به یاد شهید
گفتم کلید قفل شهادت شکسته است !
یااندراین زمانه درباغ بسته است !
خندید وگفت:ساده نباش ای قفس پرست !
دربسته نیست بال وپرماشکسته است !
سلام برنینوا محراب قبیله عشق ؛ سلام بر چفیه هایی که درسایه روشن ماه رهاشدند درباد، سلام بردل چاک خرده همسری که چند روز بیشتر طعم همسری رانچشید ، سلام بر عرق های شرمی که بر جبین نشست در هنگام نظاره بر چشمان همیشه منتظر مادر ؛ سلام بر ناتوانی های سخن که هیچ نداشت برای عرض تسلیت به پدر
سلام بر شهید
این روزها همه جا سخن از ستایش توست و قلم فرسایی از ایثارت
من نیز تورامیستایم ، اما نه بخاطر حماسه هایی که آفریدی ؛ نه بخاطر آنکه جایی که باید بی سیم چی میشدی وچندماه کسری سن داشتی التماس دربرابر فرمانده ات تمام وجودت رافرامیگرفت وسپس درخلوت وتنهایی شب غریبانه دست نیاز به سوی عزیز بی نیاز بلند میکردی
تورامی ستایم نه بخاطر پاسداشت غرور ملی ودفاع از خاک مقدس میهن ، ونه بخاطر گذشت از کلاس ودانشگاه واداره واعزامت به خاک ریز و خط مقدم ،
تورا میستایم نه به بخاطر تمام ذکرهایی که درزمان رشادتها وجنگیدنت برلب داشتی وسربندی برسر
ونه بخاطر زمزمه های یازهرایت درسختی اسارت وشکنجه دشمن و نه بخاطر صبروبردباریت در دورازوطن
تورامیستایم اما نه بخاطر پوتین مچاله شده درخاک که پس از مدتها همراه پلاکی وقطعه لباسی خاک آلود می آیی در این زمانه غفلت زده از جنگ
تورامیستایم اما نه بخاطر جنگیدن تن به تنت دربرابر تانکها وشکستن هیمنه دشمن
تورامیستایم اما نه فقط بخاطر رشادتهایت در فاو و دوکوهه وبستان وچزابه واروند
بلکه فقط بخاطر آن ستودنی شدی که برسر آرمانت باقی ماندی وبرسر عهد وپیمانت باولی خویش قد خمیده نکردی وسرمشق شدی برای مشق عشق ولایت پذیری و نشان دادی واجابت کردی فراز دعای عهد راکه :
لااحول عنها ولاازول ابدا ؛ اللهم اجعلنی من انصاره واعوانه والذابین عنه والمسارعین الیه فی قضاء حوائجه والممتثلینه لاوامره
وفریادت طنین انداز شد که :
موترزا کفنی شاهرا سیفی مجردا قناتی ملبیا دعوة الداعی فی الحاضروالبادی
تورامیستایم به قدر ثانیه ثانیه هایی که دیگر فرزندان این مرزوبوم در امنیت وآرامش ؛ رشد کردند وافتخار آفریدند
تورا میستایم ای شهید وبه احترام تو تمام قد می ایستم وبه مردم این روزگار می گویم :
به خون بی کفنان می خورم قسم هردم
که بارمن وتوای دوست سخت سنگین است .