به یاد کاظمین
چه اضطرابی دامن زمین رافرامیگیرد آنگاه که دلش مزار امام میشود
گویی درآن هنگام دست وپایش می لرزد وازاینکه باید گوهری رادرمیان بگیرد سخت ناخشنوداست .
واکنون ، زمین اینجا چه شرمساراست که پیکر دوامام را ،کنارهم دردل خود جای داده
امامی که نیازمندان راباب الحوائج است والهام بخش صبوری وبردباری
امامی که غل وزنجیر ازبوسه بردست وپای او قداست یافته و سجاده ، ازخیسی اشکهایش معطر گشته و زندان بانان اسیر صفایش شده و حکومت ستم از نستوهی اش به ستوه آمده
هنوز چندقدم اززیارت زائر نگذشته ،
امام دیگری که تنها بیست وپنج بهاربه خوددیده و پرهیزگاری سطری از صحیفه وجودش بوده و جود قطره ای از پیشانی بلندش و از کودکی خبراز اتصالش به دریای علم الهی داده ؛ تورا متحیراز بودن میکند درکنارشان .
دربوسه باران ضریح مقدسشان کلک خیال پرمیکشدبه سوی ایران
ایران که شیرازش حمدمیکند از آنکه احمد درآنجاست
وقمش به خودمیبالد که پایگاه فقاهت وتشیع ، معصومه رادربردارد
وخراسانش راضی است که رضایت را ؛ پسر وپدرت را چون گنجی نفیس در دل خودبه امانت جای داده است .
مرقد نورافشان کاظم آل محمد و جود جواد احمد ، آسمان تیره بغدادرا روشن و دل مظلوم شیعیان راگلشن ساخته و پایگاه علم رارونق بخشیده است
سلام برحرمتان درکاظمین که قبله اهل ولاست ومنزلگه و یادآور عالم آل محمد ؛ رضاست .