baran

میتوان زیر باران گام برداشت و تا خدا پرواز کرد
  • جستجو 
  • بانوی گیسوحنایی نور نیمه شعبان 
  • تماس  
  • ورود 

ازقیافت راضی باش!

02 آبان 1395 توسط طيبه قيدي


همیشه از این قیافه ای که داری راضی وخوشحال باش ، هرچی باشی

خودخدااون طوری که میخواسته طراحی کرده !

فی ای صوره ماشاء رکبک       ( آیه 8سوره انفطار)

 نظر دهید »

طریق یاحسین (3)

01 آبان 1395 توسط طيبه قيدي
طریق یاحسین (3)

اهل ماداگاسکاربودوطلبه قم . کنارش که راخه میرفتم پرسیدم :

ازچی این پیاده روی خوشت اومده؟

همان طورکه به موکب دارهای عراقی اشاره می کرد گفت :

اتحاد مسلمون .

 

هرکسی اورامی دید ، نزدیک میرفت تاکمکش کند اما چند ثانیه ای طول نمی کشید که برمی گشت . 

به جای کف پا ، کف دستش تاول زده بود . از بس که چرخ خای ویلچرش را به جلو کشیده بود . با این حال کمک همه را ردمی کرد. 

می خواست برای زیارت اباعبدالله علیه السلام ، تمام راه را خودش برود .

 

مجبورشده بود نوبت بگذاریم درطول راه برای آوردن پرچم یا اباالفضل علیه السلام یا به قول رفقا ” علم” دعوا میشد . 

شنیده بودند که امام حسین علیه السلام به آنهایی که درراه زیارت کربلا ” علم ” بیاورد ، نظر خاص می کند . 

 

آنقدر توی جاده کربلا شیطنت کرده بودند که مسئول گروهشان به کلی ناامید شده بود . اسمشان راهم گذاشته بودند؛ ” گروه اخراجی ها" 

اماهمین مسئول گروه چشمهای خیسش گرد شده بود وقتی گروه اخراجی اش به کربلا رسید . توی بین الحرمین بودندکه یکی شان به سجده افتاده بود وگریه می کرد آن یکی صدای گریه اش بلند بود و…

آن قدر حال وروزشان دیدنی بود که حتی مستند سازهای تلویزیون هم این صحنه راشکار کردند وجمع شدند دورشان .

 

چند مرد جوان نشسته بودند توی موکب وپشت سرهم پمادهایی از کیفشان  درمی آوردند وزایرهارا ماساژ میدادند .

یک پماد مخصوص زانوبود ، آن یکی برای کمر ویکی دیگر برای عضلات . هرکسی راهم ماساژ می دادند آشکارا سر پامیشد .

سرصحبت را که بازکردیم ، دیدیم ایرانی اند وکلی پول  صرف خرید همان پمادها کرده بودند وتوی راه کربلا مردم را ماساژ میدادند .

 

به زائرها خرما میداد، خرمای کنجدی . دستم رادراز کردم سمت خرمایش که یک دفعه صدایش بلند شد : ” واحده”

دستم را عقب کشیدم ؛ یعنی میگوید فقط یک دانه بردارید؟

خوب  که دقت کردم به زائرها که از کنارش رد میشدند به سینی اشاره میکرد و می گفت : … ولو تمرهء واحدهء “  یعنی بیایید خرما بردارید ، اگرشده یک دانه .

ادامه دارد …

 

 نظر دهید »

انت الذی

30 مهر 1395 توسط طيبه قيدي

تویی آن که هرچیزی رااندازه گیری کرده حساب شده آفریدی وهرچیزی را سهل وآسان قراردادی و همه موجودات را نظم بخشیده وتدبیرو فکرشان را کردی .

تویی آن که شمارش هرچیزرا به پایان برده وهمه چیزرایکایک شمردی وبرای هرچیزی پایان ودورانی قراردادی وهرچیزرابا اندازه گیری خاص وتقدیر معینی به وجود آوردی .

تویی آن که درکارآفرینش ، شریک وهمکاری تورایاری نکرد. ودرانجام کارت وزیروکمک کاری تورامددکاری ننمود وبرای تو همپایه ومانندی نیست .

تویی آن که آغازکرده واول باربه وجود آورد وبدون سابقه ونمونه نوآوری کرده وآفرید . وآفرینش آنچه راکه آفرید زیبا واستوار ساخت .

تویی آن که به حدوحصر نیایی تایک موجود محدودو معین باشی وبه چیزی شبیه ومانندنشدی تاوجود قابل لمس داشته باشی وفرزندی نیاوردی تا مولودو راییده شده باشی …


(برگرفته از صحیفه سجادیه دعاچهل وهفتم)

 نظر دهید »

طریق یاحسین (2)

30 مهر 1395 توسط طيبه قيدي

پیاده روی

همان ابتدای راه پاهایش تاول زده بود .

نمیدانم این شترازکجاپیدایش شده بود وکنارجاده برای خودش راه می رفت . اوهم توی آن افتاب ، مات شترشده بود .

صدایش کردم : بیا بریم دیگه !

انگارصدایم رانشنیده باشد ، بغضش راقورت داد وآرام گفت :

آخه روی این شتر … چطور بدون جهاز میشه سوارشد و تاشام رفت ؟…

 

داشتیم پیاده روی مان رامیکردیم که یک دفعه ایستاد . انگارنگاهش مضطرب شده بود . چفیه راازدورگردنش بازکردورفت .

وقتی برگشت ، تازه فهمیدیم چه شده است . وقتی چفیه اش رادیدم که چند مترآن طرف تر روی کالسکه بچه بسته است .

نمی دانست نوزاد عرب ، شش ماهه است یا بیشتر، فقط نمی خواست سربچه ای درراه کربلا زیرآفتاب بماند …

 

آمده بود کربلا که ازگناهان گذشته اش توبه کند .

آخرسفر می گفت : ” همه مراحل توبه را توی این سفردیدم ؛ پشیمونی از گناه ، استغفارتوی اعمال مسجد کوفه ، عبادت خدا توی حرم امام ها ،

حتی آب کردن گوشتی که از حرام به بدنت روییده توی پیاده روی زیر آفتاب داغ عراق .“

ادامه دارد …

 نظر دهید »

پای درس قناعت

29 مهر 1395 توسط طيبه قيدي

مشرق

روزانه، شرح یکی از احادیث اخلاقی مقام معظم رهبری که

در ابتدای درس خارج معظم‌له مطرح می‌شود را برای مخاطبین منتشر می‌کند.

حدیث:

فی

الکافی، عن الصادق (علیه‌السلام)  قال لحُِمران بن أعین، (برادر بزرگ جناب

زراره)، یَا حُمْرَانُ! انْظُرْ إِلَى مَنْ هُوَ دُونَكَ فِی

الْمَقْدُرَةِ وَ لَا تَنْظُرْ إِلَى مَنْ هُوَ فَوْقَكَ فِی الْمَقْدُرَةِ

فَإِنَّ ذَلِكَ أَقْنَعُ لَكَ بِمَا قُسِمَ لَكَ وَ أَحْرَى أَنْ

تَسْتَوْجِبَ

الزِّیَادَةَ مِنْ رَبِّكَ عَزَّ وَ جَلَّ[1]

ترجمه:

امام صادق (علیه‌السلام)، اى حمران به كسانى كه پائیین‏‌تر از تو هستند و توانائى آنها از شما

كمتر می‌باشد توجه كنید و به بالاتر از خود هرگز توجه نداشته باشید، اگر چنان كنى

به آنچه در دست دارى قناعت خواهى كرد. در این صورت شایستگى زیادت از سوی خداوند،

پیدا خواهى كرد.

شرح:

این روایت معروفی است، در آن، کم تدبّر می‌شود! بهتر است بگوییم به آن، کم عمل می‌شود! فرمود: ای حمران !به کسی که در امکانات دنیوی پایین تراز توست، نگاه کن !اگر نگاه ما به کسانی باشد که از ما برتر، بالاتر، راحت‌تر، مرفّه‌تر و

برخوردارتر و سالم‌ترند، اوّلاً :زندگی تلخ خواهد شد؛ ثانیاً :انسان تشویق خواهد شد به اینکه بر زخارف دنیاییِ خودش بیفزاید.

این یک دستور حکیمانه‌ای است که تودۀ مردم به آن توجه نمی‌کنند! فرد نگاه می‌کند، می‌بیند فلان کس اینطور خانه‌ای، اینطور امکاناتی، اینطور خودروئی دارد، دل او هم به دنبال چنین وضعی است، قناعت به وضعِ خودش

از او گرفته می‌شود.

این، آفتِ بزرگی است، علاجش همین است که نگاه کنید به کسی که پایین‌تر از شماست. اگر می‌ینید کسانی درآمدشان چند برابرِ شماست، شما نگاه کنید به آن کسی که درآمد او بسیار کمتر از شماست؛ شما خانه دارید، خودرو دارید، وسائل زندگی دارید، به راحتی از مهمان پذیرائی می کنید، او چنین امکاناتی ندارد، حتّی توانائی پذیرائی از مهمان نیز برایش نیست.

عین همین دیدگاه، در مورد مسائل جسمی، سلامت

وبیماری وجوددارد،تاانسان بیماری جزئی‌ای پیدا

می‌کند، اعتراض می‌کند، گاهی ناشکری می‌کند!

ببینید کسانی را که از شما ناتوان‌ترند، مریض‌ترند، شما نسبت به آنها خوبید؛ به آن کسی که کمتر از تو دارد، به او نگاه کن! اگر جملۀ دوم را حضرت نمی‌فرمود، شاید از مفاد جملۀ اوّل این معنا فهمیده می‌شد، لکن تأکیداً ذکر فرمود برای اینکه در ذهن من و شما جا بگیرد؛ به پایینِ دست خودت نگاه کن، و به بالادستِ خودت نگاه نکن! نظر

به بالادست،هوس تورا،حرص تورابیشترمی‌کند،

قناعت توراکم می‌کند،توراواداربه ناشکری وناسپاسی خدای متعال

می‌کند. اگر نگاه تو به مادون بود نه به مافوق، این،نافع‌تراست برای اینکه به آنچه قسمت توشده است،قانع باشی.

قناعت که کَنزٌ لایَفنَی، واقعاً چیز خوبی است، وقتی قناعت کردی، به آنچه داری شکر کردی، خود این موجب می‌شود که مستوجب لطف و زیادۀ از جانب پروردگار باشید، لإن شکرتم لأزیدنّکم، خود شکر موجب افزایش نعمت الهی است.[2]

[1] -

الشافی، صفحه 850

[2] -

23/2/1392

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 29
  • 30
  • 31
  • ...
  • 32
  • ...
  • 33
  • 34
  • 35
  • ...
  • 36
  • ...
  • 37
  • 38
  • 39
  • ...
  • 63
تیر 1404
ش ی د س چ پ ج
 << <   > >>
  1 2 3 4 5 6
7 8 9 10 11 12 13
14 15 16 17 18 19 20
21 22 23 24 25 26 27
28 29 30 31      
  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • ازهردری نوشتن
  • سلام برشعبان وانوارش
  • دل نوشته ها
  • انتظار یا...
  • درمحضربزرگان
  • طرح ونقد
  • لحظه ای بابهشتیان
  • حیات طیبه
  • معرفت
  • درسایه ساردعا
  • کلام وحی
  • بهلول عاقل
  • خاطرات
  • محرم

Random photo

ای مردم مهمانی نزدیک است !

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • تماس
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس