baran

میتوان زیر باران گام برداشت و تا خدا پرواز کرد
  • جستجو 
  • بانوی گیسوحنایی نور نیمه شعبان 
  • تماس  
  • ورود 

سیمای امام دوازدهم در غدیر

30 شهریور 1395 توسط طيبه قيدي

فراز 8  خطبه غدیر با این جمله آغاز می شود: الا ان خاتم الائمه منا القائمَ المهدی . بدانید خاتم ائمه قائم مهدی از ما است.

حضرت آیة الله وحید ،در یک سخنرانی در مورد این جمله می فرمایند،در اینجا پیامبر باافتخاراز امام زمان یاد نموده وفرموده اند:«آخرین ائمه که قائم مهدی است از میان ما هستند.»

نام امام زمان عجل الله تعالي فرجه

پیامبردر معرفی امام زمان عجل الله تعالي فرجه از القاب القائم و المهدی استفاده کرده اند و نام آن حضرت را ذکر نفرموده اند. ظاهرا این مطلب بااینکه بعدها ائمه علهیم السلام نام بردن امام را نهی نموده اند تائید میگردد.
باب سوم جلد 51 بحارتحت عنوان “باب النهی عن التسمیه” سیزده روایت را ذکر نموده است که در اینجا برخی ازاین روایات آورده می شود:
عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ سَأَلَ عُمَرُ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ ع عَنِ الْمَهْدِيِّ قَالَ يَا ابْنَ أَبِي طَالِبٍ أَخْبِرْنِي عَنِ الْمَهْدِيِّ مَا اسْمُهُ قَالَ أَمَّا اسْمُهُ فَلَا إِنَّ حَبِيبِي وَ خَلِيلِي عَهِدَ إِلَيَّ أَنْ لَا أُحَدِّثَ بِاسْمِهِ حَتَّى يَبْعَثَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَل
ازامام باقر،امام صادق ،امام هادی علیهم السلام عبارت:” لَا يَحِلُّ ذِكْرُهُ بِاسْمِه “جایز نیست ایشان را با نامشان ذکرکرد، روایات دیگری نقل شده است.
از امام زمان عجل الله تعالي فرجه در یکی از توقیعات آمده است که: «مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ مَنْ سَمَّانِي فِي مَحْفِلٍ مِنَ النَّاس»

حقیقت این است که تا به حال بحث تفصیلی راجع به اسمهای حضرت نشده است. مرحوم حاج حسین نوری در کتاب ا لنجم ا لثاقب برای حضرت اسمهای مختلفی آورده ولی بحث چندانی نکرده اند. در کتاب نام محبوب درباره 5 اسم ایشان صحبت شده است.
در عربی روی افراد سه نوع اسم می‌گذاشتند ، الان هم می‌گذارند. از اولی که متولد می‌شوند یک اسم ، یک لقب، و یک کُنیه تعیین می کنند.
کنیه: کلمه ای است که برای دختران با (اُمّ) شروع می‌شود.مثل: ام الفضل می‌گویند؛ برای پسران‌ و مردان با(اَب) شروع می‌شود می‌گویند: ابوالفضل-ابوصالح- ابوطالب؛ خیلی از کنیه‌ها را از موقعی که متولد می‌شوند می‌گذارند مثلاً می‌گویند ابوعبدالله، بعضی وقتها هم وقتی کسی به شخصیت یا فضیلت یا مقامی رسید، کنیه می‌گذارند مثلاً وقتی می‌بینند خیلی با فضیلت است می‌گویند. امّ الفضل: یعنی این شخص مادر فضل است. به همین صورت است ابوعبدالله . عبدالله یعنی بنده خدا ،ابو عبدالله یعنی کسی که در بندگی خدا سرآمد است.به امام حسین (ع) که گفتتد ابوعبدالله، نه بخاطر اینکه یک پسردارد به نام عبدالله ، بلکه ابوعبدالله یعنی پدر بندگی خداست. یعنی یک کسی که بندگی خدا را دارد، محور پدری‌اش این است. می‌گویند فلانی پدر مثلاً، صنعت جدید، پدر اقتصاد، پدر فیزیک است یعنی آخرین حد است.
ابوعبدالله که می‌گویند یعنی در بندگی، سرآمد است. لذا ابوالفضل که می‌گویند. یعنی: در فضیلت، سرآمد است.
اباصالح که یکی از کُنیه‌های امام زمان ارواحنا فدا است یعنی در صالح بودن سرآمد است. این نکته خیلی مهمی است.
گاهی هم ممکن است یک زنی اصلاً دختر نداشته باشد یا پسری نداشته باشد ولی می‌گویندام حبیب یا ام الفضل و یا به مرد می‌گویند ابوالقاسم.چنانکه یکی از کنیه‌های پیغمبر صلی الله و علیه و آله ابوالقاسم است. از بس پدرش و خودش و جد شان نان و غذا، شام و ناهار قسمت می‌کردند، بین مردم، اسمشان شده قاسم، کنیه شان شده ابوالقاسم.
لقب: یعنی صفتی که شخص دارد مثلاً امام حسن علیه السلام را می‌گویند مجتبی. یعنی برگزیده. یا ازکی، طاهریعنی پاک و مطهر.
معمولاً می‌بینید عربها همین الان هم همینطوری هستند، هم لقب دارند، هم کنیه دارند، هم اسم دارند. ولی لقب و کنیه هم ممکن است متفاوت باشند. مثلاً ابوالفضل بگویند، ابوعبدالله بگویند و کُنیه‌های دیگر .
برای لقب مثلاً بگویند طاهر ، زکی، رضی، مهدی، هادی، قائم عجل الله تعالی فرجه و یا لقبهای مختلف یا کنیه‌های دیگر. ولی اسمشان یکی است.
باز گردیم به جمله :الا ان خاتم الائمه منّا القائم المهدی
کلمات :خاتم الائمه ، القائم و المهدی،اینها لقب هستند.همانگونه که گفته شد اسم آن حضرت را کمتر می‌گویند. در بعضی‌روایت می‌گویند (م ح م د) که همان محمد است، برای اینکه اسم نبرند و به آنچه که ائمه علیهم السلام نهی از تسمیه فرموده اند، تعبد نشان بدهند.
تسمیه یعنی چه؟ یعنی نام‌گذاری. در نهی از تسمیه حضرت ، به خاطر اینکه اسم ایشان برده نشود.می گویند( م ح م د) یا می‌گویند المهدی یا ، القائم یا،المنتظر یا ،الهادی یا القاب دیگر یا کنیه‌شان را می‌گویند اباصالح ، ابوالقاسم
در روایت دارد که:« الْمَهْدِيُّ مِنْ وُلْدِي اسْمُهُ اسْمِي وَ كُنْيَتُهُ كُنْيَتِي» .پیغمبر فرمودند اسمشان اسم من است، همان اسم خاص، و کنیه‌اش هم کنیه من است یعنی ابوالقاسم.
یک نکته درباره اسمها و لقبها این است که ما معتقدیم که اسمها و لقبهای ائمه طاهرین سلام الله علیهم همه مِنَ الله است، به دستور خداست. پیغمبر یا امیرالمؤمنین یا حضرت زهرا سلام الله علیهم اگر اسم و لقبی گفتند به دستور خدا بوده و وحیانی بوده است ، این نکته خیلی مهمی است.
هر کدام از لقبها و کنیه‌ها، یک بُعدی از ابعاد شخصیتی آنها را برای ما تعریف می‌کند و تأئید می‌کند. این هم یک نکته است.

معنای اسمها و لقبها چیست؟

در اینجا دو تا مَنبع وجود داردکه میتوان از آنها معنای لقبها و اسمها و کنیه‌ها را بدست آورد.
1. لغت.
2.حدیث و روایت .
یکی لغت عمومی است ویکی نقل معصوم .

از نظر لغت:

القائم یعنی قیام کننده، المهدی یعنی هدایت شده، منتهی هدایت شده از جانب خدا
المُنتَظَر: یعنی کسی که دیگران منتظر او هستند.
المُنتَظِر: یعنی کسی که خودش منتظر است.
حجت: یعنی کسی که دلیل بر دیگران است.

واما روایت:

مرحوم مجلسی بسیاری از روایات صادقین ولایقین رادر کتاب بحار جمع کرده است. کتاب شریف بحار می‌دانید 110 جلد است. چاپ قدیم 26 جلد بوده که می‌گفتند چاپ کمپانی.چاپ جدید 110جلد است.سه جلد از مجموعه 110جلدی مربوط به امام زمان عجل الله و تعالی فرجه است ،یعنی جلدهای 51، 52، 53.
جلد51صفحه28باب دوم آن این است:” أسمائه علیه السلام و ألقابه و كناه و عللها"خیلی جالب است .یعنی: نامها و القابش و کُنیه‌هایش و علل آنها که چرا به اینها گفتند مثلاً قائم، مثلاً منتظر.
در این باب ایشان 9 روایت آورده اند و فرموده اند علاوه بر آن یکسری اسمهای امام عصرعجل الله و تعالی فرجه راهم در بابی که درباره “دیدار کنندگان با آنحضرت” است ،آورده اند. در آنجا اسمهاا مفصل ذکرشده است.
.باب سوم ،باب ” ا لنهی عن التسمیه “دراین باب از بردن اسم خاص حضرت نهی شده است.ایشان 13 روایت را جمع آوری کرده اند.
روایات اسماء و القاب ،خیلی زیبا است وبهتراست در این باره بیشتر صحبت شود. بعداً هم امید وارم انشاءالله کتاب مستقلی تحت عنوان: نامهای حضرت در خطابه و یا امام زمان در خطابه، بشود ، یعنی امام زمان در بستر خطابه ترویج شود.

روایت اول: از ابوحمزة ثمالی

ابوحمزة ثمالی که دعای ابوحمزه هم از ایشان نقل شده، از اصحاب امام سجاد علیه‌السلام و از اصحاب امام باقر علیه‌السلام است .احتمالاّ از امام صادق علیه‌السلام هم روایت کرده است. حد اقل سه امام را دیده است. شاید امام حسین علیه‌السلام را هم زیارت کرده،ولی کوچک بوده واز ایشان روایت نکرده است.
ایشان می‌گوید: عَنِ الثُّمَالِيِّ قَالَ سَأَلْتُ الْبَاقِرَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّه…. از امام باقر علیه السلام پرسیدم :مگر همه شما قیام به حق نمی‌کنید، کار شما مگر حق نیست، مگر برای به اصطلاح اثارة حق و ترویج حق به پا نمی خیزید؟پس چرا به قائم گفتند قائم؟ حضرت فرمودند: لَمَّا قُتِلَ جَدِّيَ الْحُسَيْنُ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْه موقعی که جدّم حسین ” درود خدا بر او"، کشته شد ، ضَجَّتِ الْمَلَائِكَةُ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ َّ بِالْبُكَاءِ وَ النَّحِيب، فرشتگان به شیون وزاری گریه کردند در درگاه خدا و گفتند: إِلَهَنَا وَ سَيِّدَنَا أَ تَغْفَلُ عَمَّنْ قَتَلَ صَفْوَتَكَ ،رها می‌کنی کسانی را که برگزیده تو و انتخاب شده تو از میان خلفت را کشتند ؟ یعنی هیچ کاری نسبت به قاتلان انجام نمی دهی؟
فَأَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَيْهِم، خدا به فرشتگاه وحی کرد که: قَرُّوا مَلَائِكَتِي،ای فرشتگان بنشینید جای خودتان ، آرام با شید.
فَوَ عِزَّتِي وَ جَلَالِي، قسم به عزت و جلال خودم، لَأَنْتَقِمَنَّ مِنْهُمْ وَ لَوْ بَعْد حِينٍ، از تمام آنها انتقام خواهم گرفت ولو زمان طول بکشد، بعد از مدتی باشد. عجله نکنید.
ثُمَّ كَشَفَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَنِ الْأَئِمَّةِ مِنْ وُلْدِ الْحُسَيْنِ علیه السلام لِلْمَلَائِكَة،سپس خدا پرده را بردا شت وائمه فرزندان امام حسین علیهم ‌السلام را نشان داد.
فَسَرَّتِ الْمَلَائِكَة، فرشتگان خوشحال شدند.
فَإِذَا أَحَدُهُمْ قَائِمٌ يُصَلِّي، فرشتگان دیدند فرزندان امام حسین علیه‌السلام را، که نُه نفر بودند همه مثلاً نشسته بودند ولی یک نفر ایستاده و مشغول نمازاست.
فَقَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِذَلِكَ الْقَائِمِ أَنْتَقِمُ مِنْهُمْ،خداوند فرمود:به وسیله آن کسی که درحال قیام است و مشغول نمازاست، از آنها انتقام خوهم گرفت .
در اینجا به امام زمان علیه‌السلام گفتند قائم، بخاطر اینکه وقتی فرشتگان نور فرزندان امام حسین علیه‌السلام را دیدند،دیدند که یکی از آنها ایستاده، یعنی قائم است. ائمه همه قائم بالله هستند، قائم بالحق هستند ولی این یکی را فرشتگان دیدندقائم و درحال نمازاست، لذا به ایشان قائم گفتند. این یک روایت.

روایت دوم از جابر:

جابر می‌گوید أَقْبَلَ رَجُلٌ إِلَى أَبِي جَعْفَرعلیه‌السلام
یک کسی آمد خدمت حضرت باقر علیه‌السلام وَ أَنَا حَاضِر: من هم نشسته بودم. ظاهراً منظورجابربن عبدالله ،شا ید هم جابر جعفر باشد زیرا در روایات دو نفر جابر داریم ، ولی به نظر می رسددراینجاجابربن عبدالله باشد چون جابربن عبدالله از زمان پیغمبر تا امام باقر علیه‌السلام زنده بوده و آنها را زیارت نموده است.
فَقَالَ رَحِمَكَ اللَّهُ اقْبِضْ هَذِه الْخَمْسَمِائَةِ دِرْهَمٍ فَضَعْهَا فِي مَوَاضِعِهَا یک مردی آمد پانصد درهم به امام باقر علیه‌السلام داد و عرض کرد که این را در جای خودش خرج کنید. فَإِنَّهَا زَكَاةُ مَالِي،این زکات مالم است.
ِ فَقَالَ لَهُ أَبُو جَعْفَرٍ علیه السلام بَلْ خُذْهَا أَنْتَ فَضَعْهَا فِي جِيرَانِكَ وَ الْأَيْتَامِ وَ الْمَسَاكِينِ وَ فِي إِخْوَانِكَ مِنَ الْمُسْلِمِين فرمودند: که خیلی خوب، ببر خودت خرج کن، درمیان همسایگانت و یتیمها و مسکینها، و در میان برادران مسلمانت .
إِنَّمَا يَكُونُ هَذَا،زکات در این زمان چنین است .ولیکن : اذا قام قائمُنا ،زمانی که قائم ما قیام کند. فَإِنَّهُ يَقْسِمُ بِالسَّوِيَّةِ وَ يَعْدِلُ فِي خَلْقِ الرَّحْمَنِ ، او که بیاید به عدالت تقسیم می‌کند. سویه: یعنی عدالت نه مساوی. به عدالت تقسیم می‌کند و در میان خلق خدای رحمن عدالت به خرج می‌دهد. الْبَرِّ مِنْهُمْ وَ الْفَاجِرِ ، خوب آنها و بدآنها. به بدها هم می‌دهد و تقسیم می‌کند. فَمَنْ أَطَاعَهُ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ وَ مَنْ عَصَاهُ فَقَدْ عَصَى اللَّه ،هرکس اطاعت اورا کند از خدا اطاعت کرده وهر کس عصیان اورا کند، عصیان خدارا کرده است. فَإِنَّمَا سُمِّيَ الْمَهْدِيَّ لِأَنَّهُ يُهْدَى لِأَمْرٍ خَفِي ، به او مهدی می‌گويند زیرااوبه امری که پنهان است، هدایت میکند(میشود). پنهان چیست؟
يَسْتَخْرِجُ التَّوْرَاةَ وَ سَائِرَ كُتُبِ اللَّهِ مِنْ غَارٍ بِأَنْطَاكِيَّةَ ، استخراج می‌کند، بیرون می‌آورد تورات و سایر کتابهای خدا را از غاری که در انتاکیه است.
انتاکیه: می گويند یکی از مناطق ترکیه است.
فَيَحْكُمُ بَيْنَ أَهْلِ التَّوْرَاةِ بِالتَّوْرَاةِ وَ بَيْنَ أَهْلِ الْإِنْجِيلِ بِالْإِنْجِيلِ وَ بَيْنَ أَهْلِ الزَّبُورِ بِالزَّبُورِ وَ بَيْنَ أَهْلِ الْفُرْقَانِ بِالْفُرْقَان در بین گروههای مختلف مردم به کتابهای خودشان حکم می‌کند، مردم هم چون می‌بینندآن حضرت این همه کتابها را وارده ، و به همه آنها عالم است، ایمان می‌آورندو مسلمان می شوند.
ِ وَ تُجْمَعُ إِلَيْهِ أَمْوَالُ الدُّنْيَا كُلُّهَا ، و جمع می‌شودنزد او، تمام اموال دنیا. مَا فِي بَطْنِ الْأَرْضِ وَ ظَهْرِهَا ، آنچه در درون زمین باشد،یا بیرون (بیرون زمین یعنی اموال مردم ، درون زمین یعنی معدنها،گنجها، سنگهای قیمتی)
فَيَقُولُ لِلنَّاسِ ، به مردم می‌گویند: تَعَالَوْا إِلَى مَا قَطَعْتُمْ فِيهِ الْأَرْحَامَ، بیائید بگیرید پول را، این پول، همان چیزی است که به خاطرآن قطع رحم می کردید. پدر از پدر، پسر از پدر، برادر از برادر جدا می شد.
این روایت خیلی جالب است، و نکات اخلاقی فراوان دارد.
وَ سَفَكْتُمْ فِيهِ الدِّمَاءَ وَ رَكِبْتُمْ فِيهِ مَحَارِمَ اللَّه.دراین راه، خونهای همدیگر را ریختید مرتکب محارم خدامی شدید.
فَيُعْطِي شَيْئاً لَمْ يُعْطِ أَحَدٌ كَانَ قَبْلَهُ، آنقدر به مردم پول می‌دهد که هرگز قبل از او کسی اینقدر پول نداده باشد.
قَالَ ، حضرت فرمود: وَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلي الله علیه و آله و سلم ،امام باقر علیه‌السلام فرمود، پیغمبر فرموداند :
هُوَ رَجُلٌ مِنِّي ،او مردی است از خاندان من، اسْمُهُ كَاسْمِي ، نامش مثل نام من است ، يَحْفَظُنِي اللَّهُ فِيه،و حفظ می‌کند یعنی حفاظت من در شخصیت اوست، وَ يَعْمَلُ بِسُنَّتِي ، به سنت من عمل می‌کند
يَمْلَأُ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا وَ نُوراً بَعْدَ مَا تَمْتَلِئُ ظُلْماً وَ جَوْراً وَ سُوءا ً
در روایات، بیشتر یملا الارض قسطاً و عدلاً و نورا، آمده ا ست.
زمین را پر می‌کند از قسط و عدل و نور ( روشنایی و علم)
بعد ما تمتلاء، بعد از این که پر شده باشد،ظلماً و جوراً و سوءاً،ازظلم وستم و بدی.·    ( صفحة 29 جلد 51 بحار)
 

روایت دیگر:

سُمِّيَ الْقَائِمُ علیه السلام قَائِماً لِأَنَّهُ يَقُومُ بَعْدَ موته ذِكْرِهِ آن حضرت را قائم نامیده اند ،برای اینکه وقتی قیام می‌کندکه نامش مرده شده،ویادش فراموش شده باشد.

مرحوم مجلسي در بحار جلد 51، صفحه‌ي 30 از مرحوم کليني چنين نقل کرده‌اند:
«َ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام حِينَ وُلِدَ الْحُجَّةُ زَعَمَ الظَّلَمَةُ أَنَّهُمْ يَقْتُلُونَنِي لِيَقْطَعُوا هَذَا النَّسْلَ فَكَيْفَ رَأَوْا قُدْرَةَ اللَّهِ وَ سَمَّاهُ الْمُؤَمَّلَ ».
حضرت عسکري عليه‌السلام (ابو عبدالله ممکن است ازکنيه‌هاي ايشان باشد[2]) زماني که امام زمان عليه‌السلام متولّد شدند، فرمودند: «فکر کردند که من( امام حسن عسگري عليه‌السلام) را مي‌کشند براي اين که نسل قطع شود و آن انتقام گيرنده نيايد. پس قدرت خدا را چگونه ديدند؟ (که نتوانستند و حجّت متولّد شد.)»
« وَ سَمَّاهُ الْمُؤَمَّلَ »و آن حضرت را مؤمّل ناميدند.
در زيارت آل يس آمده است: « السَّلَامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْمُقَدَّمُ الْمَأْمُول » مأمول و مؤمّل يک معني دارند و از امل به معني آرزو مي‌آيند. «المؤمّل» يعني کسي که مورد آرزو است. کسي که همه آرزويش را مي‌کشند تا بيايد. در اين جا اسم مؤمّل را آورده است.
در روايت ديگر: ابوسعيد خراساني نقل مي‌کند که: « قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام الْمَهْدِيُّ وَ الْقَائِمُ وَاحِد »: «به امام صادق عليه‌السلام عرض کردم: مهدي و قائم يک نفر هستند»؟
« فَقَالَ نَعَمْ ». فرمودند: بله.
« فَقُلْتُ لِأَيِّ شَيْ‏ءٍ سُمِّيَ الْمَهْدِي »: «براي چه به او مهدي گفته‌اند؟» (مهدي يعني هدايت شده).
« قَالَ لِأَنَّهُ يُهْدَى إِلَى كُلِّ أَمْرٍ خَفِيٍّ » «براي اين که او هدايت مي‌کند به هر امر پنهاني». يعني او همه‌ي پنهانها را پيدا مي‌کند.
يک روايتي داشتيم که غاري است در انطاکيه که در آن جا حضرت امام زمان عليه‌السلام انجيل، تورات و زبور اصلي را پيدا مي‌کنند؛ و با اهل هر گروهي با کتاب خودشان محاجّه (استدلال) مي‌کنند.
سپس مي‌فرمايند: « وَ سُمِّيَ الْقَائِمَ لِأَنَّهُ يَقُومُ بَعْدَ مَا يَمُوتُ إِنَّهُ يَقُومُ بِأَمْرِ عَظِيمٍ »: «قائم گفته‌اند، به خاطر اين که قيام مي‌کند بعد از اين که نامش بميرد و ترک شود.»
اگر اين گونه معني کنيم که قيام مي‌کند بعد از اين که مرده، معني نمي‌دهد. قيام مي‌کند بعد از اين که يادش، ذکرش و سيطره‌اش بميرد. و او قيام مي‌کند به امر عظيم، و آن حکومت جهاني است که تشکيل مي‌دهد. پس قائم گفته‌اند به خاطر اين که قيام مي‌کند به امر عظيم.
در روايات، لقب «قائم» از القاب ديگر بيشتر آمده است، و مردم به خاطر اين که بلند نشوند و مجالس به هم نخورد، عملاً روايت را ترک مي‌کنند. لذا در هر جلسه براي لقب قائم يک بار بلند مي‌شويم و بقيه را با ذکر صلوات اداي احترام مي‌کنيم.
روايت ديگر: امام صادق عليه‌السلام مي‌فرمايند: «َ إِذَا قَامَ الْقَائِمُ عليه‌السلام دَعَا النَّاسَ إِلَى الْإِسْلَامِ جَدِيداً وَ هَدَاهُمْ إِلَى أَمْرٍ قَدْ دَثَر»: «وقتي قائم عليه‌السلام قيام کند، مردم را به اسلام نو مي‌خواند، و هدايت مي‌کند به کاري که از بين رفته و پوشانده شده است.»
« وَ ضَلَّ عَنْهُ الْجُمْهُور » «و از آن اسلام، جمهور مردم گمراه شده‌اند». و اسلام اصلي را نمي‌شناسند. زيرا حلال‌ها حرام شده، و حرام‌ها حلال. ملاک‌ها تغيير پيدا کرده و مردم گم کرده‌اند.
سپس حضرت مي‌فرمايند: «وَ إِنَّمَا سُمِّيَ الْقَائِمُ مَهْدِيّا » «جز اين نيست که قائم عليه‌السلام ناميده شده مهدي.»
«لِأَنَّهُ يُهْدَى إِلَى أَمْرٍ مَضْلُولٍ عَنْه »: «براي اين که هدايت مي‌شود به کاري که مردم گمراه شده‌اند از آن». هدايت مي‌شود و آن‌ها را پيدا مي‌کند.
افعال اين روايت را به صورت فعل معلوم هم مي‌توان خواند: «لانه يهدي الي امر مضلول عنه»: «مهدي هدايت شده است، براي اين که هدايت کند». هدايت مي‌کند به کاري که از مردم گم شده و آن را فراموش کرده‌اند.
«وَ سُمِّيَ الْقَائِمَ لِقِيَامِهِ بِالْحَقِّ »: «و قائم ناميده‌اند، به خاطر اين که قيام مي‌کند. يعني حق را برپا مي‌کند و بيدار مي‌کند.»
در آيه‌ي 33 از سوره‌ي اسراء آمده است: « وَ مَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِيِّهِ سُلْطاناً فَلا يُسْرِفْ فِي الْقَتْلِ إِنَّهُ كانَ مَنْصُوراً »:«کسي که مظلوم کشته شده، براي ولي خون او يک تسلّطي قرار داديم که او اسراف نمي‌کند در کشتن قاتلان (قاتلان آن کسي که کشته شده). که او ياري شده است».
روايت ديگر: امام باقر عليه‌السلام در تفسير اين آيه مي‌فرمايند: «عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عليه السلام فِي قَوْلِهِ تَعَالَى وَ مَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِيِّهِ سُلْطاناً قَالَ الْحُسَيْن عليه السلام ». يعني کسي که مظلوم کشته شده، امام حسين عليه‌السلام است.
«ُ فَلا يُسْرِفْ فِي الْقَتْلِ إِنَّهُ كانَ مَنْصُوراً قَالَ سَمَّى اللَّهُ الْمَهْدِيَّ الْمَنْصُور»: «خدا مهدي عليه‌السلام را منصور ناميد. يعني يکي از القاب ايشان منصور است؛ يعني ياري شده است.»
« كَمَا سُمِّيَ أَحْمَدُ وَ مُحَمَّدٌ [مَحْمُوداً] و محمود»: «همان‌‌طور که پيغمبر صلّي‌الله عليه و آله و سلّم را احمد، محمود و محمد ناميد.»
«وَ كَمَا سُمِّيَ عِيسَى الْمَسِيح» : همان‌طوري که عيسي علي نبينا و آله و عليه‌السلام را هم مسيح ناميد». (به خاطر اين که حضرت عيسي علي نبينا و آله و عليه‌السلام روي زمين زياد سياحت مي‌کردند، به ايشان مسيح گفته‌اند، به معني سياحت شده، سياحت کرده و کسي که سياحت مي‌کند).
روايت ديگر: «عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ عَدِيٍّ قَالَ يُقَالُ كُنْيَةُ الْخَلَفِ الصَّالِحِ أَبُو الْقَاسِم» .
در اين حديث مشخص نکرده‌اند که راوي، کدام يک از ائمه عليهم السلام مي‌باشند. «خلف صالح» از القاب امام زمان عليه‌السلام يعني فرزند صالح، که آخرين نفر است و کنيه‌اش را ابوالقاسم مي‌گويند.
در روايات ديگر اسامي مختلف امام زمان عليه‌السلام ذکر شده است.
مرحوم حاج ميرزا حسين نوري که استاد مرحوم حاج شيخ عباس قمي بوده‌اند، در کتاب «نجم الثاقب» صد حکايت از ملاقاتهاي امام زمان عليه‌السلام در دوران غيبت کبري يا صغري را ذکر کرده‌اند؛ و در آن جا اسامي مختلفي براي امام زمان عليه‌السلام آورده شده است. کتاب بسيار خوب و جالبي است وقسمت ملاقاتهايش معروف مي‌باشد. اين کتاب چند فصل دارد که تنها يک فصل آن راجع به ملاقات کنندگان در زمان غيبت کبري مي‌باشد. با استفاده از اين کتاب و روايات ديگر، اسامي مختلف امام زمان عليه‌السلام بيان مي‌گردد. در کتاب نام محبوب 5 اسم مورد بحث قرا گرفته است: منتظِر و متنظَر، قائم، مهدي، حجّت و مأمول.
در موردلقب«قائم» تأکيدشده است و مستحب است وقتي اين نام برده مي‌شود، بلند شويم و بايستيم.
درکتاب کتاب «منتخب الاثر» ، چاپ اوّل (که اکنون سه جلد شده است)، در صفحه‌ي 501، فصل ده و باب سوم، «في بعضِ تکاليف رعيته و شيعته با لنسبه اليه عليه السلام و فيه اربع و خمسون حديثاً». آيت الله صافي گلپايگاني (نويسنده) برخي از تکاليف رعيت و شيعه را نسبت به امام زمان عليه السلام بيان مي‌کند.اوّلين حديث را از غيبت نعماني نقل مي‌کند.نعماني کسي است که احاديثي را که مرحوم کليني جمع‌آوري مي‌کرده، آنها را به صورت مکتوب مي‌نوشته است. در حقيقت، ايشان پيش‌نويس مرحوم کليني بوده‌اند، و لذا به کتاب نعماني معروف مي‌باشند. نام ايشان ابن ابي زينب محمّد ابن محمّد نعماني است. از علماي بزرگ است و کتاب غيبت نعماني ايشان ترجمه شده است.
حديث اوّل به نقل از کتاب غيبت نعماني، يکي از وظايف شيعه را خواندن دعاي «اللهم عرفني نفسک…» ذکر مي‌کند1.
حديث دوم در اين باب، از کتاب «مصباح المتهجّد» مرحوم شيخ طوسي است. مصباح المتهجّد يعني چراغ کسي که شب بيدار است. اين کتاب، شامل دستورات کساني است که شب بيدار هستند و کتاب دعا است؛ و به نقل از شيخ ابوعمرو که يکي از وکلاي امام زمان عليه‌السلام بوده، دعاهاي خيلي جالبي آورده است.
حديث سوم از «مرآه الکمال» مي‌باشد که روايت مفصّلي از مفضل ابن عمر آورده است. از کتاب «الدَّمعه الساکبه»، در اواخر جلد «احوال الحجه المنتظر عجّل الله تعالي فرجه»، ذيل خبر مفضّل، به نقل از شيخ محمّد ابن عبدالجبّار در کتاب مشکاه الانوار نقل مي‌کند:
«لمّا قرا دعبل قصيدته المعروفه علي ا لرضا عليه‌السلام»: موقعي که دعبل، قصيده‌ي معروفش را براي حضرت رضا عليه‌السلام خواند، (دعبل خزاعي، شاعر معروف اهل بيت عليهم السلام بوده، و در خراسان خدمت حضرت رضا عليه‌السلام رسيده، و قصيده‌اي که به ائمه عليهم السلام و همچنين به جريان عاشورا اشاره داشته را براي آن حضرت خوانده است).
«و ذکره عجّل الله تعالي فرجه»: هنگامي که به نام امام زمان عليه السلام رسيد.
«وضع الرضا عليه السلام يده علي راسه و تواضع قائما»: امام رضا عليه السلام حالت تواضعي پيدا کردند، ايستادند و دستشان را بر سرشان گذاشتند.
«و دعا له بالفرج»: و براي فرج امام زمان عليه السلام دعا فرمودند.
يعني وقتي که دعبل، نام امام زمان عليه السلام را بر زبان جاري کرد، حضرت امام رضا عليه السلام دستانشان را روي سرشان گذاشتند، رو به قبله ايستادند، و براي فرج حضرت دعا فرمودند؛ و گفتند «اللهم عجِّل فرجه».
حديث چهارم از «الزام الناصب» نقل شده است:
«سئل الصادق عليه السلام عن سبب القيام عند ذکر لفظ القائم من القاب الحجه» . از امام صادق عليه السلام سئوال شد که چرا وقتي لفظ «قائم» را مي‌گويند (براي فرزند ششم شما) شما ائمه و مردم، مي‌ايستيد؟
حضرت فرمودند: «قال لان له غيبه طولانيه» . براي اين که ايشان غيبتي دارند که خيلي طولاني مي‌شود.
«و من شده الرافه الي احبته ينظر الي کل من يذکره بهذا اللقب». از شدّت مهرباني نسبت به دوستانش، هر کس امام زمان عليه‌السلام را به اين لقب ذکر کند، حضرت به او نگاه مي‌کنند.
«المشعر بدولته». « لقبي که دولت حضرت را بيان مي‌کند».
زيرا قائم يعني قيام مي‌کند و دولت تشکيل مي‌دهد.
«و الحسره بغربته»: و از غربت ايشان، مردم ناراحت مي‌شوند و حسرت مي‌خورند.
امام زمان عليه‌السلام از شدّت دوستي و مرحمتشان نسبت به دوستانشان، وقتي کسي لقب قائم را مي‌گويد، حضرت به ايشان نظرمي‌کنند: «ينظر الي کل من يذکره».
«و من تعظيمه ان يقوم العبد الخاضع لصاحبته عند نظر المولي الجليل اليه بعينه الشريفه»: لذا از آداب تعظيم امام زمان عليه السلام است که بنده‌ي خاضع، موقعي که مي‌بيند مولاي بزرگوارش به او نگاه مي‌کند،«فليقم» به پا خيزد،و بايستد.
«و ليطلب من الله جل ذکره تعجيل فرجه»: «و از خدا تعجيل فرج را بخواهد».
سپس ايشان دوباره مي‌فرمايند: «و روي ايضاً عند الرضا عليه السلام في مجلسه بخراسان». (ممکن است همان دعبل باشد، ولي به گونه‌اي ديگر روايت شده است).
دوباره روايت شده است که حضرت در خراسان «قام عند ذکر لفظه القائم»: «هنگامي که لفظ قائم را گفتند، ايشان ايستادند».
«و وضع يديه في رأسه الشّريف»: «دو تا دستهايشان را روي سرشان قرار دادند».«و قال اللهم عجل فرجه و سهل مخرجه». و اين گونه دعا فرمودند.
در اين کتاب2از «نجم الثاقب» نقل کرده‌اند که مرحوم حاجي نوري گفته‌اند: «اين قيام و تعظيم، خصوصاً موقعي که اين لقب ذکر مي‌شود، نه تنها سيره‌ي تمام فرزندان شيعه، در همه‌ي شهرها، از عرب و عجم و ترک و هند و ديلم و غيره از اين‌ها مي‌باشد، بلکه نزد اهل سنّت و جماعت هم همين گونه است». اهل سنّت هم وقتي «القائم» را مي‌شوند، به احترام اين لقب مي‌ايستند.
همچنين سيد عبدالله، نوه‌ي علّامه‌ي جزايري (ايشان از علماي زمان مرحوم مجلسي بوده‌اند)، نقل مي‌کند که اين روايت را که منسوب به امام صادق عليه‌السلام مي‌باشد، اهل سنّت هم نقل مي‌کنند و همين عمل را انجام مي‌دهند.
البّته ائمه‌ي ديگر هم نسبت به القاب مختلف حضرت حجّت عليه‌السلام حالات فوق العاده‌اي پيدا مي‌کردند.
در حديث ششم از مکيال المکارم به نقل از يحيي ابن فضل نوفلي نقل مي‌کند3:
« دَخَلْتُ عَلَى أَبِي الْحَسَنِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ ع بِبَغْدَادَ حِينَ فَرَغَ مِنْ صَلَاةِ الْعَصْر »: «در بغداد، بعد از نماز عصر بود که خدمت امام کاظم عليه السلام رسيدم».
« فَرَفَعَ يَدَيْهِ إِلَى السَّمَاءِ وَ سَمِعْتُهُ يَقُول »: «دستانشان را به سوي آسمان بلند کردند و فرمودند»: « أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْبَاطِنُ…» و ادامه فرمودند، تا به اين جمله رسيدند:
« بِاسْمِكَ الْمَكْنُونِ الْمَخْزُونِ الْحَيِّ الْقَيُّومِ الَّذِي لَا تُخَيِّبُ مَنْ سَأَلَكَ بِهِ ». قسم به خدا دادند و اسمهايي را فرمودند.
« أَسْأَلُكَ أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ »: «به اين اسامي ترا قسم مي‌دهم که بر محمد و آل محمد صلّي الله و آله و سلم درود فرستي.»
«و أَنْ تُعَجِّلَ فَرَجَ الْمُنْتَقِمِ لَكَ مِنْ أَعْدَائِك ». «و فرج منتقم از دشمنانت را تعجيل کن».
« وَ أَنْجِزْ لَهُ مَا وَعَدْتَهُ يَا ذَا الْجَلَالِ وَ الْإِكْرَام‏ »: «و آنچه به او وعده داده‌اي، منجّز و محقق کن، اي صاحب جلال و اکرام».
«قال»: يحيي ابن فضل که اين روايت را نقل کرده، مي‌گويد:
«قلت من المدعو لَه»: اي موسي بن جعفر عليه‌السلام! چه کسي را دعا مي‌فرماييد؟
«قال عليه السلام ذاک المهدي من آل محمّد صلّي الله عليه و آله و سلّم». حضرت فرمودند: «ايشان، مهدي از آل محمّد صلّي الله عليه و آله و سلم است که دعا مي‌کنم».
«بِاَبي مَن ليله يرعي النجوم ساجدا و راکعا»: «پدرم فداي کسي که شبهايش را همه بيدار است و سجده يا رکوع مي‌کند».
«بِاَبي مَن لا ياخذه في الله لومه لائم»: «پدرم فداي کسي باد که در راه خدا، ملامت هيچ ملامتگري در او اثر نمي‌کند».
«مصباح الدجي»: «چراغ شب است؛ و بيدار و روشن».
«بِاَبي القائم بامر الله»: «پدرم فداي کسي که به امر خداوند قيام مي‌کند». (حضرت موسي ابن جعفر عليه السلام پنج نسل بعد از خودشان را دعا مي‌فرمايند).
«قلت و متي خروجه»: «گفتم اين کسي که دعا مي‌فرماييد، چه زماني خروج مي‌فرمايند؟» حضرت در ادامه، علائمي را ذکر فرمودند.
مي‌بينيم که درکتابهاي شيعه در بخش وظيفه‌ي شيعيان در عصر غيبت امام زمان عليه‌السلام، بلند شدن و ايستادن ائمّه‌ي طاهرين عليهم‌السلام راهم به عنوان احترام به ساحت مقدّس امام زمان ارواحنا فداه ذکر کرده‌اند.
*اللهمّ عجّل لوليک الفرج*

·     1.منتخب الاثر، فصل 10، باب ثالث، ح 1 به نقل از غيبت نعماني، ص 166، ح 6.

·     2.قسمت پاياني حديث 4 از همين باب.

·     3.مکيال المکارم، فصل6، بعد از نماز عصر و بحار الانوار، ج 83، ص 81 ، ح 8 با اندکي تفاوت.

.    منبع مورد استفاده : گزیده ای از  سایت یاران انتظار.

مطلب قبلی
مطلب بعدی
 1 نظر

موضوعات: معرفت لینک ثابت

نظر از: مرکز تخصصی تفسیر شاهین شهر [عضو] 
  • مرکز تخصصی نرجس خاتون (س)شاهين شهر

موضوع ارامش بخشي بود
طلبه ي عزيز در دو مطلب زير منتظر نظرات ارزنده ي شما هستيم
http://narjes-s3.kowsarblog.ir/?p=266968&more=1&c=1&tb=1&pb=1
http://narjes-s3.kowsarblog.ir/?p=267791&more=1&c=1&tb=1&pb=1

1395/07/01 @ 15:46


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

خرداد 1404
ش ی د س چ پ ج
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            
  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • ازهردری نوشتن
  • سلام برشعبان وانوارش
  • دل نوشته ها
  • انتظار یا...
  • درمحضربزرگان
  • طرح ونقد
  • لحظه ای بابهشتیان
  • حیات طیبه
  • معرفت
  • درسایه ساردعا
  • کلام وحی
  • بهلول عاقل
  • خاطرات
  • محرم

Random photo

شوق دیدار

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • تماس
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس