوصالح- ابوطالب؛ خیلی از کنیه‌ها را از موقعی که متولد می‌شوند می‌گذارند مثلاً می‌گویند ابوعبدالله، بعضی وقتها هم وقتی کسی به شخصیت یا فضیلت یا مقامی رسید، کنیه می‌گذارند مثلاً وقتی می‌بینند خیلی با فضیلت است می‌گویند. امّ الفضل: یعنی این شخص مادر فضل است. به همین صورت است ابوعبدالله . عبدالله یعنی بنده خدا ،ابو عبدالله یعنی کسی که در بندگی خدا سرآمد است.به امام حسین (ع) که گفتتد ابوعبدالله، نه بخاطر اینکه یک پسردارد به نام عبدالله ، بلکه ابوعبدالله یعنی پدر بندگی خداست. یعنی یک کسی که بندگی خدا را دارد، محور پدری‌اش این است. می‌گویند فلانی پدر مثلاً، صنعت جدید، پدر اقتصاد، پدر فیزیک است یعنی آخرین حد است.
ابوعبدالله که می‌گویند یعنی در بندگی، سرآمد است. لذا ابوالفضل که می‌گویند. یعنی: در فضیلت، سرآمد است.
اباصالح که یکی از کُنیه‌های امام زمان ارواحنا فدا است یعنی در صالح بودن سرآمد است. این نکته خیلی مهمی است.
گاهی هم ممکن است یک زنی اصلاً دختر نداشته باشد یا پسری نداشته باشد ولی می‌گویندام حبیب یا ام الفضل و یا به مرد می‌گویند ابوالقاسم.چنانکه یکی از کنیه‌های پیغمبر صلی الله و علیه و آله ابوالقاسم است. از بس پدرش و خودش و جد شان نان و غذا، شام و ناهار قسمت می‌کردند، بین مردم، اسمشان شده قاسم، کنیه شان شده ابوالقاسم.
لقب: یعنی صفتی که شخص دارد مثلاً امام حسن علیه السلام را می‌گویند مجتبی. یعنی برگزیده. یا ازکی، طاهریعنی پاک و مطهر.
معمولاً می‌بینید عربها همین الان هم همینطوری هستند، هم لقب دارند، هم کنیه دارند، هم اسم دارند. ولی لقب و کنیه هم ممکن است متفاوت باشند. مثلاً ابوالفضل بگویند، ابوعبدالله بگویند و کُنیه‌های دیگر .
برای لقب مثلاً بگویند طاهر ، زکی، رضی، مهدی، هادی، قائم عجل الله تعالی فرجه و یا لقبهای مختلف یا کنیه‌های دیگر. ولی اسمشان یکی است.
باز گردیم به جمله :الا ان خاتم الائمه منّا القائم المهدی
کلمات :خاتم الائمه ، القائم و المهدی،اینها لقب هستند.همانگونه که گفته شد اسم آن حضرت را کمتر می‌گویند. در بعضی‌روایت می‌گویند (م ح م د) که همان محمد است، برای اینکه اسم نبرند و به آنچه که ائمه علیهم السلام نهی از تسمیه فرموده اند، تعبد نشان بدهند.
تسمیه یعنی چه؟ یعنی نام‌گذاری. در نهی از تسمیه حضرت ، به خاطر اینکه اسم ایشان برده نشود.می گویند( م ح م د) یا می‌گویند المهدی یا ، القائم یا،المنتظر یا ،الهادی یا القاب دیگر یا کنیه‌شان را می‌گویند اباصالح ، ابوالقاسم
در روایت دارد که:« الْمَهْدِيُّ مِنْ وُلْدِي اسْمُهُ اسْمِي وَ كُنْيَتُهُ كُنْيَتِي» .پیغمبر فرمودند اسمشان اسم من است، همان اسم خاص، و کنیه‌اش هم کنیه من است یعنی ابوالقاسم.
یک نکته درباره اسمها و لقبها این است که ما معتقدیم که اسمها و لقبهای ائمه طاهرین سلام الله علیهم همه مِنَ الله است، به دستور خداست. پیغمبر یا امیرالمؤمنین یا حضرت زهرا سلام الله علیهم اگر اسم و لقبی گفتند به دستور خدا بوده و وحیانی بوده است ، این نکته خیلی مهمی است.
هر کدام از لقبها و کنیه‌ها، یک بُعدی از ابعاد شخصیتی آنها را برای ما تعریف می‌کند و تأئید می‌کند. این هم یک نکته است.

معنای اسمها و لقبها چیست؟

در اینجا دو تا مَنبع وجود داردکه میتوان از آنها معنای لقبها و اسمها و کنیه‌ها را بدست آورد.
1. لغت.
2.حدیث و روایت .
یکی لغت عمومی است ویکی نقل معصوم .

از نظر لغت:

القائم یعنی قیام کننده، المهدی یعنی هدایت شده، منتهی هدایت شده از جانب خدا
المُنتَظَر: یعنی کسی که دیگران منتظر او هستند.
المُنتَظِر: یعنی کسی که خودش منتظر است.
حجت: یعنی کسی که دلیل بر دیگران است.

واما روایت:

مرحوم مجلسی بسیاری از روایات صادقین ولایقین رادر کتاب بحار جمع کرده است. کتاب شریف بحار می‌دانید 110 جلد است. چاپ قدیم 26 جلد بوده که می‌گفتند چاپ کمپانی.چاپ جدید 110جلد است.سه جلد از مجموعه 110جلدی مربوط به امام زمان عجل الله و تعالی فرجه است ،یعنی جلدهای 51، 52، 53.
جلد51صفحه28باب دوم آن این است:” أسمائه علیه السلام و ألقابه و كناه و عللها"خیلی جالب است .یعنی: نامها و القابش و کُنیه‌هایش و علل آنها که چرا به اینها گفتند مثلاً قائم، مثلاً منتظر.
در این باب ایشان 9 روایت آورده اند و فرموده اند علاوه بر آن یکسری اسمهای امام عصرعجل الله و تعالی فرجه راهم در بابی که درباره “دیدار کنندگان با آنحضرت” است ،آورده اند. در آنجا اسمهاا مفصل ذکرشده است.
.باب سوم ،باب ” ا لنهی عن التسمیه “دراین باب از بردن اسم خاص حضرت نهی شده است.ایشان 13 روایت را جمع آوری کرده اند.
روایات اسماء و القاب ،خیلی زیبا است وبهتراست در این باره بیشتر صحبت شود. بعداً هم امید وارم انشاءالله کتاب مستقلی تحت عنوان: نامهای حضرت در خطابه و یا امام زمان در خطابه، بشود ، یعنی امام زمان در بستر خطابه ترویج شود.

روایت اول: از ابوحمزة ثمالی

ابوحمزة ثمالی که دعای ابوحمزه هم از ایشان نقل شده، از اصحاب امام سجاد علیه‌السلام و از اصحاب امام باقر علیه‌السلام است .احتمالاّ از امام صادق علیه‌السلام هم روایت کرده است. حد اقل سه امام را دیده است. شاید امام حسین علیه‌السلام را هم زیارت کرده،ولی کوچک بوده واز ایشان روایت نکرده است.
ایشان می‌گوید: عَنِ الثُّمَالِيِّ قَالَ سَأَلْتُ الْبَاقِرَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّه…. از امام باقر علیه السلام پرسیدم :مگر همه شما قیام به حق نمی‌کنید، کار شما مگر حق نیست، مگر برای به اصطلاح اثارة حق و ترویج حق به پا نمی خیزید؟پس چرا به قائم گفتند قائم؟ حضرت فرمودند: لَمَّا قُتِلَ جَدِّيَ الْحُسَيْنُ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْه موقعی که جدّم حسین ” درود خدا بر او"، کشته شد ، ضَجَّتِ الْمَلَائِكَةُ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ َّ بِالْبُكَاءِ وَ النَّحِيب، فرشتگان به شیون وزاری گریه کردند در درگاه خدا و گفتند: إِلَهَنَا وَ سَيِّدَنَا أَ تَغْفَلُ عَمَّنْ قَتَلَ صَفْوَتَكَ ،رها می‌کنی کسانی را که برگزیده تو و انتخاب شده تو از میان خلفت را کشتند ؟ یعنی هیچ کاری نسبت به قاتلان انجام نمی دهی؟
فَأَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَيْهِم، خدا به فرشتگاه وحی کرد که: قَرُّوا مَلَائِكَتِي،ای فرشتگان بنشینید جای خودتان ، آرام با شید.
فَوَ عِزَّتِي وَ جَلَالِي، قسم به عزت و جلال خودم، لَأَنْتَقِمَنَّ مِنْهُمْ وَ لَوْ بَعْد حِينٍ، از تمام آنها انتقام خواهم گرفت ولو زمان طول بکشد، بعد از مدتی باشد. عجله نکنید.
ثُمَّ كَشَفَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَنِ الْأَئِمَّةِ مِنْ وُلْدِ الْحُسَيْنِ علیه السلام لِلْمَلَائِكَة،سپس خدا پرده را بردا شت وائمه فرزندان امام حسین علیهم ‌السلام را نشان داد.
فَسَرَّتِ الْمَلَائِكَة، فرشتگان خوشحال شدند.
فَإِذَا أَحَدُهُمْ قَائِمٌ يُصَلِّي، فرشتگان دیدند فرزندان امام حسین علیه‌السلام را، که نُه نفر بودند همه مثلاً نشسته بودند ولی یک نفر ایستاده و مشغول نمازاست.
فَقَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِذَلِكَ الْقَائِمِ أَنْتَقِمُ مِنْهُمْ،خداوند فرمود:به وسیله آن کسی که درحال قیام است و مشغول نمازاست، از آنها انتقام خوهم گرفت .
در اینجا به امام زمان علیه‌السلام گفتند قائم، بخاطر اینکه وقتی فرشتگان نور فرزندان امام حسین علیه‌السلام را دیدند،دیدند که یکی از آنها ایستاده، یعنی قائم است. ائمه همه قائم بالله هستند، قائم بالحق هستند ولی این یکی را فرشتگان دیدندقائم و درحال نمازاست، لذا به ایشان قائم گفتند. این یک روایت.

روایت دوم از جابر:

جابر می‌گوید أَقْبَلَ رَجُلٌ إِلَى أَبِي جَعْفَرعلیه‌السلام
یک کسی آمد خدمت حضرت باقر علیه‌السلام وَ أَنَا حَاضِر: من هم نشسته بودم. ظاهراً منظورجابربن عبدالله ،شا ید هم جابر جعفر باشد زیرا در روایات دو نفر جابر داریم ، ولی به نظر می رسددراینجاجابربن عبدالله باشد چون جابربن عبدالله از زمان پیغمبر تا امام باقر علیه‌السلام زنده بوده و آنها را زیارت نموده است.
فَقَالَ رَحِمَكَ اللَّهُ اقْبِضْ هَذِه الْخَمْسَمِائَةِ دِرْهَمٍ فَضَعْهَا فِي مَوَاضِعِهَا یک مردی آمد پانصد درهم به امام باقر علیه‌السلام داد و عرض کرد که این را در جای خودش خرج کنید. فَإِنَّهَا زَكَاةُ مَالِي،این زکات مالم است.
ِ فَقَالَ لَهُ أَبُو جَعْفَرٍ علیه السلام بَلْ خُذْهَا أَنْتَ فَضَعْهَا فِي جِيرَانِكَ وَ الْأَيْتَامِ وَ الْمَسَاكِينِ وَ فِي إِخْوَانِكَ مِنَ الْمُسْلِمِين فرمودند: که خیلی خوب، ببر خودت خرج کن، درمیان همسایگانت و یتیمها و مسکینها، و در میان برادران مسلمانت .
إِنَّمَا يَكُونُ هَذَا،زکات در این زمان چنین است .ولیکن : اذا قام قائمُنا ،زمانی که قائم ما قیام کند. فَإِنَّهُ يَقْسِمُ بِالسَّوِيَّةِ وَ يَعْدِلُ فِي خَلْقِ الرَّحْمَنِ ، او که بیاید به عدالت تقسیم می‌کند. سویه: یعنی عدالت نه مساوی. به عدالت تقسیم می‌کند و در میان خلق خدای رحمن عدالت به خرج می‌دهد. الْبَرِّ مِنْهُمْ وَ الْفَاجِرِ ، خوب آنها و بدآنها. به بدها هم می‌دهد و تقسیم می‌کند. فَمَنْ أَطَاعَهُ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ وَ مَنْ عَصَاهُ فَقَدْ عَصَى اللَّه ،هرکس اطاعت اورا کند از خدا اطاعت کرده وهر کس عصیان اورا کند، عصیان خدارا کرده است. فَإِنَّمَا سُمِّيَ الْمَهْدِيَّ لِأَنَّهُ يُهْدَى لِأَمْرٍ خَفِي ، به او مهدی می‌گويند زیرااوبه امری که پنهان است، هدایت میکند(میشود). پنهان چیست؟
يَسْتَخْرِجُ التَّوْرَاةَ وَ سَائِرَ كُتُبِ اللَّهِ مِنْ غَارٍ بِأَنْطَاكِيَّةَ ، استخراج می‌کند، بیرون می‌آورد تورات و سایر کتابهای خدا را از غاری که در انتاکیه است.
انتاکیه: می گويند یکی از مناطق ترکیه است.
فَيَحْكُمُ بَيْنَ أَهْلِ التَّوْرَاةِ بِالتَّوْرَاةِ وَ بَيْنَ أَهْلِ الْإِنْجِيلِ بِالْإِنْجِيلِ وَ بَيْنَ أَهْلِ الزَّبُورِ بِالزَّبُورِ وَ بَيْنَ أَهْلِ الْفُرْقَانِ بِالْفُرْقَان در بین گروههای مختلف مردم به کتابهای خودشان حکم می‌کند، مردم هم چون می‌بینندآن حضرت این همه کتابها را وارده ، و به همه آنها عالم است، ایمان می‌آورندو مسلمان می شوند.
ِ وَ تُجْمَعُ إِلَيْهِ أَمْوَالُ الدُّنْيَا كُلُّهَا ، و جمع می‌شودنزد او، تمام اموال دنیا. مَا فِي بَطْنِ الْأَرْضِ وَ ظَهْرِهَا ، آنچه در درون زمین باشد،یا بیرون (بیرون زمین یعنی اموال مردم ، درون زمین یعنی معدنها،گنجها، سنگهای قیمتی)
فَيَقُولُ لِلنَّاسِ ، به مردم می‌گویند: تَعَالَوْا إِلَى مَا قَطَعْتُمْ فِيهِ الْأَرْحَامَ، بیائید بگیرید پول را، این پول، همان چیزی است که به خاطرآن قطع رحم می کردید. پدر از پدر، پسر از پدر، برادر از برادر جدا می شد.
این روایت خیلی جالب است، و نکات اخلاقی فراوان دارد.
وَ سَفَكْتُمْ فِيهِ الدِّمَاءَ وَ رَكِبْتُمْ فِيهِ مَحَارِمَ اللَّه.دراین راه، خونهای همدیگر را ریختید مرتکب محارم خدامی شدید.
فَيُعْطِي شَيْئاً لَمْ يُعْطِ أَحَدٌ كَانَ قَبْلَهُ، آنقدر به مردم پول می‌دهد که هرگز قبل از او کسی اینقدر پول نداده باشد.
قَالَ ، حضرت فرمود: وَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلي الله علیه و آله و سلم ،امام باقر علیه‌السلام فرمود، پیغمبر فرموداند :
هُوَ رَجُلٌ مِنِّي ،او مردی است از خاندان من، اسْمُهُ كَاسْمِي ، نامش مثل نام من است ، يَحْفَظُنِي اللَّهُ فِيه،و حفظ می‌کند یعنی حفاظت من در شخصیت اوست، وَ يَعْمَلُ بِسُنَّتِي ، به سنت من عمل می‌کند
يَمْلَأُ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا وَ نُوراً بَعْدَ مَا تَمْتَلِئُ ظُلْماً وَ جَوْراً وَ سُوءا ً
در روایات، بیشتر یملا الارض قسطاً و عدلاً و نورا، آمده ا ست.
زمین را پر می‌کند از قسط و عدل و نور ( روشنایی و علم)
بعد ما تمتلاء، بعد از این که پر شده باشد،ظلماً و جوراً و سوءاً،ازظلم وستم و بدی.·    ( صفحة 29 جلد 51 بحار)
 

روایت دیگر:

سُمِّيَ الْقَائِمُ علیه السلام قَائِماً لِأَنَّهُ يَقُومُ بَعْدَ موته ذِكْرِهِ آن حضرت را قائم نامیده اند ،برای اینکه وقتی قیام می‌کندکه نامش مرده شده،ویادش فراموش شده باشد.

مرحوم مجلسي در بحار جلد 51، صفحه‌ي 30 از مرحوم کليني چنين نقل کرده‌اند:
«َ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام حِينَ وُلِدَ الْحُجَّةُ زَعَمَ الظَّلَمَةُ أَنَّهُمْ يَقْتُلُونَنِي لِيَقْطَعُوا هَذَا النَّسْلَ فَكَيْفَ رَأَوْا قُدْرَةَ اللَّهِ وَ سَمَّاهُ الْمُؤَمَّلَ ».
حضرت عسکري عليه‌السلام (ابو عبدالله ممکن است ازکنيه‌هاي ايشان باشد[2]) زماني که امام زمان عليه‌السلام متولّد شدند، فرمودند: «فکر کردند که من( امام حسن عسگري عليه‌السلام) را مي‌کشند براي اين که نسل قطع شود و آن انتقام گيرنده نيايد. پس قدرت خدا را چگونه ديدند؟ (که نتوانستند و حجّت متولّد شد.)»
« وَ سَمَّاهُ الْمُؤَمَّلَ »و آن حضرت را مؤمّل ناميدند.
در زيارت آل يس آمده است: « السَّلَامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْمُقَدَّمُ الْمَأْمُول » مأمول و مؤمّل يک معني دارند و از امل به معني آرزو مي‌آيند. «المؤمّل» يعني کسي که مورد آرزو است. کسي که همه آرزويش را مي‌کشند تا بيايد. در اين جا اسم مؤمّل را آورده است.
در روايت ديگر: ابوسعيد خراساني نقل مي‌کند که: « قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام الْمَهْدِيُّ وَ الْقَائِمُ وَاحِد »: «به امام صادق عليه‌السلام عرض کردم: مهدي و قائم يک نفر هستند»؟
« فَقَالَ نَعَمْ ». فرمودند: بله.
« فَقُلْتُ لِأَيِّ شَيْ‏ءٍ سُمِّيَ الْمَهْدِي »: «براي چه به او مهدي گفته‌اند؟» (مهدي يعني هدايت شده).
« قَالَ لِأَنَّهُ يُهْدَى إِلَى كُلِّ أَمْرٍ خَفِيٍّ » «براي اين که او هدايت مي‌کند به هر امر پنهاني». يعني او همه‌ي پنهانها را پيدا مي‌کند.
يک روايتي داشتيم که غاري است در انطاکيه که در آن جا حضرت امام زمان عليه‌السلام انجيل، تورات و زبور اصلي را پيدا مي‌کنند؛ و با اهل هر گروهي با کتاب خودشان محاجّه (استدلال) مي‌کنند.
سپس مي‌فرمايند: « وَ سُمِّيَ الْقَائِمَ لِأَنَّهُ يَقُومُ بَعْدَ مَا يَمُوتُ إِنَّهُ يَقُومُ بِأَمْرِ عَظِيمٍ »: «قائم گفته‌اند، به خاطر اين که قيام مي‌کند بعد از اين که نامش بميرد و ترک شود.»
اگر اين گونه معني کنيم که قيام مي‌کند بعد از اين که مرده، معني نمي‌دهد. قيام مي‌کند بعد از اين که يادش، ذکرش و سيطره‌اش بميرد. و او قيام مي‌کند به امر عظيم، و آن حکومت جهاني است که تشکيل مي‌دهد. پس قائم گفته‌اند به خاطر اين که قيام مي‌کند به امر عظيم.
در روايات، لقب «قائم» از القاب ديگر بيشتر آمده است، و مردم به خاطر اين که بلند نشوند و مجالس به هم نخورد، عملاً روايت را ترک مي‌کنند. لذا در هر جلسه براي لقب قائم يک بار بلند مي‌شويم و بقيه را با ذکر صلوات اداي احترام مي‌کنيم.
روايت ديگر: امام صادق عليه‌السلام مي‌فرمايند: «َ إِذَا قَامَ الْقَائِمُ عليه‌السلام دَعَا النَّاسَ إِلَى الْإِسْلَامِ جَدِيداً وَ هَدَاهُمْ إِلَى أَمْرٍ قَدْ دَثَر»: «وقتي قائم عليه‌السلام قيام کند، مردم را به اسلام نو مي‌خواند، و هدايت مي‌کند به کاري که از بين رفته و پوشانده شده است.»
« وَ ضَلَّ عَنْهُ الْجُمْهُور » «و از آن اسلام، جمهور مردم گمراه شده‌اند». و اسلام اصلي را نمي‌شناسند. زيرا حلال‌ها حرام شده، و حرام‌ها حلال. ملاک‌ها تغيير پيدا کرده و مردم گم کرده‌اند.
سپس حضرت مي‌فرمايند: «وَ إِنَّمَا سُمِّيَ الْقَائِمُ مَهْدِيّا » «جز اين نيست که قائم عليه‌السلام ناميده شده مهدي.»
«لِأَنَّهُ يُهْدَى إِلَى أَمْرٍ مَضْلُولٍ عَنْه »: «براي اين که هدايت مي‌شود به کاري که مردم گمراه شده‌اند از آن». هدايت مي‌شود و آن‌ها را پيدا مي‌کند.
افعال اين روايت را به صورت فعل معلوم هم مي‌توان خواند: «لانه يهدي الي امر مضلول عنه»: «مهدي هدايت شده است، براي اين که هدايت کند». هدايت مي‌کند به کاري که از مردم گم شده و آن را فراموش کرده‌اند.
«وَ سُمِّيَ الْقَائِمَ لِقِيَامِهِ بِالْحَقِّ »: «و قائم ناميده‌اند، به خاطر اين که قيام مي‌کند. يعني حق را برپا مي‌کند و بيدار مي‌کند.»
در آيه‌ي 33 از سوره‌ي اسراء آمده است: « وَ مَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِيِّهِ سُلْطاناً فَلا يُسْرِفْ فِي الْقَتْلِ إِنَّهُ كانَ مَنْصُوراً »:«کسي که مظلوم کشته شده، براي ولي خون او يک تسلّطي قرار داديم که او اسراف نمي‌کند در کشتن قاتلان (قاتلان آن کسي که کشته شده). که او ياري شده است».
روايت ديگر: امام باقر عليه‌السلام در تفسير اين آيه مي‌فرمايند: «عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عليه السلام فِي قَوْلِهِ تَعَالَى وَ مَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِيِّهِ سُلْطاناً قَالَ الْحُسَيْن عليه السلام ». يعني کسي که مظلوم کشته شده، امام حسين عليه‌السلام است.
«ُ فَلا يُسْرِفْ فِي الْقَتْلِ إِنَّهُ كانَ مَنْصُوراً قَالَ سَمَّى اللَّهُ الْمَهْدِيَّ الْمَنْصُور»: «خدا مهدي عليه‌السلام را منصور ناميد. يعني يکي از القاب ايشان منصور است؛ يعني ياري شده است.»
« كَمَا سُمِّيَ أَحْمَدُ وَ مُحَمَّدٌ [مَحْمُوداً] و محمود»: «همان‌‌طور که پيغمبر صلّي‌الله عليه و آله و سلّم را احمد، محمود و محمد ناميد.»
«وَ كَمَا سُمِّيَ عِيسَى الْمَسِيح» : همان‌طوري که عيسي علي نبينا و آله و عليه‌السلام را هم مسيح ناميد». (به خاطر اين که حضرت عيسي علي نبينا و آله و عليه‌السلام روي زمين زياد سياحت مي‌کردند، به ايشان مسيح گفته‌اند، به معني سياحت شده، سياحت کرده و کسي که سياحت مي‌کند).
روايت ديگر: «عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ عَدِيٍّ قَالَ يُقَالُ كُنْيَةُ الْخَلَفِ الصَّالِحِ أَبُو الْقَاسِم» .
در اين حديث مشخص نکرده‌اند که راوي، کدام يک از ائمه عليهم السلام مي‌باشند. «خلف صالح» از القاب امام زمان عليه‌السلام يعني فرزند صالح، که آخرين نفر است و کنيه‌اش را ابوالقاسم مي‌گويند.
در روايات ديگر اسامي مختلف امام زمان عليه‌السلام ذکر شده است.
مرحوم حاج ميرزا حسين نوري که استاد مرحوم حاج شيخ عباس قمي بوده‌اند، در کتاب «نجم الثاقب» صد حکايت از ملاقاتهاي امام زمان عليه‌السلام در دوران غيبت کبري يا صغري را ذکر کرده‌اند؛ و در آن جا اسامي مختلفي براي امام زمان عليه‌السلام آورده شده است. کتاب بسيار خوب و جالبي است وقسمت ملاقاتهايش معروف مي‌باشد. اين کتاب چند فصل دارد که تنها يک فصل آن راجع به ملاقات کنندگان در زمان غيبت کبري مي‌باشد. با استفاده از اين کتاب و روايات ديگر، اسامي مختلف امام زمان عليه‌السلام بيان مي‌گردد. در کتاب نام محبوب 5 اسم مورد بحث قرا گرفته است: منتظِر و متنظَر، قائم، مهدي، حجّت و مأمول.
در موردلقب«قائم» تأکيدشده است و مستحب است وقتي اين نام برده مي‌شود، بلند شويم و بايستيم.
درکتاب کتاب «منتخب الاثر» ، چاپ اوّل (که اکنون سه جلد شده است)، در صفحه‌ي 501، فصل ده و باب سوم، «في بعضِ تکاليف رعيته و شيعته با لنسبه اليه عليه السلام و فيه اربع و خمسون حديثاً». آيت الله صافي گلپايگاني (نويسنده) برخي از تکاليف رعيت و شيعه را نسبت به امام زمان عليه السلام بيان مي‌کند.اوّلين حديث را از غيبت نعماني نقل مي‌کند.نعماني کسي است که احاديثي را که مرحوم کليني جمع‌آوري مي‌کرده، آنها را به صورت مکتوب مي‌نوشته است. در حقيقت، ايشان پيش‌نويس مرحوم کليني بوده‌اند، و لذا به کتاب نعماني معروف مي‌باشند. نام ايشان ابن ابي زينب محمّد ابن محمّد نعماني است. از علماي بزرگ است و کتاب غيبت نعماني ايشان ترجمه شده است.
حديث اوّل به نقل از کتاب غيبت نعماني، يکي از وظايف شيعه را خواندن دعاي «اللهم عرفني نفسک…» ذکر مي‌کند1.
حديث دوم در اين باب، از کتاب «مصباح المتهجّد» مرحوم شيخ طوسي است. مصباح المتهجّد يعني چراغ کسي که شب بيدار است. اين کتاب، شامل دستورات کساني است که شب بيدار هستند و کتاب دعا است؛ و به نقل از شيخ ابوعمرو که يکي از وکلاي امام زمان عليه‌السلام بوده، دعاهاي خيلي جالبي آورده است.
حديث سوم از «مرآه الکمال» مي‌باشد که روايت مفصّلي از مفضل ابن عمر آورده است. از کتاب «الدَّمعه الساکبه»، در اواخر جلد «احوال الحجه المنتظر عجّل الله تعالي فرجه»، ذيل خبر مفضّل، به نقل از شيخ محمّد ابن عبدالجبّار در کتاب مشکاه الانوار نقل مي‌کند:
«لمّا قرا دعبل قصيدته المعروفه علي ا لرضا عليه‌السلام»: موقعي که دعبل، قصيده‌ي معروفش را براي حضرت رضا عليه‌السلام خواند، (دعبل خزاعي، شاعر معروف اهل بيت عليهم السلام بوده، و در خراسان خدمت حضرت رضا عليه‌السلام رسيده، و قصيده‌اي که به ائمه عليهم السلام و همچنين به جريان عاشورا اشاره داشته را براي آن حضرت خوانده است).
«و ذکره عجّل الله تعالي فرجه»: هنگامي که به نام امام زمان عليه السلام رسيد.
«وضع الرضا عليه السلام يده علي راسه و تواضع قائما»: امام رضا عليه السلام حالت تواضعي پيدا کردند، ايستادند و دستشان را بر سرشان گذاشتند.
«و دعا له بالفرج»: و براي فرج امام زمان عليه السلام دعا فرمودند.
يعني وقتي که دعبل، نام امام زمان عليه السلام را بر زبان جاري کرد، حضرت امام رضا عليه السلام دستانشان را روي سرشان گذاشتند، رو به قبله ايستادند، و براي فرج حضرت دعا فرمودند؛ و گفتند «اللهم عجِّل فرجه».
حديث چهارم از «الزام الناصب» نقل شده است:
«سئل الصادق عليه السلام عن سبب القيام عند ذکر لفظ القائم من القاب الحجه» . از امام صادق عليه السلام سئوال شد که چرا وقتي لفظ «قائم» را مي‌گويند (براي فرزند ششم شما) شما ائمه و مردم، مي‌ايستيد؟
حضرت فرمودند: «قال لان له غيبه طولانيه» . براي اين که ايشان غيبتي دارند که خيلي طولاني مي‌شود.
«و من شده الرافه الي احبته ينظر الي کل من يذکره بهذا اللقب». از شدّت مهرباني نسبت به دوستانش، هر کس امام زمان عليه‌السلام را به اين لقب ذکر کند، حضرت به او نگاه مي‌کنند.
«المشعر بدولته». « لقبي که دولت حضرت را بيان مي‌کند».
زيرا قائم يعني قيام مي‌کند و دولت تشکيل مي‌دهد.
«و الحسره بغربته»: و از غربت ايشان، مردم ناراحت مي‌شوند و حسرت مي‌خورند.
امام زمان عليه‌السلام از شدّت دوستي و مرحمتشان نسبت به دوستانشان، وقتي کسي لقب قائم را مي‌گويد، حضرت به ايشان نظرمي‌کنند: «ينظر الي کل من يذکره».
«و من تعظيمه ان يقوم العبد الخاضع لصاحبته عند نظر المولي الجليل اليه بعينه الشريفه»: لذا از آداب تعظيم امام زمان عليه السلام است که بنده‌ي خاضع، موقعي که مي‌بيند مولاي بزرگوارش به او نگاه مي‌کند،«فليقم» به پا خيزد،و بايستد.
«و ليطلب من الله جل ذکره تعجيل فرجه»: «و از خدا تعجيل فرج را بخواهد».
سپس ايشان دوباره مي‌فرمايند: «و روي ايضاً عند الرضا عليه السلام في مجلسه بخراسان». (ممکن است همان دعبل باشد، ولي به گونه‌اي ديگر روايت شده است).
دوباره روايت شده است که حضرت در خراسان «قام عند ذکر لفظه القائم»: «هنگامي که لفظ قائم را گفتند، ايشان ايستادند».
«و وضع يديه في رأسه الشّريف»: «دو تا دستهايشان را روي سرشان قرار دادند».«و قال اللهم عجل فرجه و سهل مخرجه». و اين گونه دعا فرمودند.
در اين کتاب2از «نجم الثاقب» نقل کرده‌اند که مرحوم حاجي نوري گفته‌اند: «اين قيام و تعظيم، خصوصاً موقعي که اين لقب ذکر مي‌شود، نه تنها سيره‌ي تمام فرزندان شيعه، در همه‌ي شهرها، از عرب و عجم و ترک و هند و ديلم و غيره از اين‌ها مي‌باشد، بلکه نزد اهل سنّت و جماعت هم همين گونه است». اهل سنّت هم وقتي «القائم» را مي‌شوند، به احترام اين لقب مي‌ايستند.
همچنين سيد عبدالله، نوه‌ي علّامه‌ي جزايري (ايشان از علماي زمان مرحوم مجلسي بوده‌اند)، نقل مي‌کند که اين روايت را که منسوب به امام صادق عليه‌السلام مي‌باشد، اهل سنّت هم نقل مي‌کنند و همين عمل را انجام مي‌دهند.
البّته ائمه‌ي ديگر هم نسبت به القاب مختلف حضرت حجّت عليه‌السلام حالات فوق العاده‌اي پيدا مي‌کردند.
در حديث ششم از مکيال المکارم به نقل از يحيي ابن فضل نوفلي نقل مي‌کند3:
« دَخَلْتُ عَلَى أَبِي الْحَسَنِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ ع بِبَغْدَادَ حِينَ فَرَغَ مِنْ صَلَاةِ الْعَصْر »: «در بغداد، بعد از نماز عصر بود که خدمت امام کاظم عليه السلام رسيدم».
« فَرَفَعَ يَدَيْهِ إِلَى السَّمَاءِ وَ سَمِعْتُهُ يَقُول »: «دستانشان را به سوي آسمان بلند کردند و فرمودند»: « أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْبَاطِنُ…» و ادامه فرمودند، تا به اين جمله رسيدند:
« بِاسْمِكَ الْمَكْنُونِ الْمَخْزُونِ الْحَيِّ الْقَيُّومِ الَّذِي لَا تُخَيِّبُ مَنْ سَأَلَكَ بِهِ ». قسم به خدا دادند و اسمهايي را فرمودند.
« أَسْأَلُكَ أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ »: «به اين اسامي ترا قسم مي‌دهم که بر محمد و آل محمد صلّي الله و آله و سلم درود فرستي.»
«و أَنْ تُعَجِّلَ فَرَجَ الْمُنْتَقِمِ لَكَ مِنْ أَعْدَائِك ». «و فرج منتقم از دشمنانت را تعجيل کن».
« وَ أَنْجِزْ لَهُ مَا وَعَدْتَهُ يَا ذَا الْجَلَالِ وَ الْإِكْرَام‏ »: «و آنچه به او وعده داده‌اي، منجّز و محقق کن، اي صاحب جلال و اکرام».
«قال»: يحيي ابن فضل که اين روايت را نقل کرده، مي‌گويد:
«قلت من المدعو لَه»: اي موسي بن جعفر عليه‌السلام! چه کسي را دعا مي‌فرماييد؟
«قال عليه السلام ذاک المهدي من آل محمّد صلّي الله عليه و آله و سلّم». حضرت فرمودند: «ايشان، مهدي از آل محمّد صلّي الله عليه و آله و سلم است که دعا مي‌کنم».
«بِاَبي مَن ليله يرعي النجوم ساجدا و راکعا»: «پدرم فداي کسي که شبهايش را همه بيدار است و سجده يا رکوع مي‌کند».
«بِاَبي مَن لا ياخذه في الله لومه لائم»: «پدرم فداي کسي باد که در راه خدا، ملامت هيچ ملامتگري در او اثر نمي‌کند».
«مصباح الدجي»: «چراغ شب است؛ و بيدار و روشن».
«بِاَبي القائم بامر الله»: «پدرم فداي کسي که به امر خداوند قيام مي‌کند». (حضرت موسي ابن جعفر عليه السلام پنج نسل بعد از خودشان را دعا مي‌فرمايند).
«قلت و متي خروجه»: «گفتم اين کسي که دعا مي‌فرماييد، چه زماني خروج مي‌فرمايند؟» حضرت در ادامه، علائمي را ذکر فرمودند.
مي‌بينيم که درکتابهاي شيعه در بخش وظيفه‌ي شيعيان در عصر غيبت امام زمان عليه‌السلام، بلند شدن و ايستادن ائمّه‌ي طاهرين عليهم‌السلام راهم به عنوان احترام به ساحت مقدّس امام زمان ارواحنا فداه ذکر کرده‌اند.
*اللهمّ عجّل لوليک الفرج*

·     1.منتخب الاثر، فصل 10، باب ثالث، ح 1 به نقل از غيبت نعماني، ص 166، ح 6.

·     2.قسمت پاياني حديث 4 از همين باب.

·     3.مکيال المکارم، فصل6، بعد از نماز عصر و بحار الانوار، ج 83، ص 81 ، ح 8 با اندکي تفاوت.

.    منبع مورد استفاده : گزیده ای از  سایت یاران انتظار.

 1 نظر

غدیر وامام زمان عج

30 شهریور 1395 توسط طيبه قيدي

من کنت مولاه فهذا علی مولاه
دقت کنید :
این پیام غدیر است
هرکس پیامبر بر او ولایت دارد ؛ علی بر او ولایت دارد .
پس توجه کنیم :
حقیقتا چه کسی بر ما ولایت دارد ؟ چه کسی بر جوانب ظاهری و باطنی ما ولایت دارد ؟
بر قلبمان ، در فکرمان ، در گفتار و رفتار ما ، در تصمیم گیری ها و در
تمام حرکات و سکنات ما چه کسی ولایت دارد ؟ ِ
إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِکُلِّ قَوْمٍ هادٍ ( رعد 7 )
و امروز هادی امام زمان است و بر ما ولایت دارد .
ُ پس بکوشیم :
تمامی سکنات ، ظاهر و باطن خود را با درک حضور ایشان و تحت ولایت ایشان،
تنظیم کنیم .
مبادا :
ندانسته یا ناخواسته ؛ شهوت ، غضب یا اوهام بر ما ولایت داشته باشد !!
هشدار :
آنانی که ولایت را قبول نداشتند ، امیرالمومنین (ع) را 25 سال خانه نشین
کردند ، ما (به اصطلاح ) ولایتی ها ، چند سال امام زمانمان را خانه نشین
کرده ایم ؟

در حالیکه پیامبر (ص) درباره عهد بستن مدعیان دروغین ولایت در غدیر
اینگونه فرمودند:
، الَّذینَ وَصَفَهُمُ الله فی کِتابِهِ بِأَنَّهُمْ یَقُولُونَ
بِأَلْسِنَتِهِمْ مالَیْسَ فی قُلوبِهِمْ، وَیَحْسَبُونَهُ هَیِّناً وَ
هُوَ عِنْدَالله عَظیمٌ.
«به زبان آن را می گویند که در دل هایشان نیست و آن را اندک و آسان می
شمارند حال آن که نزد خداوند بس بزرگ است»

 2 نظر

هان! ای مردمان! علی را برتر بدانید،

29 شهریور 1395 توسط طيبه قيدي
هان! ای مردمان! علی را برتر بدانید،

بر اوج کجاوه ها دو دست خورشید
دست علی و دست پیمبر تابید
 زین نورٌ علی نور چو شد دین تکمیل
عطر صلوات حق به عالم پیچید
 عید سعید غدیر خم مبارک باد

تفسیر خطبه غدیر


حمد و ثناي اللهي
حمد و سپاس خدايی را كه در يگانگي خود بلند مرتبه، و در تنهايي و فرد بودنش نزديك است. در قدرت و سلطه خود با جلالت و در اركان خود عظيم است.

علم او به همه چيز احاطه دارد در حالي كه در جاي خود است، و همه مخلوقات با قدرت و برهان خود تحت سيطره دارد. هميشه مورد سپاس بوده و همچنان مورد ستايش خواهد بود. صاحب عظمتي كه از بين رفتني نيست. ابتدا كننده و بازگرداننده اوست و هر كاري به سوي او باز مي گردد.
به وجود آورنده بالا برده شده ها (آسمان ها و افلاك) و پهن كننده گسترده ها (زمين)، يگانه حكمران زمين ها و آسمان ها، پاك و منزّه و تسبيح شده، پروردگار ملائكه و روح، تفضّل كننده بر همه آنچه خلق كرده، و لطف كننده بر هر آنچه به وجود آورده است. هر چشمي زير نظر اوست ولي چشم ها او را نمي بينند. كَرم كننده و بردبار و تحمّل كننده است. رحمت او همه چيز را فرا گرفته و با نعمت خود بر همه آنها منت گذارده است.
در انتقام گرفتن خود عجله نمي كند و به آنچه از عذابش كه مستحقّ آنند مبادرت نمي ورزد. باطن ها و سريره ها را مي فهمد و ضماير را مي داند، و پنهان ها بر او مخفي نمي ماند و مخفي ها بر او مشتبه نمي شود. او راست احاطه بر هر چيزي و غلبه بر همه چيز و قوّت در هر چيزي و قدرت بر هر چيزي، و مانند او شيئي نيست. اوست به وجود آورنده شي (چيز) هنگامي كه چيزي نبود. دائم و زنده است، و به قسط و عدل قائم است.

خداوندي جز او كه با عزت و حكيم است نیست. بالاتر از آن است كه چشمها او را درك كنند ولي او چشمها را درك مي كند و او لطف كننده و آگاه است. هيچكس نمي تواند با ديدن به صفت او راه يابد، و كسي به چگونگي او از سر و آشكار دست نمي يابد، مگر به آنچه خود خداوند عزوجل راهنمايي كرده است. گواهي مي دهم به او كه اوست خدا، خدايي كه قُدس و پاكي و منزّه بودن او روزگار را پر كرده است.
او كه نورش ابديّت را فرا گرفته است. او كه دستورش را بدون مشورتِ مشورت كننده اي اجرا مي كند و در تقديرش شريك ندارد و در تدبيرش كمك نميشود. آنچه ايجاد كرده بدون نمونه و مثالي تصوير نموده و آنچه خلق كرده بدون كمك از كسي و بدون زحمت و بدون احتياج به فكر و حيله خلق كرده است. آنها را ايجاد كرد پس به وجود آمدند و خلق كرد پس ظاهر شدند. پس اوست خدايي كه جز او خدايي نيست. صنعت او محكم و كار او زيباست.
عادلي كه ظلم نمي كند و كرم كننده اي كه كارها به سوي او باز مي گردد. شهادت مي دهم اوست خدايي كه همه چيز در مقابل عظمت او تواضع كرده و همه چيز در مقابل عزّت او ذليل شده و همه چيز در برابر قدرت او سر تسليم فرود آورده و همه چيز در برابر هيبت او خاضع شده اند.
پادشاه پادشاهان و گرداننده افلاك و مسخّر كننده آفتاب و ماه، كه همه با زمان ِتعيين شده در حركت هستند. شب را بر روي روز و روز را بر روي شب مي گرداند، كه به سرعت در پي آن مي رود. در هم شكننده هر زور گوي با عناد، و هلاك كننده هر شيطان سر پيچ و متمرّد. براي او ضدّي و همراه او معارضي نبوده است. يكتا و بي نياز است. زاييده نشده و نمي زايد، و براي او هيچ همتايي نيست. خداي يگانه و پرودگار با عظمت. مي خواهد پس به انجام مي رساند، و اراده مي كند پس مقدّر مي نمايد، و مي داند پس به شماره مي آورد.

مي ميراند و زنده مي كند، فقير مي كند و غني مي نمايد، مي خنداند و مي گرياند، نزديك مي كند و دور مي نمايد، منع مي كند و عطا مي نمايد. پادشاهي از آن ِاو و حمد و سپاس براي اوست. خير به دست اوست و او بر هر چيزي قادر است. شب را در روز و روز را در شب فرو مي برد.
نيست خدايي جز او كه با عزّت و آمرزنده است. اجابت كننده دعا، بسيار عطا كننده دعا، بسيار عطا كننده، شمارنده نَفَس ها و پرودگار جن ّو بشر، كه هيچ امري بر او مشكل نمي شود، و فرياد دادخواهان او را منضجر نمي كند، و اصرارِ اصرار كنندگانش او را خسته نمي نمايد.
نگهدارنده صالحين و موفّق كننده رستگاران و صاحب اختيار مومنان و پروردگار عالميان. خدايي كه از آنچه خلق كرده مستحق است كه او را در هر حالي شكر و سپاس گويند. او را سپاس بسيار مي گويم و دائماً شكر مي نمايم، چه در آسايش و چه در گرفتاري، چه در حال شدت و چه در حال آرامش.

و به او و ملائكه اش و كتاب ها و پيامبرانش ايمان مي آورم. دستور او را گوش مي دهم و اطاعت مي نمايم و به آنچه او را راضي مي كند مبادرت مي ورزم و در مقابل مقدرات او تسليم مي شوم به عنوان رغبت در اطاعت او و ترس از عقوبت او، چرا كه اوست خدايي كه نمي تواند از مكر او در امان بود و از ظلم او هم ترس نداريم (يعني ظلم نمي كند).

فرمان الهي براي مطلبي مهم

براي خداوند بر نفس خود به عنوان بندگي او اقرار مي كنم، و شهادت مي دهم براي او به پروردگاري، و آنچه به من وحي نموده ادعا مي نمايم از ترس آنكه مبادا اگر آنجام ندهم عذابي از او بر من فرود آيد كه هيچكس نتواند آن را دفع كند، هر چند كه حيله عظيمي بكار بندد و دوستي او خالص باشد. نيست خدايي جز او.

زيرا خداوند به من اعلام فرموده كه اگر آنچه در حق علي بر من نازل نموده ابلاغ نكنم رسالت او را نرسانده ام، و براي من حفظ از شر مردم را ضمانت نموده و خدا كفايت كننده و كريم است. خداوند به من چنين وحي كرده است: اي پيامبر ابلاغ كن آنچه از طرف پرودگارت بر تو نازل شده – درباره علي، يعني خلافت علي بن ابي طالب – و اگر انجام ندهي رسالت او را نرسانده اي، و خداوند تو را از مردم حفظ مي كند.

اي مردم!من در رساندن آنچه خداوند بر من نازل كرده كوتاهي نكردم، و من سبب نزول اين آيه را براي شما بيان مي كنم: جبرئیل سه مرتبه بر من نازل شد و از طرف خداوندِ سلام - كه او سلام است - مرا مامور كرد كه در اين اجتماع بپا خيزم و بر هر سفيد و سياهي اعلام كنم علي بن ابي طالب برادر من و وصي من و جانشين من بر امتم و امام بعد از من است. نسبت او به من همانند هارون به موسي است جز اينكه پيامبري بعد از من نيست.
و او صاحب اختيار شما بعد از خدا و رسولش است.و خداوند اين آيه از كتابش را بر من نازل كرده است: صاحب اختيار شما خدا و رسولش هستند و كساني كه ايمان آورده و نماز را بپا مي دارند و در حال ركوع زكات مي دهند. و علي بن ابي طالب است كه نماز را بپا داشته و در حال ركوع زكات داده و در حال خداوند عزوجل را قصد مي كند. من از جبرئيل در خواست كردم از خدا بخواهد تا مرا ابلاغ اين مهم معاف بدارد، زيرا از كمي متقين و زيادي منافقين و فساد ملامت كنندگان و حيله هاي مسخره كنندگان ِاسلام اطلاع دارم، كساني كه خداوند در كتابش آنان را چنين توصيف كرده است كه با زبانشان مي گويند آنچه در قلبهايشان نيست، و اين كار را سهل مي شمارند در حالي كه نزد خداوند عظيم است.
همچنين به خاطر اينكه منافقين بارها مرا اذيت كرده اند تا آنجا كه مرا اُذُن «گوش دهنده بر هر حرفي» ناميدند، و گمان كردند كه من چنين هستم به خاطر ملازمت بسيار علي با من و توجه من به او و تمايل او و قبولش از من، تا آنكه خداوند عزوجل در اين باره چنين نازل كرد: از آنان كساني هستند كه پيامبر را اذيت می کنند و مي گويند او اُذُن «گوش دهنده به هر حرفي» است، بگو: گوش است - بر ضد كساني كه گمان مي كنند او اُذُن است- و براي خود خير است، به خدا ايمان مي آورد و در مقابل مومنين اظهار تواضع و احترام مي نمايد، و براي كساني از شما كه ايمان آورده اند رحمت است؛ و كساني كه پيامبر را اذيت مي كنند عذاب درد ناكي در انتظارشان است. اگر من بخواهم گويندگان اين نسبت اُذُن را نام ببرم مي توانم، و اگر بخواهم به شخص آنها اشاره كنم مي نمايم، و اگر بخواهم با علائم آنها را معرفي كنم مي توانم، ولي به خدا قسم من در كار آنان با بزرگواري رفتار كرده ام.
بعد از همه اينها، خداوند از من راضي نمي شود مگر آنچه در حق علي بر من نازل كرده ابلاغ نمايم. اي پيامبر برسان آنچه - در حق علي- از پروردگارت بر تو نازل شده و اگر انجام ندهي رسالت او را نرسانده اي، و خداوند تو را از مردم حفظ مي كند.

اعلان رسمي ولايت و امامت دوازده امام عليهم السلام

اي مردم! اين مطلب را درباره او بدانيد و بفهميد، و بدانيد كه خداوند او را براي شما صاحب اختيار و امامي قرار داده كه اطاعتش را واجب نموده است بر مجاهدين و انصار بر تابعين آنان به نيكي، و بر روستايي و شهري، و بر عجمي و عربي، و بر آزاد و بنده، و بر بزرگ و كوچك، و بر سفيد و سياه، بر هر يكتاپرستي حكم او اجرا شونده و كلام او مورد عمل و امر او نافذ است. هر كس با او مخالفت كند ملعون است، و هر كس تابع او باشد و او را تصديق نمايد مورد رحمت الهي است.
خداوند او را و هر كس را كه از او بشنود و او را اطاعت كند آمرزيده است.

اي مردم! اين آخرين باري است كه در چنين اجتماعي بپا مي ايستم. پس بشنويد و اطاعت كنيد و در مقابل امر پروردگارتان سر تسليم فرود آوريد، چرا كه خداوند عزوجل صاحب اختيار شما و معبود شماست، و بعد از خداوند رسولش و پيامبرش كه شما را مخاطب قرار داده، و بعد از من علي صاحب اختيار شما و امام شما به امر خداوند است، و بعد از او امامت در نسل من از فرزندان اوست تا روزي كه خدا و رسولش را ملاقات خواهيد كرد. حلالي نيست مگر آنچه خدا و رسولش و امامان حلال كرده باشند، و حرامي نيست مگر آنچه خدا و رسولش و امامان بر شما حرام كرده باشند. خداي عزوجل حلال و حرام را به من شناسانده است، و آنچه پرودگارم از كتابش و حلال و حرامش به من آموخته به او سپرده ام اي مردم! علي را (بر ديگران) فضيلت دهيد. هيچ علمي نيست مگر آنكه خداوند آن را در من جمع كرده است، و هر علمي را كه آموخته ام در امام المتقين جمع نموده ام، و هيچ علمي نيست مگر آنكه آن را به علي آموخته ام. اوست امام مبين كه خداوند در سوره يس ذكر كرده است: و هر چيزي را در امام مبين جمع كرديم.
اي مردم! از علي به سوي ديگري گمراه نشويد، و از او روي بر مگردانيد و از ولايت او سر باز نزنيد. اوست كه به حق هدايت نموده و از آن نهي مي نمايد، و در راه خدا سرزنش ملامت كننده اي او را مانع نمي شود. علي اول كسي است كه به خدا و رسولش ايمان آورد و هيچكس در ايمان به من بر او سبقت نگرفت.
اوست كه با جان خود در راه رسول خدا فداكاري كرد. اوست كه با پيامبر خدا بود در حالي كه هيچكس از مردان همراه او خدا را عبادت نمي كرد.
از طرف خداوند به او امر كردم كه درخوابگاه من بخوابد، او هم در حالي كه جانش را فداي من كرده بود در جاي من خوابيد.اي مردم! او را فضيلت دهيد كه خدا او را فضيلت داده است، و او را قبول كنيد كه خداوند او را منصوب نموده است.اي مردم! او از طرف خداوند امام است، و هر كس ولايت او را انكار كند خداوند هرگز توبه اش را نمي پذيرد و او را نمي بخشد، حتمي است بر خداوند كه با كسي كه با او مخالفت نمايد چنين كند و او را به عذابي شديد تا ابديت تا آخر روزگار معذب نمايد. پس بپرهيزيد از اينكه با او مخالفت كنيد و گرفتار آتشي شويد كه آتشگيره آن مردم و سنگ ها هستند و براي كافران آماده شده است.

اي مردم! به خدا قسم پيامبران و رسولان پيشين به من بشارت داده اند، و من به خدا قسم خاتم پيامبران و مرسلين و حجت بر همه مخلوقين از اهل آسمان ها و زمين ها هستم. هر كس در اين مطالب شك كند مانند كفر جاهليت اول كفار شده است؛و هر كس در چيزي از اين گفتار من شك كند در همه ي آنچه بر من نازل شده شك كرده است، و هر كس در يكي از امامان شك كند در همه آنها شك كرده است، و شك كننده درباره ما در آتش است.اي مردم! خداوند اين فضيلت را بر من ارزاني داشته كه منّتي از او بر من و احساني از جانب او به سوي من است.
خدايي جز او نيست. حمد و سپاس از من بر او تا ابديت و تا آخر روزگار و در هر حال.
اي مردم! علي را فضيلت دهيد كه او افضل مردم بعد از من از مرد و زن است تا مادامي كه خداوند روزي را نازل مي كند و خلق باقي هستند. معلون است ملعون است. مورد غضب است مورد غضب است كسي كه اين گفتار مرا رد كند و با آن موافق نباشد. بدانيد كه جبرئيل از جانب خداوند اين خبر را براي من آورده است و مي گويد: «هركس با علي دشمني كند و ولايت او را نپذيرد لعنت و غضب من بر او باد». هر كس ببيند براي فردا چه پيش فرستاده است. از خدا بترسد كه با علي مخالفت كنيد و در نتيجه قدمي بعد از ثابت بودن آن بلغزد، خداوند از آنچه انجام مي دهيد آگاه است.

اي مردم! علي «جنب الله» است كه خداوند در كتاب عزيزش ذكر كرده و درباره كسيكه با او مخالفت كند فرموده است: اي حسرت بر آنچه درباره جنب خداوند تفريط و كوتاهي كردم.
اي مردم! در قرآن تدبر نماييد و آيات آن را بفهميد و در محكمات آن نظر كنيد و به دنبال متشابه آن نرويد. به خدا قسم، باطن آن را براي شما بيان نمي كند و تفسيرش را برايتان روشن نمي كند مگر اين شخصي كه دست او را مي گيرم و او را به سوي خود بالا مي برم و بازوي او را مي گيرم و با دو دستم او را بلند مي كنم و به شما مي فهمانم كههر كس من صاحب اختيار اويم اين علي صاحب اختيار اوست و او علي بن ابي طالب برادر و جانشين من است، و ولايت او از خداوند عزوجل است كه بر من نازل كرده است اي مردم! علي و پاكان از فرزندانم از نسل او ثقل اصغرند و قرآن ثقل اكبر است. هر يك از اين دو از ديگري خبر مي دهد و با هم موافق هستند. آنها از يكديگر جدا نمي شوند تا بر سر حوض كوثر بر من وارد شوند.
بدانيد كه آنان امين هاي خداوند بين مردم و حاكمان او در زمين هستند. بدانيد كه من ادا نمودم، بدانيد كه من ابلاغ كردم، بدانيد كه من شنوانيدم، بدانيد كه من روشن نمودم، بدانيد كه خداوند فرموده است و من از جانب خداوند عزوجل مي گويم بدانيد كه اميرالمومنيني جز اين برادرم نيست. بدانيد كه اميرالمومنين بودن بعد از من براي احدي جز او حلال نيست.

بلند كردن دست اميرالمومنين عليه السلام بدست رسول خدا صلی الله علیه و اله و سلم

سپس پيامبر صلی الله علیه و اله و سلم دستش را بر بازوي علي علیه السلام زدند و آن حضرت را بلند كردند. و اين در حالي بود كه اميرالمومنين علیه السلام از زماني كه پيامبر صلی الله علیه و اله و سلم بر فراز منبر آمده بودند يك پله پايين تر از مكان حضرت ايستاده بودند و نسبت به صورت حضرت به طرف راست مايل بود كه گويي هر دو در يك مكان ايستاده اند. پس پيامبر صلی الله علیه و اله و سلم با دستشان ایشان را بلند كردند و هر دو دست را به سوي آسمان باز نمودند و علي علیه السلام را از جا بلند نمودند تا حدي كه پاي ایشان موازي زانوي پيامبر صلی الله علیه و اله و سلم رسيد.
سپس فرمودند:
اي مردم! اين علي است برادر من و وصي من و جامع علم من، و جانشين من در امتم بر آنان كه به من ايمان آورده اند، و جانشين من در تفسير كتاب خداوند عزوجل و دعوت به آن و عمل كننده به آنچه او را راضي مي كند، و جنگ كننده با دشمنان خدا و دوستي كننده بر اطاعت او و نهي كننده از معصيت او. اوست خليفه رسول خدا، و اوست اميرالمومنين و امام هدايت كننده از طرف خداوند، و اوست قاتل ناكثين و قاسطين و مارقين به امر خداوند. خداوند مي فرمايد: سخن در پيشگاه من تغيير نمي پذيرد.
پرودگارا، به امر تو مي گويم:خداوندا دوست بدار هر كس علي را دوست بدارد و دشمن بدار هر كس علي را دشمن بدارد، و ياري كن هر كس علي را ياري كند و خوار كن هر كس علي را خوار كند، و لعنت نما هر كس علي را انكار كند و غضب نما بر هر كس كه حق علي را انكار نمايد.
پرودگارا، تو هنگام روشن شدن اين مطلب و منصوب نمودن علي در اين روز، اين آيه را درباره او نازل كردي: امروز دين شما را برايتان كامل نمودم و نعمت خود را بر شما تمام كردم و اسلام را به عنوان دين شما راضي شدم. فرمودي: دين نزد خدا اسلام است و فرمودي: هر كس ديني غير از اسلام انتخاب كند هرگز از او قبول نخواهد شد و او در آخرت از زيانكاران خواهد بود. پرودگارا، تو را شاهد مي گيرم كه من ابلاغ نمودم

تاكيد بر توجه امت به مسئله امامت

اي مردم! خداوند دين شما را با امامت او كامل نموده، پس هر كس اقتدا نكند به او و به كساني كه جانشين او از فرزندان من و از نسل او هستند تا روز قيامت و روز رفتن به پيشگاه خداوند عزوجل، چنين كساني اعمالش در دنيا وآخرت از بين رفته و در آتش دائمي خواهند بود. عذاب از آنان تخفيف نمي يابد و به آنها مهلت داده نمي شود.

اي مردم! اين علي است كه ياري كننده ترين شما نسبت به من و سزاوارترين شما به من و نزديك ترين شما به من؛ خدای عزوجل و من از او راضي هستيم. هيچ آيه رضايتي در قرآن نازل نشده مگر درباره او، هيچگاه خداوند مومنين را مورد خطاب قرار نداده مگر آنكه ابتدا او مخاطب بوده است، و هيچ آيه مدحي در قرآن نيست مگر درباره او، و خداوند در سوره «هَلْ اَتي» شهادت به بهشت نداده مگر براي او، و اين سوره جز او را مدح نكرده است.
اي مردم! او را ياري دهنده دين خدا و دفاع كننده از رسول خداست، و اوست با تقواي پاكيزه هدايت كننده هدايت شده. پيامبرتان بهترين پيامبر و وصيتان بهترين وصي و فرزندان او بهترين اوصياء هستند.
اي مردم! نسل هر پيامبري از صلب خود او هستند ولي نسل من از صلب اميرالمومنين علي است.
اي مردم! شيطان آدم را با حسد از بهشت بيرون كرد. مبادا به علي حسد كنيد كه اعمالتان نابود شود و قدم هايتان بلغزد. آدم به خاطره يك گناه به زمين فرستاده شد در حالي كه انتخاب شده خداوند عزوجل بوده، پس شما چگونه خواهيد بود در حالي كه شماييد و در بين شما دشمنان خدا هستند. بدانيد كه با علي دشمني نمی كند مگر با تقوي و به او ايمان نمي آورد مگر مومن مخلص. به خدا قسم سوره والعصر درباره علي نازل شده است: قسم به عصر، انسان در زيان است مگر علي كه ايمان آورد وبه حق و صبر راضي شد.
اي مردم! من خدا را شاهد گرفتم و رسالتم را به شما ابلاغ نمودم، و بر عهده رسول جز ابلاغ روشن چيزي نيس اي مردم! از خدا بترسيد آن گونه كه بايد ترسيد و از دنيا نرويد مگر آنكه مسلمان باشيد.

اشاره به كارشكني هاي منافقين

اي مردم! ايمان آوريد به خدا و رسولش و به نوري كه همراه او نازل شده است، قبل از آنكه هلاك كنيم وجوهي را و آن صورت ها را به پشت بر گردانيم يا آنان را مانند اصحاب سبت لعنت كنيم.
اي مردم! نور از جانب خداوند عزوجل در من نهاده شده و سپس در علي بن ابي طالب و بعد در نسل او تا مهدي قائم، كه حق خداوند و هر حقي كه براي ما باشد مي گيرد، چرا كه خداوند عزوجل ما را بر كوتاهي کنندگان و بر معاندان و مخالفان و خائنان و گناهكاران و ظالمان و غاضبان از همه عالميان حجت قرار داده است.
اي مردم! شما را مي ترسانم و انذار مي نمايم كه من رسول خدا هستم، و قبل از من پيامبران بوده اند.آيا اگر من بميرم يا كشته شوم شما عقب گرد مي نمايید؟ هر كس به عقب بر گردد به خدا ضرري نمي رساند، و خداوند به زودي شاكرين و صابرين را پاداش مي دهد. بدانيد كه علي است توصيف شده به صبر و شكر، و بعد از او فرزندانم از نسل او چنين اند.
اي مردم! با اسلامتان بر من منت مگذاريد، بلكه بر خدا منت نگذاريد، كه اعمالتان را نابود مي نمايد و بر شما غضب مي كند و شما را به شعله اي از آتش و مس گداخته مبتلا مي كند.
پرودگار شما در كمين است اي مردم! بعد از من اماماني خواهند بود كه به آتش دعوت مي كنند و روز قيامت كمك نمي شوند.اي مردم! خداوند و من از آنان بيزار هستيم.
اي مردم! آنان و يارانشان و تابعينشان و پيروانشان در پايين ترين درجه آتش اند و چه بد است جاي متكبران. بدانيد كه آنان اصحاب صحيفه هستند، پس هر يك از شما در صحيفه خود نظر كند.
راوي گويد: وقتي پيامبر (ص) نام «اصحاب صحيفه» را آورد اكثر مردم منظور حضرت را نفهميدند و برايشان سوال انگيز شد، و فقط عده كمي مقصود حضرت را فهميدند.
اي مردم! من امر خلافت را به عنوان امامت و وراثت آن در نسل خودم تا روز قيامت به وديعه مي سپارم، و من رسانيدم آنچه مأمور به ابلاغش بودم تا حجت باشد بر حاضر و غايب و بر همه كساني كه حضور دارند، به دنيا آمده اند يا نيامده اند. پس حاضران به غايبان و پدران به فرزندان تا روز قيامت برسانند. وبه زودي امامت را بعد از من به عنوان پادشاهي و با ظلم و زور مي گيرند. خداوند غاصبين و تعدي كنندگان را لعنت كند.و درآن هنگام است- اي جن وانس- كه ميريزد براي شما آنكه بايد بريزد و می فرستد بر شما شعله اي از آتش و مس گداخته و نمي توانيد آن را از خود دفع كنيد.
اي مردم! خداوند عزوجل شما را به حال خود رها نخواهد كرد تا آنكه خبيث را از پاكيزه جدا كند، و خداوند شما را بر غيب مطاع نمي كند.اي مردم! هيچ سرزمين آبادي نيست مگر آنكه در اثر تكذيب (اهل آن آيات الهي را) خداوند قبل از روز قيامت آنان را هلاك خواهد كرد و آن را تحت حكومت امام مهدي خواهد آورد، و خداوند وعده خود را عملي مي نمايد.
اي مردم! قبل از شما اكثر پيشينيان هلاك شدند، و خداوند آنها را هلاك نمود و اوست كه آيندگان را هلاك خواهد كرد. خداي تعالي مي فرمايد: آيا ما پيشينيان را هلاك نكرديم؟ آيا در پي آنان ديگران را نفرستاديم؟ ما با مجرمان چنين مي كنيم. واي بر مكذبين در آن رو اي مردم! خداوند مرا امر و نهي نموده است، و من هم به امر الهي علي را امر و نهي نموده ام، و علم امر و نهي نزد اوست. پس امر او را گوش دهيد تا سلامت بمانيد، و او را اطاعت كنيد تا هدايت شويد و نهي او را قبول كنيد تا در راه درست باشيد، و به سوي مقصد و مراد او برويد، و راه هاي بيگانه شما را از راه او منحرف نكند.

پيروان اهل بيت عليهم السلام و دشمنان ايشان

اي مردم! من راه مستقيم خداوند هستم كه شما را به پيروي آن امر نموده، وسپس علي بعد از من، و سپس فرزندانم از نسل او كه امامان هدايت اند، به حق هدايت مي كنند و به ياري حق به عدالت رفتار مي كنند. سوره حمد درباره من نازل شده، و به خدا قسم درباره ايشان (امامان) نازل شده است. به طور عموم شامل آنان است و به طور خاص درباره آنان است.
ايشان دوستان خدايند كه ترسي بر آنان نيست و محزون نمي شوند، بدانيد كه حزب خداوند غالب هستند.
بدانيد كه دشمنان ايشان سفهاء گمراه و براداران شياطين اند كه اباطيل را از روي غور به يكديگر مي رسانند. بدانيد كه دوستان اهل بيت كساني اند كه خداوند در كتابش آنان را ياد كرده و فرموده است: نمي يابي قومي را كه به خدا و روز قيامت ايمان آورده باشند، و در عين حال با كساني كه با خدا و رسولش ضدّيت دارند روي دوستي داشته باشند، اگر چه پدرانشان يا فرزندانشان يا برادرنشان يا فاميلشان باشند.
آنان اند كه ايمان در قلبشان نوشته شده و خداوند آنان را با وحي از خود تاييد فرموده و ايشان را به بهشتي وارد مي كند كه از پايين آن نهرها جاري است و در آن راضي است و آنان راضي هستند. آنان حزب خداوند هستند. بدانيد كه حزب خدا رستگارند.
بدانيد كه دوستان اهل بيت كساني اند كه خداوند عزوجل آنان را توصيف كرده و فرموده است: كساني كه ايمان آورده و ايمانشان را با ظلم نپوشانده اند، آنان اند كه برايشان امان است و آنان هدايت يافتگان اند. بدانيد كه دوستان ايشان كساني اند كه ايمان آورده اند و به شك نيفتاده اند.
بدانيد كه دوستان ايشان كساني اند كه با سلامتي و در حال امن وارد بهشت مي شوند، و ملائكه با سلام به ملاقات آنان مي آيند و مي گويند: سلام بر شما، پاكيزه شديد، پس براي هميشه داخل بهشت شويد. بدانيد كه دوستان ايشان كساني هستند كه بهشت براي آنان است و در آن بدون حساب روزي داده مي شوند.
بدانيد كه دشمنان اهل بيت كساني اند كه به شعله هاي آتش وارد مي شوند. بدانيد كه دشمنان ايشان كساني اند كه از جنهم در حالي كه مي جوشد صداي وحشتناكي مي شنود و شعله كشيدن آنرا مي بينند. بدانيد كه دشمنان ايشان كساني اند كه خداوند درباره او آنان فرموده است: هر گروهي كه داخل (جنهم) مي شوند همتاي خود را لعنت مي كنند، تا آنكه همه آنان در آنجا به يكديگر مي پيوندند آخرين آنان با اشاره به اولين آنان مي گويند:
پروردگارا، اينان ما را گمراه كردند؛ پس عذاب دو چندان از آتش به آنان نازل كن. خدا مي فرمايد: براي هر دو گروه عذاب مضاف است ولي شما نمي دانيد.
بدانيد كه دشمنان ايشان كساني اند كه خداوند عزوجل مي فرمايد: هرگاه گروهي را در جنهم مي اندازد خزانه داران دوزخ از ايشان مي پرسند: آيا ترساننده اي براي شما نيامد؟ مي گويند: بلي، براي ما نذير و ترسانده آمد ولي ما او را تكذيب كرديم و گفتيم: خداوند هيچ چيز نازل نكرده است، و شما در گمراهي بزرگ هستيد.
و مي گويند: اگر مي شنيدم يا فكر مي كرديم از اصحاب آتش نبوديم. به گناه خود اعتراف كردند.
پس دور باشند اصحاب آتش.
بدانيد كه دوستان اهل بيت كساني هستند كه در پنهاني از پرودگارشان مي ترسند و براي آنان مغفرت و اجر بزرگ است.

اي مردم! چقدر فاصله است بين شعله هاي آتش و بين اجر بزرگ.
اي مردم! دشمن ما كسي است كه خداوند او را نکوهش کرده و او را لعنت کرده و دوست ما کسی است که خداوند او را مدح نموده و دوستش بدارد.
اي مردم! بدانيد كه من نذير و ترساننده ام و علي بشارت دهنده است.
اي مردم! بدانيد كه من مُنذر و بر حذر دارنده ام و علي هدايت كننده است.
اي مردم! من پيامبرم و علي جانشين من است.
اي مردم! بدانيد كه من پيامبرم و علي امام و وصي بعد از من است، و امامان بعد از او فرزندان او هستند. بدانيد كه من پدر آنانم و آنها از صلب او به وجود مي آيند.

حضرت مهدي عجل الله فرجه الشریف

بدانيد كه آخرين امامان، مهدي قائم از ماست.اوست غالب بر اديان، اوست انتقام گيرنده از ظالمين. اوست فاتح قلعه ها و منهدم كننده آنها. اوست غالب بر هر قبيله اي از اهل شرك و هدايت كننده آنان. بدانيد كه اوست انتقام گيرنده همه خون هاي اولياء خدا. اوست ياري دهنده دين خدا. بدانيد كه اوست استفاده كننده از دريايي عميق.
اوست كه هر صاحب فضيلتي را به قدر فضلش و هر صاحب جهالتي را به جهلش نشانه مي دهد. اوست وارث هر علمي و احاطه دارنده به هر فهمي.
بدانيد كه اوست خبر دهنده از پرودگارش، و بالا برنده آيات الهي. اوست هدايت يافته محكم بنيان. اوست كه كارها به او سپرده شده است.
اوست كه پيشينيان به او بشارت داده اند. اوست كه به عنوان حجت باقي مي ماند و بعد از او حجتي نيست. هيچ حقي نيست مگر همراه او، و هيچ نوري نيست مگر نزد او. بدانيد او كسي است كه غالبي بر او نيست و كسي بر ضد او كمك نمي شود. اوست ولي خدا در زمين و حكم كننده او بين خلقش و امين او بر نهان وآشكارش.

مطرح كردن بيعت

اي مردم! من برايتان روشن كردم و به شما فهانيدم، و اين علي است كه بعد از من به شما مي فهاند.بدانيد كه من بعد از پايان خطابه ام شما را به دست دادن با من به عنوان بيعت با او و اقرار به او، و بعد از من به دست دادن با خود او فرا مي خوانم. بدانيد كه من با خدا بيعت كرده ام و علي با من بيعت كرده است، و من از جانب خداوند براي او از شما بيعت مي گيرم.خداوند مي فرمايد: كساني كه با تو بيعت مي كنند، دست خداوند بر روي دست آنان است.
پس هر كس بيعت را بشكند بر ضرر خود اوست، و هر كس به آنچه با خدا عهد بسته وفادار باشد خداوند به او اجر عظيمي عنايت خواهد كرد.

حلال و حرام، واجبات و محرمات

اي مردم! حج و عمره از شعائر الهي هستند، خداوند مي فرمايد: هر كس به خانه خدا به عنوان حج يا عمره بيايد براي او اشكالي نيست كه بر صفا و مروه بسيار طواف كند، و هر كس كار خيري را بدون چشم داشتي انجام دهد خداوند سپاسگزار داناست.اي مردم! به حج خانه خدا برويد.
هيچ خانداني به خانه خدا وارد نمي شود مگر آنكه مستغني مي گردند و شاد مي شوند، و هيچ خانداني آن را ترك نمي كنند مگر آنكه منقطع مي شوند و فقير مي گردند.اي مردم! هيچ مومني در موقف (عرفات، مشعر، مني) وقف نمي كند مگر آنكه خداوند گناهان گذشته او را تا آن وقت مي آمرزد، و هرگاه كه حجش پايان يافت اعمالشان را از سر مي گيرد.

اي مردم! حاجيان كمك مي شوند و آنچه خرج مي كنند به آنان باز مي گردد، و خداوند جزاي محسنين را ضايع نمي نمايد.
اي مردم! با دين كامل و با تفقه و فهم به حج خانه خدا برويد و از آن مشاهد مشرفه جز با توبه و دست كشيدن از گناه بر مگرديد.اي مردم! نماز را بپا داريد و زكات را بپردازيد همانطور كه خداوند عزوجل به شما فرمان داده است و اگر زمان طويلي بر شما گذشت و كوتاهي نموديد يا فراموش كرديد، علي صاحب اختيار شماست و براي شما بيان مي كند، او كه خداوند عزوجل بعد از من عنوان امين بر خلقش او را منصوب نموده است. او از من است و من از اويم.
او وآنان كه از نسل من اند آنچه را نمدانيد براي شما بيان مي كنند.بدانيد كه حلال و حرام بيش از آن است كه من همه آنها را بشمارم و معرفي كنم و بتوانم در يك مجلس به همه حلال ها دستور دهم و از همه حرام ها نهي كنم و پس مأمورم كه از شما بيعت بگيرم و با شما دست بدهم بر اينكه قبول كنيد آنچه از طرف خداوند عزوجل درباره اميرالمومنين علي و جانشينان بعد از او آورده ام كه نسل من و اويند، و آن موضوع امامتي است كه فقط در آنها بپا خواهد بود، و آخر ايشان مهدي است تا روزي كه خداي مدبر قضا و قدر را ملاقات كند اي مردم! هر حلالي كه شما را بدان راهنمايي كردم و هر حرامي كه شما را از نهي نمودم، هرگز از آنها بر نگشته ام و تغيير نداده ام. اين مطلب را به ياد داشته باشيد و آن را تبديل نكنيد و تغيير ندهيد.من سخن خود را تكرار مي كنم: نماز را بپا داريد زكات را بپردازيد و به كار نيك امر كنيد و از منكرات نهي نماييد.
بدانيد كه بالاترين امر به معروف آن است كه سخن مرا بفهميد و آنرا به كساني كه حاضر نيستند برسانيد و او را از طرف من به قبولش امر كنيد و از مخالفتشان نهي نماييد، چرا كه اين دستوري از جانب خداوند عزوجل و از نزد من است، و هيچ امر به معروف و نهي از منكري نميشود مگر با امام معصوم.

اي مردم! قرآن به شما مي شناساند كه امام بعد از علي فرزندان او هستند و من هم به شما شناساندم كه آنان از نسل من و از نسل اويند. آنجا كه خداوند در كتابش مي فرمايد: آن (امامت) را به عنوان كلمه باقي در نسل او قرار داد، و من نيز به شما گفتم: اگر به آن دو (قرآن و اهل بيت) تمسك كنيد هر گز گمراه نمي شود.

اي مردم! تقوي را، تقوي را. از قيامت بر حذر باشيد همانگونه كه خداي عزوجل فرموده: زلزله قيامت شي عظيمي است.مرگ و معاد و حساب و ترازوهاي الهي و حسابرسي در پيشگاه رب العالمين و ثواب و عقاب را به ياد آوريد. هر كس حسنه با خود بياورد طبق آن ثواب داده مي شود، و هر كس گناه بياورد در بهشت او را نصيبي نخواهد بود.

بيعت گرفتن رسمي

اي مردم! شما بيش از آن هستيد كه با يك دست و در يك زمان با من دست دهيد، و پرودگارم مرا مأمور كرده است كه از زبان شما اقرار بگيرم درباره آنچه منعقد نمودم براي علي اميرالمؤمنين و اماماني كه بعد از او مي آيند و از نسل من و اويند، چنانكه به شما فهماندم كه فرزندان من از صلب اويند.

پس همگي چنين بگويید: ما شنيديم و اطاعت مي كنيم و راضي هستيم و سر تسليم فرود مي آوريم درباره آنچه از جانب پرودگار ما و خودت به ما رساندي درباره امر امامت اماممان علي اميرالمؤمنين و اماماني كه از صلب او به دنيا مي آيند. بر اين مطلب با قلب و با جان و با زبان و دستانمان با تو بيعت مي كنيم.
بر اين عقيده زنده ايم و به آن مي ميریم و (روز قيامت) با آن محشور مي شويم. تغيير نخواهيم داد تبديل نمي كنيم و شك و انكار نمي نماييم و ترديد به دل راه نمي دهيم و از اين قول بر نمي گرديم و پيمان را نمي شكنيم. تو ما را به موعظه الهي نصيحت نمودي درباره علي اميرالمومنين و اماماني كه گفتي بعد از او از نسل تو و فرزندان اويند، يعني حسن وحسين و آنان كه خداوند بعد از آن دو منصوب نموده است. پس براي آنان عهد و پيمان از ما گرفته شد، از قلب هايمان و جان و زبان و ضمائر و دستهايمان. هر كس توانست با دست بيعت مي نمايد و گرنه با زبانش اقرار مي كند.
هرگز در پي تغيير اين عهد نيستيم و خداوند در اين باره از نفسهايمان دگرگوني نبيند. ما اين مطالب را از قول تو به نزديك و دور از فرزندانمان و فاميلمان مي رسانيم. و خدا را بر آن شاهد مي گيريم. خداوند در شاهد بودن كفايت مي كند و تو نيز بر اين اقرار ما شاهد هستي.
اي مردم! چه مي گوييد؟ خداوند هر صدايي را و پنهان هاي هر كسي را مي داند. پس هر كس هدايت يافت به نفع خودش است و هر كس گمراه شده است، و هر كس بيعت كند با خداوند بيعت مي كند.
دست خداوند بر روي بيعت كنندگان است.اي مردم! با خدا بيعت نماييد و با علي اميرالؤمنين و حسن و حسين و امامان از ايشان در آخرت، به عنوان امامتي كه در نسل ايشان باقي است بيعت كنيد. خداوند بيعت شكنان را هلاك و وفاداران را مورد رحمت قرار مي دهد، و هر كس بيعت را بشكند به ضرر خويش شكسته است، و هر كس به آنچه با خدا پيمان بسته وفا كند خداوند به او اجر عظيمي عنايت مي فرمايد.

اي مردم! آنچه به شما گفتم بگوييد (تكرار كنيد)، و به علي به عنوان «اميرالمؤمنين» سلام كنيد و بگوييد: شنيديم واطاعت كرديم.
پرودگارا مغفرت تو را مي خواهيم و بازگشت به سوي تو ست. و بگوييد: حمد و سپاس خداي را كه ما را به اين راه هدايت كرد، و اگر خداوند هدايت نمي كرد ما هدايت نمي شديم. فرستادگان پرودگارمان به حق آمده اند.
اي مردم! فضايل علي بن ابي طالب نزد خداوند- كه در قرآن آن را نازل كرده- بيش از آن است كه همه را در يك مجلس بشمارم. پس هر كس درباره آنها به شما خبر داد و معرفت آن را داشت او را تصديق كنيد.
اي مردم! هر كس خدا و رسولش و علي و اماماني را ذكر كردم اطاعت كند به رستگاري بزرگ دست يافته است. اي مردم، كساني كه براي بيعت با او و قبول ولايت او و سلام كردن به عنوان «اميرالمؤمنين» با او، سبقت بگيرند آنان رستگارنند و در باغ هاي بهشت خواهند بود.اي مردم! سخني بگوييد كه به خاطر آن خداوند از شما راضي شود، و اگر شما و همه كساني كه در زمين هستند كافر شوند به خدا ضرري نمي رسانند. خدايا، به خاطر آنچه ادا كردم و امر نمودم مؤمنين را بيامرز و بر منكرين كه كافرند غضب نما، وحمد و سپاس مخصوص خداوند عالم است.

 

ادامه »

 نظر دهید »

منشور هدایت خورشید دهم

27 شهریور 1395 توسط طيبه قيدي
منشور هدایت خورشید دهم

درسالروز ولادت امام هادی علیه السلام جادارد از منشور هدایت آن امام بزرگواربگوییم ؛ منشوری که بزرگترین وبهترین درس ولایت وامام شناسی را در زیباترین غالب ممکن ( زیارت نامه )درآن ایام سخت وخفقان به شاگردان وشیعیان خود آموخته و به یادگارگذاشته ، آنطورکه اگرکسی بخواهد امام رابشناسد سالهاباید در سایه آن زیارت نامه دست ادب برسینه گذارد و برای فهم ودرک آن تلمذ کند .

بی شک شرح وتفسیر اقوال مختلف برآن نگاشته شده و درک مفاهیم دشواراست  لذا برای بازگویی تنها یک بند از ابتدای زیارت جامعه کبیره به سخنان آیت الله ضیاآبادی گوش جان میسپاریم . امید که مورد توجه دوستان قرارگیرد . یاعلی

 

بسم الله الرّحمن الرّحيم

( اَلسَّلامُ عَلَيْكُم يا اَهْلَ بَيْتِ النُّبُوَّةِ وَ مَوْضِعَ الرِّسالَةِ وَ مُخْتَلَفَ الْمَلائِكَةِ وَ مَهْبَطِ الْوَحْيِ )

«سلام بر شما اي خاندان نبوّت و جايگاه رسالت و محلّ رفت و آمد فرشتگان و جاي فرود آمدن وحي»

كيفيّت سلام گفتن در اقوام مختلف

از جمله ی آداب اجتماعي در دين مقدّس اسلام، موضوع «سلام» است، يعني وقتي دو نفر مسلمان با هم ملاقات مي‌كنند، پيش از هر رفتار و گفتاري به يكديگر سلام مي‌ کنند ، يكي سلام مي‌كند و ديگري جواب سلام مي‌دهد. البتّه ، هر قومي ادب خاصّي به هنگام ملاقات با يكديگر دارند. بعضي به عنوان تعظيم خم مي‌شوند، بعضي كلاه از سر خود برمي‌دارند، بعضي دست بلند مي‌كنند و بعضي دستِ يكديگر را مي‌فشارند. تحيّت { درود گفتن ، سلام گفتن } قوم عرب پيش از ظهور اسلام، گفتن «حيّاك الله» بوده است؛ يعني «خدا زنده‌ات بدارد».

تأكيد دين اسلام بر سلام گفتن

دين مقدّس اسلام در اين خصوص دستور سلام داده و هيچ گفته و كاري را جايگزين آن ندانسته و فرموده است :

(مَن بَدَءَ بِالْكَلامِ قَبْلَ السَّلامِ فَلا تُجيبوُه)؛اصول کافی جلد 2 صفحه 644

«هر كه پيش از سلام، شروع به سخن كند، جوابش را ندهيد.»

معنا و مفهوم سلام

سلام در لغت عرب، معاني متعدّد دارد كه اصل در آنها معناي سلامتي است؛ يعني، سالم بودن آن هم به طور مطلق و از تمام جهات و جوانب. سلامت جسماني و مصونيّت از بيماري‌ها، سلامت معنوي و محفوظ بودن از گمراهي و ضلالت در دين و امور ديني، سالم ماندن از گزند حوادث و پيش آمدهاي ناگوار، سالم ماندن از شرّ وسوسه‌هاي شيطاني و رذايل اخلاقي، مصونيّت از ناامني‌هاي اجتماعي و … كه تمام اين ها در يك جمله‌ي كوتاه «سلامٌ عليكم» جمع است.

ويژگي‌هاي سلامِ اسلامي

سلامِ اسلامي، در عين اين‌ كه رسم درود و تحيّت و اظهار ادب به هنگام ملاقات است، مشتمل بر دعا و نُصح { نیک خواستن ، محبت خالص } و خيرخواهي براي طرف مقابل نيز هست، چنان‌كه گفتيم: طلبِ سلامت مطلقه است و همچنين اعلام صلح و سازش است. هر مسلمان كه در اوّلين لحظه‌ي ملاقات با مسلمان ديگر مي‌گويد: «سلامٌ عليكم»، يعني برادرم، از طرف من مطمئن باش، من خيرخواه و سلامت خواه تو هستم؛ من با تو در حال صلح و صفايم؛ هيچ گزند و آسيبي از من به تو نخواهد رسيد؛ كلاه سرت نخواهم گذاشت؛ خيانت به تو نخواهم كرد؛ جنس مغشوش{ ناخالص ، آمیخته شده } به تو نخواهم داد؛ دروغ به تو نخواهم گفت؛ مال و جان و ناموس و آبروي تو از قِـبَل من در امان است و هرگز بر خلاف سلامت و مصلحت تو اقدامي نخواهم كرد. اين، معناي سلام و سلام عليكم است كه مسلمانها موظّفند در اوّلين لحظه‌ي ملاقات، اين جمله را به هم بگويند و به يكديگر امنيّت همه جانبه بدهند و با همين جمله‌ي كوتاه كه ردّ و بدل مي‌كنند، با هم پيمان صلح و صفا ببندند و در حفظ سلامت و مصلحت يكديگر بكوشند.

آيا اين سلام ما، سلام اسلامي است؟!

سلام را مستحبّ قرار داده‌اند و جوابش را واجب! آيا اكنون، واقعاً مسلمان‌ها با يكديگر چنينند؟! سلامشان، سلام واقعي و صميمي است؟! همه خيرخواه و سلامت خواه يكديگرند؟ همه در حال صلح و صفا و سازش با همديگرند؟ يا مثل گرگ و پلنگ به هم مي‌غرّند و مانند دو شعله‌ي آتش به هم مي‌پرند؟

در زبان، سلام عليكم مي‌گويند و در دل نقشه‌ي نيرنگ و خيانت درباره‌ي هم مي‌كشند!! اگر اين بازار، بازار سلام بود، اين همه رباخواري‌ها و كلاه ‌برداري‌ها و ورشكستگي‌ها و خون يكديگر مكيدن‌ها كجا بود؟! اگر اين ملّت، ملّت سلام بود، اين همه درد و مرض‌ها و ناسلامتي ها در بين ما چه مي‌كرد؟ اين همه ناله و افغان از دست همديگر، اين همه پرونده هاي جنايي و غوغاي دادگستري و شهرباني در بين ملّت سلام كه به قول خود سلامت خواه و خيرخواه يكديگرند، چه مي‌كند؟

اگر به اين دستور ساده‌ي اسلام عمل مي‌شد…!

اگر دنياي بشر به همين يك دستور ساده‌ي اسلام عمل مي‌كرد؛ يعني، تمام دولت هاي روي زمين به هم سلام مي‌كردند، تمام ملّت‌ها به هم سلام مي‌كردند، اعلام سلامت خواهي و امنيّت خواهي به هم مي‌دادند، پيمان صلح و صفا و سازش با هم مي بستند، كِي اين همه درّنده ‌خويي ها و برادر كُشي ها به ميان مي‌آمد و آسايش جسم و جان بشر را به خطر مي‌انداخت؟!

دنيا اگر دنياي سلام بود، اين همه كارخانه هاي اسلحه سازي در آن چه مي‌كرد؟ اين همه توپ و تانك و تفنگ و بمب‌هاي آتش زا و اتمي در آن چه جايي داشت؟

فلسفه‌ي وجوب جواب سلام

اي مسلمان! دين و پيغمبرت فرموده‌اند: بر تو واجب است جواب سلام بدهي؛يعني، بر تو همچون نماز واجب است به برادر مسلمانت اطمينان قلبي و آرامش فكري بدهي، نه اين‌كه يك سلام گرم و نرم به او بدهي و چند جمله‌ي فريبنده به عنوان تعارف به رخش بكشي و آنگاه از طريق ربا آن بي ‌نوا را تا گلو در لجنزار بدبختي فرو ببري و دار و ندارش را از دستش بگيري. آن وقت توقّع آن داري كه خدا هم هشت درِ بهشت را به رويت بگشايد و در غرفه هاي اعلايت بنشاند!! زهي تصوّر باطل، زهي خيال محال.

راستي چرا دعاهاي ما مستجاب نمي‌شود؟

ما در شبانه ‌روز، چندين بار به هم سلام مي‌كنيم و سلامت يكديگر را از خدا مي‌خواهيم و در نماز هاي پنج گانه‌ي خود (السَّلامُ عَلَيْنا وَ عَلَي عِبادِ اللهِ الصّالِحينَ)؛مي‌گوييم؛ يعني، سلامتي خود و بندگان صالح را از خدا مي‌خواهيم و هرگز اين دعاهاي خود را در حقّ يكديگر مستجاب نمي‌بينيم!! بلكه هميشه خود را غرق در نا سلامتي، گرفتاري و بي سر و ساماني مي‌يابيم.

با اين‌كه دستگاه خلقت، دستگاهمجيب الدّعواتاست و خداوند متعال، وعده‌ي اجابت دعا را داده است، پس چرا دعاها و سلام هاي ما در اين دستگاه به اجابت نمي‌رسد؟! معلوم مي‌شود دروغ مي‌گوييم و خير و سلامت يكديگر را از خدا نمي‌خواهيم! هم سلام هاي روزانه ي ما دروغ است و هم سلام هاي نماز ما. صرف نظر از سلام هاي خودمان، امام زمان(عج)در شبانه ‌روز گذشته از نوافل، پنج مرتبه نماز واجب مي‌خواند و در هر نماز (السَّلامُ عَلَيْنا وَ عَلَي عِبادِ اللهِ الصّالِحينَ)؛مي‌گويد و از خدا خير و سلامت براي بندگان صالح مي‌خواهد و دعايي كه از درِ خانه‌ي خدا هرگز رد نمي‌شود، دعاي امام زمان است، پس چرا دعاي آن‌حضرت درباره‌ي ما اجابت نمي شود و زندگي ما را غرق در خير و صلاح و سلامت نمي‌كند. معلوم مي‌شود ما نتوانسته‌ايم خود را در زمره‌ي"عِبادِ اللهِ الصّالِحينَ “در آوريم تا دعاي سلامت خواهي امام، شامل حال ما گردد!!

سلام، از اسماي حسناي الهي

بد نيست اين نكته را هم بدانيم، از جمله‌ي { اَسْماء حُسْنيََ}؛و نام‌هاي نيكوي خداوند، اسم «سلام» است كه در سوره‌ي حشر آمده است:

{هُوَ اللهُ الَّذِي لا إلهَ إلاّ هُوَ الْمَلِكُ الْقُدُّوسُ السَّلامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَيْمِنُ الْعَزِيزُ الْجَبَّارُ الْمُتَكَبِّرُ سُبْحانَ اللهِ عَمَّا يُشْرِكُونَ‌}؛ سوره ي حشر آیه 23

«اوست خدايي كه جز او معبودي نيست؛ همان فرمانرواي پاك سلامت [بخش، و]مؤمن [به حقيقت حقّه‌ي خود كه] نگهبان، عزيز، جبار [و] متكبّر [است]. پاك است خدا از آن‌چه [با او] شريك مي‌گردانند.»

در حديث نيز آمده است:

(فَهُوَ السَّلامُ وَ مِنْهُ السَّلامُ وَ اِلَيْهِ السَّلامْ)؛{ شفاء الصدور صفحه 56 }

او سلام است؛ يعني سالم مطلق و منزّه و مبرّيََ از هر عيب و نقصان. از او سلام است؛ احتمالاً، يعني تأمين كننده‌ي سلامت هر موجودي، ذات اقدس اوست. و به سوي او سلام است؛ اين نيز احتمالاً، يعني هر موجودي كه از تقيّدات مادّي رهايي يافت، سالم گشته و به ساحت قرب حضرت او مي‌پيوندد.

سلام به اهل بيت{ علیهم السلام}با چه نيّت و معرفتي!

نكته ي ديگري كه در خصوص سلام به اهل بيت{ علیهم السلام} بايد به آن توجّه داشت، اين است كه چون دانستيم معناي سلام، اعلام تأمين سلامت همه جانبه براي طرف مقابل است و اين كه هيچ گونه ضرر و زياني از جانب من به تو نخواهد رسيد و تو از ناحيه‌ي من در كمال امن و امان خواهي بود، بنابراين وقتي شخص زائر در حضور امام ايستاده و يا از دور آن‌حضرت را در خاطر خود تمثّل { به صورت شخصی درآمدن } داده و او را مخاطب به سلام كرده است، بايد در حالي باشد كه هيچ صدمه و اذيّت و آزاري از جانب او به آن‌حضرت، نه در آن لحظه و نه بعد از آن نرسد و از طرفي هم مي‌دانيم تنها چيزي كه موجب خوشنودي و رضايت خاطر اهل بيت رسالت{ علیهم السلام} مي‌شود، دين داري مردم و اطاعت آنان از اوامر و ترك نواهي خداوند است و تنها چيزي هم كه موجب تنفّر و انزجار آن انوار الهيّ مي‌گردد و از آن آزرده خاطر مي‌شوند، تخلّف مردم از اوامر و ارتكاب نواهي{ آنچه شرع ممنوع کرده } خدا و آلوده گشتنشان به رذایل اخلاقی از جمله حرص و بخل و كبر و ريا و حسد و حبّ مال و جاه و نظاير اين ها است.

چنان‌كه همگي خوب مي‌دانيم كه آن احبّاء{ دوستان ، حبیبان } و اصفياء{ پاکان ، گزیدگان ، ویژگان } خدا در راه حفظ احكام خدا و جلوگيري از ارتكاب محرّمات، تن به هر گونه مصيبت دادند و راضي شدند كه عزيزانشان قطعه ‌قطعه شوند و پردگيان{ هرچیزه پوشیده ، مستور } حرمشان به اسارت بيفتند و سرهاي خودشان بالاي نيزه‌ها برود و استخوانهاي سينه ‌شان زير سمّ اسب ها لگدكوب گردد، ولي به حلال و حرام خدا لطمه‌اي نرسد و دين خدا سبك نگردد و پرده‌ي حرمت قرآن هتك نشود، بنابراين انسان زائر، بايد در حين گفتن «السلام عليك» از حيث فكر و اخلاق و عمل طوري باشد كه مايه‌ي اذيّت و آزار امام نباشد. دل را با آب توبه شست و شو داده و اشك ندامت از ديده فرو ريزد تا در سلامش راستگو باشد و به زبان حالش بگويد:

غوطه در اشك زدم كه اهل طريقت گويند

پاك شو اوّل و پس ديده بر آن پاك انداز

وگرنه در همان ابتداي سخن، با امام خود دروغ گفته و العياذبالله او را به بازي گرفته است و روشن است كه به دست آوردن اين حال صدق و صفا، جز به توفيق خدا و خلوص در نيّت تحقّق نخواهد يافت.

(رَزَقْنَا اللهُ بِمُحَمَّدٍ وَ الِهِ الطَّاهِرينَ)؛

حقيقت متعالي اهل بيت نبوت{ علیهم السلام }

اينك ذيل عبارت (اَهْلَ بَيْتِ النُّبُوَّة)توضيحي عرض مي‌ شود:

در اين زيارت، ائمّه‌ي اطهار{ علیهم السلام } را به عنوان «اهل بيت نبوّت» مي‌ستاييم و شايد بتوان گفت ـ چنان‌كه بعضی ارباب معرفت گفته‌اند ـ اين عنوان، جامعِ تمام فضائل و مناقبي { مناقب : آنچه موجب ستودگی گردد از خصلت های نیک } است كه در اين زيارت آمده است و در واقع امّ الفضایل است! چرا ‌كه تمام كمالات امكاني، تحت الشّعاع نور نبوّت ختميّه است و بيت نبوّت سرچشمه‌ي جميع شرافت ها و كرامت هاي انساني است و طبعاً كساني كه اهل اين بيتند از مجموع مكارم و فضايل عالي برخوردار خواهند بود.

اينجا اين نكته‌ي لطيف هم شايان توجّه است كه در زيارت، تعبير به (اَهْلَ بَيْتِ النُّبُوَّة)به معني خانه‌ي پيغمبري شده است نه (اَهْلَ بَيْتِ النّبيّ)به معني خانه‌ي پيغمبر و از اين تعبير خاص، امكان استفاده‌ي اين مطلب هست كه بين(بَيْتُ النُّبُوَّة)؛و (بَيْتُ النّبيّ)فرق است. زيرا (بَيْتُ النّبيّ)و خانه‌ي پيامبر، همان خانه‌اي است كه ساختمانش از آب و گل و سنگ و چوب بوده كه در مكّه مولد و زادگاه رسول اكرم(ص)بوده و در مدينه مسكن و مدفنش شده است و اهل آن خانه همان كساني هستند كه در آن خانه سكونت داشته‌اند و عايشه و حفصه و ديگران نيز از همان افراد هستند و البتّه آن خانه نيز از آن جهت كه مَولِد و مسكن و مدفن آن‌حضرت بوده و هست، شايسته‌ي تكريم و تعظيم است و به قول حافظ:

بر زميني كه نـشان كف پــاي تـو بود

سال‌ها سجده‌ي صاحب نظران خواهد بود

اَمُرُّ عـلي الـديارِ ديـارِ ليليََ اُقَبِّلُ ذَا الْجَدارَ وَ ذَا الْجِدارَا

وَ ما حُبُّ الدّيارِ شَغَـفْنَ قَلْب ي ولكِن حُبُّ مَن سَكَنَ الدّيارَا

امّا «بَيْتُ النُّبُوَّة»و خانه‌ي پيامبري از سنگ و چوب و آب و گل نيست ، بلكه آن، حقيقت عُلياي نبوّت ختميّه است، تجلّي گاه اسماء و صفات الهيه و محل نزول و صعود حضرت روح الامين و فرشتگان مقرّب است. نبوّت ساير انبيا از شئون و مراتب آن حقيقت عاليه و امّ الحقايق است و تمام كائنات، ريزه خوار خوانِِ نعمت آن خورشيد عالمِ امكان‌اند كه از يك سو، دستي گيرنده از عالم ربوبيّت دارد و از ديگر سو دستي بخشنده به عالم ماسِوا و عالم امكان دارد.

و اهل آن بيت نيز انواري جز اميرالمؤمنين علي (ع)و صدّيقه‌ي كبريََ(س)و سيدي شباب اهل الجنة و ديگر ائمه معصومين{ علیهم السلام }نخواهند بود.

تأكيد بر قرائت زيارت جامعه‌ي كبيره

علاّمه‌ محمد باقر مجلسي (ره) فرموده است : بهترين زيارات از جهت متن و سند و فصاحت و بلاغت، زيارت جامعه كبيره است. پدر بزرگوارش مرحوم ملا محمد تقی مجلسی (ره) در “شرح فقيه” فرموده كه اين زيارت، احسن و اكمل زيارات است و من تا در عتبات عاليات بودم، ائمه{ علیهم السلام } را با خواندن این دعا زيارت می کردم، شيخ ما در “نجم ثاقب” حكايتي نقل كرده است كه با توجه به مضمون آن چنین استنباط مي‌شود كه بايد بر اين زيارت مواظبت كرد و از آن غفلت نکرد و آن حكايت چنين است:

جناب مستطاب تقيّ صالح سيّداحمدبن سيّدهاشم بن سيّدحسن موسوي رشتي تاجر ساكن رشت -ايّده‌الله- حدود هفده سال قبل (از تاريخ نگارش اين متن) به نجف اشرف مشّرف شد و با عالم و فاضل صمداني شيخ علي رشتي طاب ثراه به منزل حقير آمدند و همین که رفتند، شيخ از صلاح و سداد سيّدحسن موسوي رشتي ياد كرد و فرمود: او قضيّه ي عجيبي دارد كه در آن وقت مجال بيان آن نبود. پس از چند روزي با شيخ ملاقات كردم و او آنچه را كه از سيّد شنيده بود براي من به طور كامل نقل كرد. امّا من بسيار تأسّف خوردم كه چرا اين مطالب را از خود او نشنيدم، اگر چه مقام شيخ رحمةالله، اجلّ از آن بود كه در نقل ايشان اندكي خلاف باشد. از اين موضوع گذشت تا اينكه در ماه جمادي الاخر همان سال پس از مراجعت از نجف اشرف ، سیّد مذکور را در كاظمين ملاقات كردم كه از سامرا مراجعت كرده، عازم عجم بود. پس شرح حال او را چنان كه شنيده بودم، پرسيدم؛ از آن جمله قضيّه‌ي مورد نظر را به طور كامل براي من نقل كرد. و آن داستان چنين است كه گفت:

در سال هزار و دويست و هشتاد هجری قمری ، به قصد حجّ بيت الله الحرام از دارالمرز رشت به تبريز آمدم و در خانه حاج صفرعلي تاجرتبريزي معروف، منزل كردم. چون قافله نبود، متحيّر ماندم تا آن‌كه حاجي جبار جلودار سدهي اصفهانی براي حمل کالا عازم سفر به طرابوزن شد. من از او مالي { مال : مرکب ، اسب } كرايه كردم به اتفاق حرکت کردیم. چون به منزل اوّل رسيديم سه نفر ديگر به تشويق حاج صفر علي به من ملحق شدند ( حاجي ملاّ باقر تبريزي حجّه فروش معروف علماء و حاجي سيّدحسين تاجر تبريزي و حاج علي نامي ) پس به اتّفاق روانه شديم تا به اَرزِنَهْْ الرّوم رسيديم و از آنجا عازم طرابوزن و در يكي از منازل بين اين دو شهر حاجي جبار جلودار نزد ما آمد و گفت: اين منزل كه در پيش داريم بسیار خطرناك است، قدري زود بار كنيد كه به همراه قافله باشيد چون در ساير منازل غالباً از عقب قافله با فاصله حرکت می کردیم.

پس ما تخميناً دو ساعت و نيم يا سه ساعت به صبح مانده به اتّفاق به راه افتادیم. به قدر نيم يا سه ربع فرسخ از منزل خود دور شده بوديم كه هوا تاريك شد و برف شروع به باريدن كرد ، به طوري كه رفقا هر كدام سر خود را پوشانيده به سرعت می راندند. من نيز هر چه تلاش كردم تا به آن ها برسم ممكن نشد، تا آن كه آن ها رفتند و من تنها ماندم پس، از اسب پياده شدم و در كنار راه نشستم ، در حالی که بسيار نگران و مضطرب بودم ؛ چون نزديك به ششصد تومان پول براي مخارج راه همراه داشتم، بعد از تأمّل بسیار، بنا را بر اين گذاشتم كه در همين محل بمانم تا فجر طلوع کند و به همان منزلی كه از آنجا بيرون آمده بودیم برگردم و از آنجا چند نفر نگهبان به همراه برداشته به قافله ملحق شوم. در آن حال ، در مقابل خود باغي ديدم و در آن باغ، باغباني كه در دست بيلي داشت كه بر درختان می ‌زد تا برف از آن ها بريزد، پس او نزد من آمد و فرمود : تو كيستي؟ عرض كردم : رفقای من رفته اند و من تنها مانده ام ، راه را نمي‌دانم ، مسیر را گم كرده‌ام؛

فرمود: (به زبان فارسي) : نافله بخوان تا راه را پيدا كني، من مشغول خواندن نافله شدم.

بعد از فراغ از تهجّد ( نافله ی شب ) باز آمد و فرمود: چرا نرفتي؟ گفتم: والله راه را نمي‌ دانم.

فرمود: زیارت جامعه بخوان، من زیارت جامعه را ازحفظ نبودم و هنوز هم حفظ نیستم ، با آن كه مكرّر به زيارت عتبات مشرّف شده ام. پس از جاي خود برخاستم و زیارت جامعه را به طور كامل از حفظ خواندم.

باز نمايان شد و فرمود: نرفتي؟ هستي؟ بي اختيار به گريه افتادم. گفتم : بله هستم ؛ راه را نمي ‌دانم، فرمود: زیارت عاشورا بخوان.من زیارت عاشورا را از حفظ نبودم و هنوز هم حفظ نیستم ؛ پس برخاستم و از حفظ مشغول خواندن زيارت عاشورا شدم تا آن كه تمام صد لعن و صد سلام و دعاي علقمه را خواندم.

ديدم باز آمد و فرمود : چرا نرفتي؟ هنوز هستي؟ گفتم: بله هستم تا صبح.

فرمود: من اكنون تو را به قافله مي‌ رسانم. پس رفت و بر مرکبی سوار شد و بيل خود را به دوش گرفت و فرمود: به رديف من بر مرکب سوار شو، سوار شدم. پس عنان اسب خود را كشيدم، تمكين نكرد و حركت نکرد. فرمود: جلو اسب را به من بده. دادم، پس بيل را به دوش چپ گذاشت و عنان اسب را به دست راست گرفت و به راه افتاد. اسب در نهايت تمكين پيروي كرد، پس دست خود را بر زانوي من گذاشت و فرمود: شما چرا نافله نمي‌خوانيد؟ و سه بار فرمود : نافله، نافله، نافله .

باز فرمود: شما چرا عاشورا نمي‌خوانيد؟ و سه بار فرمود :عاشورا، عاشورا، عاشورا.

و بعد فرمود: شما چرا جامعه نمي‌خوانيد؟ و سه بار فرمود :جامعه، جامعه، جامعه.

و به هنگام حركت به‌ صورت دايره وار سير مي کرد ، يك دفعه برگشت و فرمود : آن ها رفقاي شمايند كه در لب نهر آبي فرود آمده اند و مشغول وضو گرفتن براي نماز صبح هستند. پس من همین که خواسم از مرکب پايين بیایم تا سوار اسب خود بشوم نتوانستم. پس آن جناب پياده شد و بيل را در برف فرو برد و مرا سوار كرد و سر اسب را به سمت رفقا برگردانيد. من در آن حال به فکر افتادم كه اين شخص چه كسي بود كه به زبان فارسي حرف می ‌زد - و حال آن كه ، در آن حدود زباني جز زبان تركي و مذهبي جز مذهب عيسوي نبود - و چگونه با اين سرعت مرا به رفقاي خود رساند ؟ پس ، پشت سر خود نظر كردم، كسي را نديدم و از او آثاري پيدا نكردم، پس به رفقاي خود ملحق شدم. { نقل از مفاتیح الجنان شیخ عباس قمی }

(وَ مَوْضِعَ الرِّسالَةِ وَ مُخْتَلَفَ الْمَلائِكَةِ وَ مَهْبِطَ الْوَحْيِ)؛.

معناي كلمه‌ي اختلاف

كلمه‌ي مُخْتَلَفْ مشتقّ از كلمه‌ي اختلاف است. اختلاف در اينجا به معناي «آمد و رفت» است ، نه به معناي «مخالفتِ دو نفر يا دو گروه با يكديگر». در قرآن مي‌ خوانيم:

{ ‌إنَّ فِي خَلْقِ السَّماواتِ وَ اْلاَرْضِ وَ اخْتِلافِ اللَّيْلِ وَ النَّهارِ لَآياتٍ لِاُولِي اْلاَلْبابِ‌} ( سوره آل عمران ، آیه ی 190 )

«در خلقت آسمان ها و زمين و رفت و آمد شب و روز، نشانه هايي هست از براي انديشمندان؛ تا از روي نظم و حساب دقيقي كه در آفرينش و تدبير آن ها به كار رفته است، پي به علم و قدرت و حكمت آفريننده‌ي آنها ببرند».

شاعر هم مي ‌گويد:

پيريّ و جواني چو شب و روز بـرآمد

ما شب شد و روز آمد و بيدار نگشتيم

شب شد؛ يعني، شب رفت و روز آمدو ما در اين جمله‌ي از زيارت [جامعه] عرض مي‌كنيم: سلام بر شما كه مختلف ملائكه؛ يعني، محلّ رفت و آمد فرشتگان هستید؛ ملائكه با شما رفت و آمد دارند. اگر انسان يك بار به جايي برود، نمي ‌گويند: آنجا رفت و آمد دارد. بلكه وقتي اين گفتار صحيح است كه مكرّر باشد. به ارتباط مداوم و مكرّر، اختلاف و رفت و آمد گفته مي‌شود و لذا مي گوييم: شما اهل بيت عصمت، مختلف ملائكه هستيد؛ يعني، بيت و خانه‌ي شما محلّ رفت و آمد فرشتگان است و فرشتگان علي‌الدّوام با شما در ارتباط هستند.

ملائكه، در رديف خدا و رسول

وجود ملائكه از معتقدات ماست؛ يعني، اعتقاد داريم موجوداتي در عالم هستند كه خالق حكيم، آنها را آفريده و از حسّ ما پنهانند. به اصطلاح فلاسفه، مجرّد از مادّه‌اند و يا از اجسام لطيفه اند. به هر حال موجوداتي هستند كه ما آنها را احساس نمي‌كنيم، نمي ‌بينيم و لمس نمي ‌كنيم. همان گونه كه معتقديم؛ خدا موجود غيبي است، فرشتگان نيز موجود غيبي هستند؛ يعني، از عالم حسّ ما پنهانند.

در اين آيه‌ي كريمه مي‌خوانيم:

{ ‌آمَنَ الرَّسُولُ بِما اُنْزِلَ إلَيْهِ مِنْ رَبِّهِ وَ الْمُؤْمِنُونَ كُلٌّ آمَنَ بِاللهِ وَ مَلائِكَتِهِ وَ كُتُبِهِ وَ رُسُلِهِ…‌} سوره بقره آیه 285

طبق اين آيه، ملائكه نيز در رديف خدا و كُتُب و رُسُل، از معتقدات و متعلّق ايمان ما هستند. در قرآن كريم براي آنها بال و پر نيز اثبات شده است.

{ ‌اَلْحَمْدُ للهِ فاطِرِ السَّماواتِ وَ اْلاَرْضِ جاعِلِ الْمَلائِكَةِ رُسُلاً اُولِي أجْنِحَةٍ مَثْني وَ ثُلاثَ وَ رُباعَ…} سوره فاطر آیه 1

«خداوند براي ملائكه بال‌هاي متعدّد قرار داده است، بعضي دو بال و بعضي سه و بعضي چهار بال دارند».

مراتب گوناگون عبادت ملائك

البتّه بال و پر كه در ملائكه گفته مي‌شود، از قبيل بال و پر مرغ و خروس و كبوتر نيست؛ بلكه فرموده‌اند: اين كنايه از احاطه‌ي علمي و نفوذ قدرت و تدبيرشان است و مقاماتشان نيز مختلف است.

{ …ما مِنَّا إلاّ لَهُ مَقامٌ مَعْلُومٌ}سوره صافات آیه 164

«هر كدام مقام معلومي دارند [و عبادتي مخصوص]».

(مِنْهُمْ رُكَّعٌ لا يَسْجُدُونَ وَ مِنْهُمْ سُجَّدٌ لا يَرْكَعُونَ)؛

«گروهي راكعند و سجده نمي ‌كنند، گروهي ساجدند و ركوع نمي ‌كنند و گروهي ديگر علي‌الدّوام در حال قيام اند».

اين نيزبه مراتب گوناگون عبادت و خضوع آنها در پيشگاه خدا اشاره میکند ؛ وگرنه واضح است كه آنها مانند ما جسمي ندارند كه قيام و قعود و ركوع و سجود داشته باشند. اين به اختلاف مراتب آنها در عبوديّت اشاره میکند ؛ از مرتبه‌ي قيام و مرتبه‌ي قعود، مرتبه‌ي سجود و مرتبه‌ي ركوع؛ كه ما حقيقت آن عبوديّت و مراتب آن را درك نمي‌كنيم. منظور اين‌كه ركوع و سجود، به مراتب بندگي آن ها، و بال و پر به مراتب احاطه‌ي علمي و نفوذ تدبيري آن ها اشاره می کند كه همه چيز عالم تحت تدبير آنها اداره مي‌شود.

تدبير امور، توسّط فرشتگان، به اذن خداوند متعال

{ فَالْمُدَبِّراتِ أمْرا } سوره نازعات آیه ی 5 ؛

«به اذن خدا، تدبير امور مي‌كنند».

آب از آسمان نازل مي ‌كنند ، گياه از زمين مي‌ رويانند. تنطيم ابرها و توزيع آن ها به نواحي مختلف به عهده‌ي آنهاست. طبق روايت، هر قطره‌ي باراني به وسيله‌ي ملكي به زمين نازل مي ‌شود و به جاي خودش مي ‌رسد. اين همه قواي طبيعي در عالم مشغول كارند و مي ‌بينيم؛ که همه روي نظم و حساب دقيق كار مي ‌كنند، معلوم مي ‌شود که يك نيروي الهي بر هر يك از اين نيروهاي طبيعي مسلّط است؛ وگرنه خود طبيعت كه كور و كر است و نمي‌تواند كار خود را تنظیم نمايد. مثلاً برگي را در نظر بگیرید كه از شاخه‌ي درختي مي ‌رويد و بالا مي‌‌آيد، دانشمندان گياه شناس مي‌گويند: هفت قوّه كار مي‌كنند تا يك برگ از شاخه برويد ؛ قوّه‌ي جاذبه، قوّه‌ي ماسكه { سوره نازعات آیه 5 }، قوّه‌ي هاضمه، قوّه‌ي دافعه، قوّه‌ي مربيّه، قوّه‌ي مصورّه و قوّه ي مولّده. اين ها همه دست به دست مي ‌دهند تا برگي از شاخه‌ي درختي مي ‌رويد. آنگاه مي‌بينيم اين برگ چقدر منظّم است. درست مثل اين است كه يك نقّاش ورزيده‌اي با يك قلم بسيار ظريف آن را نقّاشي كرده است كه مثلاً كجا سبز و كجا سرخ و كجا سفيد باشد. كدام قسمتش باريك و كدام قسمتش پهن باشد. شما يك برگ گل را بگيريد و مطالعه كنيد و ببينيد چه دقّت عجيبي در برش قطعات مختلف اين گلبرگ و رنگ آميزي آن به كار رفته تا به اين كيفيّت درآمده است! حال اين هفت قوّه كه قواي طبيعي اند و فاقد درك و شعورند، پس اين نظم و حساب دقيق حيرت‌انگيز از كجاست؟! معلوم مي‌شود که اين قواي هفت‌گانه، تحت تدبير هفت مَلَك كه داراي عقل و درك و شعورند؛ هدايت مي‌شوند. ما نمي‌گوييم: ملائكه همان قواي طبيعي هستند! بلكه مي‌گوييم: قواي طبيعي مسخّر { مُسخّر : تسخیر شده ، به تصرّف در آمده } تدبير ملائكه هستند؛ يعني، يك سلسله نيروهاي الهي و غيبي داراي عقل و شعور، قواي طبيعي را تسخير كرده‌اند و آنها را هدايت مي ‌كنند.

تدبير امور عالم توسط فرشتگان، با اذن وليّ زمان(ع)

آنگاه مي‌گوييم : اين ملائكه نيز در همه جاي عالم با اذن وليّ زمان(ع) به تدبير امور عالم مشغولند؛ يعني، ابتدا بايد به آستان اقدس ولایت عرض ادب کنند و از مقام اقدس او استيذان { استیذان : طلب اذن کردن ، اجازه خواستن } کنند و سپس دنبال كارشان بروند.

هر مَلكي در هر جا و دنبال هر كاري كه مي ‌رود، در هر لحظه با اذن و اراده‌ي وليّ زمان ـ ارواحناله الفدا ـ مي‌رود. در اين زمينه روايتي از حضرت امام كاظم(ع) منقول است كه مي فرمايند :

(ما مِنْ مَلَكٍ يُهْبِطُهُ الله في اَمرٍ ما يُهْبِطُهُ اِلاّ بَدَأ بِالاِمام)؛

«هيچ ملكي نيست كه دنبال كاري برود، مگر اينكه اوّل خدمت امام(ع) مي‌رسد».

(فَعَرضَ ذلِكَ عَليه)؛

«به او عرضه مي‌دارد كه من مأمور اين كار هستم».

(وَ اَنَّ مُخْتَلَفَ الْمَلائِكَةِ مِنْ عِنْدِالله تَبارَكَ وَ تَعالي إلي صاحِبِ هذَا الاَمْرِ)؛ { تفسیر نورالثقلین جلد 5 صفحه 638 }

«از جانب خدا، همه‌ي فرشتگان مأمورند به حضور صاحب‌الامر برسند و با اذن ايشان دنبال كارشان بروند».

كمترين حركت فرشتگان با اذن امامان معصوم(علیهم السلام }

باز روايت مفصّلي هست و از غرائب { غرائب : اصطلاح علم روایی است } روايات است و ضمن آن اين جمله از امام اميرالمؤمنين(ع) رسيده كه به سلمان فرموده است:

(وَ الَّذِي رَفَعَ السَّماءَ بِغَيْرِ عَمَدٍ)؛

«قسم به خدايي كه آسمان را بي ستون برافراشته است».

(لَوْ اَنَّ اَحَدَهُمْ رامَ اَنْ يَزولَ مِنْ مَكانِهِ بقَدْرِ نَفَسٍ واحِدٍ لَما زالَ حتّيََ آذَنَ لَه)؛

«هر يك از فرشتگان بخواهند به قدر يك نفس از جاي خود تكان بخورند، تا اذن من نباشد، تواناي بر حركت نخواهند بود!»

بعد فرمود: اين مقام منحصر به من نيست.

(وَ كذلِكَ يَصيرُ حالُ وَلَديَ الحَسَن)؛

«پس از من فرزندم حسن متصدّي اين امر است».

(وَ بَعْدَهُ الْحُسَيْن وَ تِسْعَةٌ مِن وُلْدِ الحُسين تاسِعُهُم قائِمُهُم)؛ { بحارالانوار جلد 27 صفحه 36 }

امامان( علیهم السلام ) هريك پس از ديگري داراي اين مقامند تا نهمين آنها كه قائمشان هست. پس معناي (مُخْتَلَفَ الْمَلائِكَةِ)؛ اين شد كه :

«شما اهل بيت رسالت، محل رفت و آمد فرشتگان هستيد و آنها به خانه و بيت شما رفت و آمد و نزول و صعود دارند».

در هنگام ورود به حرم مطهّرشان اذن دخول مي‌خوانيم:

(ءَ أدْخُلُ يا مَلائِكَة اللهِ المُقِيمِينَ فِي هذَا الْمَشْهَد)؛

«آيا اجازه مي‌دهيد داخل شوم اي فرشتگاني كه مقيم در اين مشهد هستيد؟»

(ءَ أدْخُلُ يا مَلائِكَة اللهِ المُحْدِقينَ بِهذَا الْحَرَم)؛

«آيا اجازه‌ي دخول به من مي‌دهيد اي فرشتگاني كه اطراف اين حرم را گرفته‌ايد!؟»

در زيارت حضرت امام حسين(ع) مي ‌خوانيم:

(اَلسَّلامُ عَلَيْكُم يا مَلائِكَة رَبِّيَ الْمُحْدِقين بِقَبْرِ الْحُسَيْنِ عَليهِ السَّلام)؛

«سلام بر شما اي فرشتگان خداي من كه قبر امام حسين(ع)را در بر گرفته‌ايد».

پس ملائكة الله، هم در زمان حيات امامان( علیهم السلام ) و هم بعد از وفاتشان با آنها در ارتباطند.

معاني مختلف وحي

جمله‌ي زيارت:(مَهْبِطَ الْوَحْيِ)؛

«سلام بر شما كه مهبط و فرودگاه وحي هستيد».

«وحي» در قرآن به معاني مختلف آمده است، از جمله‌ي آن معاني، «غريزه» است، چنان ‌كه در مورد زنبور عسل مي ‌فرمايد:

{ وَ أوْحي رَبُّكَ إلَي النَّحْلِ أنِ اتَّخِذِي مِنَ الْجِبالِ بُيُوتاً…}؛ سوره نحل آیه 68

«خدا به زنبور عسل وحي كرد: از كوه ها براي خويش اتخّاذ لانه كن»

يعني غريزه‌ي لانه سازي در كوه را به زنبور عسل داد.

در مورد مادر موسي به معناي «الهام» آمده:

{ وَ أوْحَيْنا إلي اُمِّ مُوسي أنْ أرْضِعِيهِ…} سوره قصص آیه 7

«به مادر موسي وحي كرديم كه موسي [كودك نوزاد] را شير بده».

يعني به او الهام كرديم.

شياطين نيز وحي دارند.

{…إنَّ الشَّياطِينَ لَيُوحُونَ إلي أوْلِيائِهِمْ…} سوره انعام آیه 121؛

و معناي جامع وحی «تفهيم خفيّ» است؛ يعني، طوري مطلب را بفهماند كه همه كس نفهمند! اين معنا در غريزه‌ي نحل و الهام به مادر موسي و وسوسه‌هاي شيطان نيز هست.

اقسام وحي

امّا وحي انبياء ( علیهم السلام )، وحي مقدّسي است كه ارتباط با عالم ربوبي دارند. آن هم چند قسم است كه قرآن مي ‌فرمايد:

{ وَ ما كانَ لِبَشَرٍ أنْ يُكَلِّمَهُ اللهُ إلاّ وَحْياً أوْ مِنْ وَراءِ حِجابٍ أوْ يُرْسِلَ رَسُولاً…} سوره شوری آیه 51؛

گاهي خدا بدون وساطت مَلَك با پيغمبري سخن مي‌گويد و به قلبش الهام مي‌كند، گاهي از اوقات از پس پرده سخن مي‌گويد؛ يعني، صدا از چيزي به گوشش مي‌رسد، مانند شجره‌ي طور كه حضرت موسي در وادي طور از درختي صدا شنيد كه:

{ إنِّي أنَا رَبُّكَ فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ…} ؛

«اي موسي! من خداي تو هستم. پس كفشهاي خود از پا بيفكن!»

آنجا وحي « مِن وراء حجاب» بود. در شب معراج هم رسول‌خدا‌(ص) ‌مشافهتاً { مشافهتاً : به طور شفاهی } با خدا سخن گفته و آن خطاب هاي مكرّر «يا احمد» كه در روايت معراج داريم، از قبيل « وحيِ من وراء حجاب» است، كه سخنگو ديده نمي‌شود و تنها صدا شنيده مي‌شود.

(او يُرسِل رسولاً)؛ گاهي هم مَلَك واسطه مي‌شود و به وسيله‌ي ملك ابلاغ وحي مي‌گردد و آن هم ممكن است به چند صورت تحقّق پيدا كند.

چگونگي تلقي وحي توسط رسول اكرم (ص)

نقل شده كه از رسول اكرم(ص) پرسيدند شما چگونه تلقّي وحي مي‌كنيد؟! فرمود:

(اَحْياناً يَأتيني في مِثْلِ صَلْصَلَةِ الْجَرَسِ وَ هُوَ اَشَدُّه عَلَيَّ)؛

«گاهي صدايي مانند صداي زنگ به گوشم مي ‌رسد و آن شديدترين نوع وحي براي من است!»

و احياناً؛

(يَأتيني مَلَكٌ في مِثْلِ صُورَةِ الرَّجُلِ)؛ (مسند احمد بن حنبل جلد 4 صفحه 158 )

«فرشته اي به‌صورت مردي بر من ظاهر مي‌شود».

گاهي هم ملك را به‌صورت خلقت اصلي‌اش مشاهده مي‌كنم. يك بار جبرئيل را ديدم كه زمين و آسمان را پر كرده بود و از شش طرف صدا به گوشم مي ‌رسيد. حالا مي‌خواهيم بگوييم: ائمه( علیهم السلام ) مهبط وحي هستند؛ يعني، وحي به آنها نازل مي‌شود، امّا نه وحي تشريعي! بعضي اين جمله را چنين معنا مي‌كنند: شما مهبط وحي هستيد؛ يعني در دودمان شما وحي نازل شده است، نه بر خود شما. بر پيغمبر وحي نازل شده و چون شما انتساب به او داريد، مي‌ توان گفت: شما مهبط وحي هستيد. در اين صورت اين تعبير، تعبير مجازي خواهد بود ولي مي‌توانيم آن را به معناي حقيقي اش حمل كنيم و بگوييم شما خودتان مهبط وحي هستيد. امّا نه وحي تشريعي كه مُنافي با ختم شريعت باشد، بلكه وحي به عبارت تبييني، يعني پيامبر اكرم(ص) از طريق وحي، تشريع شريعت مي‌كند و ائمه دين( علیهم السلام ) از طريق وحي، تبيين شريعت مي‌كنند، طبيعي است كساني كه مي‌خواهند حقايق وحي قرآني را براي مردم بيان كنند، بايد ارتباط مستقيم با فرستنده ي قرآن داشته باشند تا از خطا در بيان، معصوم باشند.

ارتباط پيوسته‌ي فرشتگان با معصومين( علیهم السلام )

همان گونه كه پيامبر كه گيرنده و مبلّغ وحي است بايد با عالم ربوبيّت در ارتباط باشد تا مصون از خطا در اخذ وحي و تبليغ آن باشد، ائمّه‌ي اطهار( علیهم السلام ) نيز كه مبيّن وحي هستند، بايد با عالَم ربوبيّت در ارتباط باشند تا مصون از خطاي در تبيين وحي باشند. ولذا ملائكه كه پيام آوران خدا هستند، بر آن بزرگواران نازل مي‌شوند، بلكه بر حسب روايات، فرشته‌ي وحي حضرت جبرئيل(ع) مستقيماً بر حضرت صدّيقه‌ي كبريََ فاطمه‌ي زهرا(ع) نازل مي ‌شد و با آن‌حضرت سخن مي ‌گفت. البتّه اين مربوط به تشريع نبود بلكه اَسراري بين خدا و ايشان بود و همين ارتباط با همه‌ي ائمه(علیهم السلام ) نيز هست. لذا خودشان مي‌فرمودند: الهاماتي كه از عالم بالا به ما مي ‌رسد، گاهي به‌ صورت (نَقْرٌ في الاسماع)؛ است كه «صدا به گوش مي‌رسد» و گاهي (نَكْتٌ في القلوب)؛ است كه «در قلب القا مي‌شود» و به هر حال آن بزرگواران، مهبط وحي خدا هستند. همان طور كه رسول خدا(ص) شخصاً مهبط وحي تشريعي است ، ائمّه‌ي اطهار( علیهم السلام ) نيز مهبط وحي هستند امّا نه به گونه‌ي تشريعي و لذا مختلف الملائكه هستند؛ يعني، فرشتگان بر آنها نازل مي‌شوند و حقايق و اسراري را كه مربوط به تبيين وحي است از جانب خدا به آنها القا مي ‌كنند و ما از حقيقت و كيفيّت اين القا آگاهي نداريم!

حاصل آن ‌كه ، ما به وجود ملائكه و القائات آن هااذعان داريم. همان طور كه به وجود خدااذعان داريم و از اكتناهش { اکتنا : پی بردن به کنه چیزی } عاجزيم، اذعان به وجود ملائكه و نزول وحي از جانب خدا به وسيله‌ي آنها بر رسول خدا و ائمّه‌ي هديََ( علیهم السلام ) نیز اذعان داريم ، اگر چه از درك حقيقت آن عاجزيم.

اهل بيت رسول اكرم(ص) ، قرارگاه رسالتند

امّا جمله‌ي (مَوْضِعَ الرِّسالَةِ)؛ ما معتقديم كه شما اهل بيت رسول، «قرارگاه رسالت» هستيد. اين جمله نيز تقريبا با جمله‌ي مهبط الوحي، هم مضمون است؛ يعني، همان رسالتي را كه پيغمبر اكرم(ص) از جانب خدا گرفته است، به عنوان وديعت و امانت، به شما سپرده است.

اختلاف اساسي شيعه‌ي اماميّه با اهل تسنّن

يك اختلاف اصلي و اساسي ما شيعه‌ي اماميّه با اهل تسنّن در همين مورد است. آن ها مي ‌گويند : پيامبر رسالت و شريعت را از خدا گرفته و آورده و واگذار به مردم كرده و رفته است. حال، اين خود مردم اند كه بايد خليفه و جانشين رسول را انتخاب كنند تا او رسالت را استمرار بخشد و شريعت را براي مردم بيان و اجرا كند. آيا اين حرف عقلاً قابل قبول است؟! شما كه مي‌خواهيد سفري برويد و گوهر گرانبهايي داريد كه بايد در غياب شما محفوظ بماند، آيا هيچ ممكن است آن را در گذرگاه مردم بيفكنيد تا هر رهگذري خواست آن را بردارد؟! دين و شريعت كه ناموس خدا و مايه‌ي حيات جاوداني بندگان خداست و به عنوان امانت به دست پيامبر سپرده شده و بايد تا آخرين روز عمر بشر زمينه‌ي بقاء و دوام آن را فراهم سازد، حال آيا اين خيانت به امانت خدا نيست كه پيامبر، آن را ميان مردم بيندازد و برود؟! همانطور كه شما به ناموس خود غيرت مي ‌ورزيد و آن را به دست هر كسي نمي‌سپاريد، خدا هم به ناموس خود كه دين است غيرت مي‌ورزد و آن را به دست هر كسي نمي سپارد، «اُمناءِ وحي» دارد. انبيا(ع)، امناي وحي اند. رسول الله(ص) امين وحي خدا و نگهبان ناموس خداست كه سعادت ابدي و حيات جاوداني بشر در گرو نگهباني از آن است.

بعد از پيامبر(ص) كيست كه شايسته‌ي نگهباني دين خدا باشد؟

آري؛ چنين ناموسي را خدا به پيامبر سپرده است. آن وقت پيغمبر بيايد آن را چنان‌كه اهل تسنّن مي‌گويند، در ميان رهگذران بيندازد و برود تا ابوبكر بيايد آن را بردارد و خليفه بشود، دنبالش عمر بيايد و دنبالش معاويه و يزيد و …؟! اينها آمدند دين خدا را ملعبه‌ي دست خود قرار دادند! تا آنجا كه يزيد كه به قول خود خليفةالرسول و وليّ امر مسلمين بود در حال مستي در مجمع عمومي گفت :

(لَعِبَتْ هاشِمُ بِالْمُلْكِ فَلا مَلَكٌ جاءَ وَ لا وَحْيٌ نَزَل)؛

«سلطنتي بود دست بني‌هاشم و امروز از آنِ ماست، نه ملكي از آسمان آمده بود و نه وحيي نازل شده بود».

اصلاً منكر وحي و نبوّت شد! و اين نتيجه‌ي گفتار اهل تسنّن است كه: پيامبر آمد دين و ناموس خدا را به دست اين ناكسان سپرد و رفت. آيا مي‌شود اين سفاهت و يا خيانت به اين بزرگي را (العياذ بالله) به رسول خدا نسبت داد؟!

ولي ما شيعه‌ي اماميّه مي‌گوييم: امين وحي خدا ، كه حضرت رسول الله اعظم(ص) است، همان روز اوّلي كه رسالت خودش را ابلاغ كرده، وصايت و خلافت بعد از خودش را نيز اعلام كرده است.همان روزي كه به اطاعت از فرمان خدا:

{ وَ أنْذِرْ عَشِيرَتَكَ اْلاَقْرَبِينَ} سوره شعراء آیه 214 ؛

جمعي از خويشان نزديك خود از بني‌هاشم را دعوت كرد و رسالت خود را به آنها ابلاغ نمود، فرمود: اوّل كسي كه به من ايمان بياورد، وصيّ و خليفه‌ي من خواهد بود و تنها كسي كه برخاست و اظهار اسلام و ايمان كرد و وعده‌ي نصرت داد، همان نوجوان ده ساله،‌عليّ امير(ع) بود. رسول خدا(ص) فرمود: بنشين! اين ماجرا سه بار تكرار شد. بار سوّم، رسول خدا(ص) دست روي شانه‌ي علي گذاشت و فرمود:

(هذا أخي وَ وَصييّ وَ خَليفَتي مِنْ بَعدي اِسْمَعُوا لَهُ وَ اَطيعُوهُ)؛

«اين برادر و وصيّ و جانشين من بعد از من است، گوش به حرفش بدهيد و اطاعتش كنيد».

اين روز اوّل بود كه بذر وصايت و خلافت در كنار بذر رسالت افشانده شد و فرد معصومي براي تداوم بخشي به رسالت معيّن گرديد. بعد هم در طول اين مدّت بيست و سه سال كه دوران بعثت بود، علي‌الدّوام در شرايط مختلف، مكرّراً تذكّر مي‌داد تا مسأله‌ي خلاف حقّه‌ي اميرالمؤمنين علي(ع) در افكار عموم مسلمانان جا بيفتد و در دل ها راسخ گردد. مثلاً مي ‌فرمود:

(أنْتَ مِنّي بِمَنْزَلةِ هارونَ من موسي) اصول کافی جلد 8 صفحه 104؛

و مي ‌فرمود:

(مَثَلُ اَهلِ بَيْتي كَمَثَلِ سَفينَةِ نُوح مَنْ رَكِبَها نَجَي وَ مَنَ تَخَلَّفَ عَنْها غَرَق)؛

و مي ‌فرمود:

(عَليٌّ مَعَ الحَقِّ وَ الْحقُّ مَعَ عَلِيٍّ يَدُورُ الْحَقُّ مَعَ عَلِيٍّ حَيْثُ ما دار)؛

از اين گونه تعبيرات زياد مي ‌فرمود؛ تا سال آخر عمرش كه ماجرای غدير خم پیش آمد و در آن مجمع عمومي مسلمين، دست علي (ع) را گرفت و نشان مردم داد و فرمود:

(مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِيٌّ مَوْلاهُ)؛

امامان معصوم( علیهم السلام ) ، حافظان دين خدا

آري منطق شيعه اين است كه رسول خدا(ص) كه امين وحي خدا بوده است، تا خودش زنده بود از امانت رسالت و وحي و دين خدا پاسداري كرد و به هنگام رفتن از دنيا به امر خدا اين امانت را به امام معصوم بعد از خودش اميرالمؤمين علي بن ابيطالب(ع) سپرد و امامان بعد از علي(ع) را نيز يكي بعد از ديگري مشخّص كرد تا آخرينشان حضرت مهدي ـ عَجَّلَ اللهُ تَعــََاليََ فَرَجَهُ الشَّريفَ ـ تا هر يك در زمان خودشان نگهبان دين و پاسدار رسالت باشند.

{ هُوَ الَّذِي أرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُديََ وَ دِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَي الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ } سوره ی برائت آیه ی 33؛

اين آيه نشان مي‌دهد، آن رسالتي كه از جانب خدا به وسيله‌ي رسول خدا آمده و دين حقّ است، بايد در عالَم بماند تا بر همه‌ي اديان غالب شود؛ هم منطقاً و هم قاهراً و حاكماً و بايد دست نخورده و سالم بماند و اين ممكن نيست مگر اينكه به دست فردي معصوم سپرده شود تا آن فرد معصوم هم، آن دين حقّ را تبيين كند و هم آن را به مرحله‌ي اجرا در آورد، ولذا:

{ …اللهُ أعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسالَتَهُ…} سوره ی انعام آیه 124؛

«تنها خدا مي‌داند كه رسالت [ناموس] خودش را به دست چه كسي بسپارد».

به همين علت آن روز كه خدا مي‌خواست نگهبان و پاسدار ناموس خود را معرّفي كند، رسول مكرّمش را مورد تهديد شديد قرار داد و فرمود:

{ يا أيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما اُنْزِلَ إلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ…} سوره مائده آیه 67؛

اي رسول! اگر علي را به خلافت و ولايت بعد از خود معرّفي نكني ، اصلاً رسالت خدا را ابلاغ نكرده‌اي، پس علي و يازده فرزند معصومش(ع) موضع رسالت خدا و پاسداران دين خدا هستند.

مواعظ سازنده و درس آموزِ رسول اكرم(ص)

چند جمله‌اي هم به عنوان موعظه از رسول خدا(ص) عرض مي‌كنم .فرمود:

(اِنَّهُ لَيْسَ شَيْيءٌ يُباعِدُكُم مِنَ النّارِ اِلاّ وَقَدْ ذَكَرْتُهْ لَكُمْ وَ لا شييءٌ يُقَرِّبُكُمْ مِنَ الجَنَّةِ اِلاّ وَ قَدْ دَلَلْتُكُمْ عَلَيْهْ) ؛

«هيچ عملي كه شما را از آتش دور كند نمانده؛ مگر آن ‌كه آن را براي شما گفته‌ام و هيچ عملي كه شما را به بهشت نزديك كند نمانده؛ مگر آن‌كه شما را به آن راهنمايي كرده‌ام».

(فَاِنَّ رُوحَ القُدُسِ نَفَثَ في رُوعي اِنَّهُ لَنْ يَمُوتَ عَبْدٌ مِنْكُم حتّيََ يَسْتَكْمِلَ رِزْقَه) بحارالانوار جلد 77 صفحه 185؛

«روح القدس، از جانب خدا به قلبم افكنده كه تا كسي روزي خود را تماماً نگرفته، نخواهد مرد».

بنابر اين؛

(اَجْمِلُوا في الطَّلَب)؛

«در راه طلب رزق، اعتدال را رعايت كنيد».

حريص نباشيد! خود را به آب و آتش نزنيد! حلال و حرام را با هم مخلوط نكنيد!

{اَلشَّيْطانُ يَعِدُكُمُ الْفَقْرَ وَ يَأمُرُكُمْ بِالْفَحْشاءِ…}؛

«اين شيطان است كه شما را از فقر آينده مي‌ترساند و شما را به فحشا و كار زشت وادار مي‌كند. [به رباخواري و اجحاف { اجحاف : کار بر کسی تنگ گرفتن ، نقصان کردن }در معامله و دروغ گويي و تدليس { تدلیس : فریبکاری ، پنهان کردن عیب چیزی }وادارتان مي‌كند، گوش به حرف شيطان ندهيد]».

{ …وَ اللهُ يَعِدُكُمْ مَغْفِرَةً مِنْهُ وَ فَضْلاً وَ اللهُ واسِعٌ عَلِيمٌ} سوره بقره آیه ی 268؛

«خدا به شما وعده‌ي وسعت و مغفرت مي‌دهد و خداوند قدرتش وسيع و [به هرچيزي] داناست».

صبر و بردباري در كسب روزي حلال

اين قدر حرص نزنيد! خدا را در زندگي به حساب بياوريد! نكند اگر امتحاني پيش آمد و رزق مقدّر شما اندكي دير رسيد و تنگدستي به سراغتان آمد، خود را گم كنيد و به وادي معصيت بيفتيد و بخواهيد آن رزق مقدّر خدا را از راه معصيت به دست بياوريد! اين كار را نكنيد! عجله و شتاب نكنيد! گاهي صحنه‌ي امتحان پيش مي‌‌آيد و اندكي تأخير مي‌شود و تنگدستي پيش مي‌‌آيد ولي هرگز خدا را فراموش نكنيد، شيطان را به خودتان راه ندهيد!

(فَاِنَّهُ لايُنالُ ما عِنْدَ اللهِ اِلاّ بِالطّاعَة)؛

آن رزق مقدّر خدا را كه براي شما معيّن كرده، از راه عبادت به دست بياوريد! مطيع فرمان خدا باشيد و حلال و حرام خدا را رعايت كنيد تا اين كه به آن رزق مقدّرِ حلالِ خدا برسيد.

تفاوت معاشران از نگاه امام صادق(ع)

يك جمله هم از امام صادق(ع) بشنويم كه فرمود:

(اَلاِخوانُ ثَلاثَةٌ فَواحِدٌ كَالْغِذاء الَّذِي يُحْتاجُ اِلَيه كُلَّ وقتٍ)؛

«معاشران سه گروهند؛ گروهي مانند غذايي هستند كه پيوسته و در هر زمان مورد نياز انسان است».

ما به رفيق ناصح مشفق، پيوسته نيازمنديم، تا علي‌الدّوام ما را تكان بدهد و ما را از خواب غفلت بيدار كند. اين چنين رفيقی از آب و نان براي ما لازم تر است. اگر نباشد به مرگ ابدي مي‌افتيم!

(وَالثّاني في مَعْني الدَّاء)؛

«گروه دوّم كساني هستند كه معاشرت با آنها مانند درد و بيماري است».

كه عارض انسان مي‌شود و مايه‌ي ناراحتي مي‌گردد و راه تخلّص از آن را نمي ‌يابد.

(والثالِث في مَعْني الدَّواء) تحف العقول صفحه 239 نقل به اختصار؛

«گروه سوّم مانند دارو و درمان دردند { كه انسان گاهي به آن نيازمند مي‌شود ، نه هميشه } »

پس گروه اوّل هميشه مورد نياز انسانند و گروه دوّم هيچ گاه مورد نياز نيستند و گروه سوّم گاهي مورد نياز واقع مي‌شوند.

پروردگارا؛

*به حرمت رسول اكرم و امام صادق(ع) ، همه‌ي ما را به وظايف دينيمان آشنا بفرما.

*با معارف قرآن و اهل بيت(علیهم السلام) آشناترمان بگردان.

*حُسن عاقبت به همه‌ي ما عنايت بفرما.

والسّلام عليكم و رحمة الله و بركاته

 

 1 نظر

الا مامُ ابو الحسن، علىّ الهادى صلوات اللّه و سلامه عليه

25 شهریور 1395 توسط طيبه قيدي
الا مامُ ابو الحسن، علىّ الهادى صلوات اللّه و سلامه عليه

امام علی النقی پیشوای دهم شیعیان و دوازدهمین نور از انوار عصمت و طهارت، در نیمه ذی الحجه سال 212، در محلی در حوالی مدینه، چشم به جهان گشود و با نور وجودش جهان را غرق در سرور کرد و لطف خدا از دریچه پر فیض وجودش جاری شد. آسمان و زمین مدینه ازندای تبریک و تهنیت فرشتگان مقرب الهی پر شد و قلب آسمانیان به دمیدن خورشیدی دیگر در آسمان ولایت شادمان گشت. خجسته باد میلاد فرخنده و پر نورش .

قالَ الا مامُ ابو الحسن، علىّ الهادى صلوات اللّه و سلامه عليه:
 مَنِ اتَّقىَ اللّهَ يُتَّقى، وَ مَنْ اءطاعَ اللّهَ يُطاعُ وَ مَنْ اءطاعَ الْخالِقَ لَمْ يُبالِ سَخَطَ الْمَخْلُوقينَ، وَ مَنْ اءسْخَطَ الْخالِقَ فَقَمِنٌ اءنْ يَحِلَّ بِهِ سَخَطُ الْمَخْلُوقينَ.

كسى كه تقوى الهى را رعايت کند و مطيع احكام و مقرّرات الهى باشد، ديگران مطيع او مى شوند و هر شخصى كه اطاعت از خالق کند، باكى از دشمنى و عداوت انسان ها نخواهد داشت و چنانچه خداى متعال را با معصيت و نافرمانى خود به غضب درآورد، پس سزاوار است كه مورد خشم و دشمنى انسان ها قرار گيرد.

 قالَ عليه السلام: الْحَسَدُ ماحِقُ الْحَسَناتِ، وَالزَّهْوُ جالِبُ الْمَقْتِ، وَالْعُجْبُ صارِفٌ عَنْ طَلَبِ الْعِلْمِ داعٍ إلَى الْغَمْطِ وَالْجَهْلِ، وَالبُخْلُ اءذَمُّ الاْ خْلاقِ، وَالطَّمَعُ سَجيَّةٌ سَيِّئَةٌ.
 فرمود: حسد موجب نابودى ارزش و ثواب حسنات مى شود. تكبّر و خودخواهى جذب‌كننده دشمنى و عداوت افراد است. عُجب و خودبينى مانع تحصيل علم خواهد بود و در نتيجه شخص را در پَستى و نادانى نگه مى دارد. بخيل بودن بدترين اخلاق است و نيز طَمَع داشتن خصلتى ناپسند و زشت مى باشد.

قالَ عليه السلام: الْهَزْلُ فكاهَةُ السُّفَهاءِ وَ صَناعَةُ الْجُهّالِ.
 فرمود: مسخره كردن و شوخى هاى -بى مورد- از بى خردى است و كار انسان هاى نادان است.

قالَ عليه السلام: الدُّنْيا سُوقٌ رَبِحَ فيها قَوْمٌ وَ خَسِرَ آخَرُونَ.
 فرمود: دنيا همانند بازارى است كه عدّه اى در آن براى آخرت سود مى برند و عدّه اى ديگر ضرر و خسارت متحمّل مى شوند.

قالَ عليه السلام: النّاسُ فِى الدُّنْيا بِالاْ مْوالِ وَ فِى الاَّْخِرَةِ بِالاْ عْمالِ.
 فرمود: مردم در دنيا به وسيله ثروت و تجمّلات شهرت مى يابند ولى در آخرت به وسيله اعمال محاسبه و پاداش داده خواهند شد.


 قالَ عليه السلام: مُخالَطَةُ الاْ شْرارِ تَدُلُّ عَلى شِرارِ مَنْ يُخالِطُهُمْ.
 فرمود: همنشين شدن و معاشرت با افراد شرور نشانه پستى و شرارت تو خواهد بود

 

 

 

ادامه »

 1 نظر
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • 6
اردیبهشت 1404
ش ی د س چ پ ج
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30 31    
  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • ازهردری نوشتن
  • سلام برشعبان وانوارش
  • دل نوشته ها
  • انتظار یا...
  • درمحضربزرگان
  • طرح ونقد
  • لحظه ای بابهشتیان
  • حیات طیبه
  • معرفت
  • درسایه ساردعا
  • کلام وحی
  • بهلول عاقل
  • خاطرات
  • محرم

Random photo

سرت به سنگ نخوره؟!

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • تماس
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس