ساده گرفتیم
ما ساده گرفتیم آمدنت را ما همین به ظاهر شیعیان تو، ساده گرفتیم آمدنت را و همین طور ساده گرفتیم انتظار آمدنت را … چرااین همه سرد ، چرااین همه ساده، تو نرفته ای که باز گردی این ماییم که باید برگردیم . برگردیم از این همه تغافل وگناه … خامو شیم ،سکوت میکنیم که نه ،لالیم ،کران وکورانیم ، گنگیم که تمسکِ سکوتِ طوفانی علی رابه خیال خام میپروریم سالهاست فریادهای خودرابا دست خود درگلو خشکاندیم … غریب ماندن هم شاید راه ورسمی است که باید آموخت ، اما چرااین همه دریغِ دردِ دروغ ، هنوز طلوع خورشید راندیده ایم ، چرا غروب … یا ابا الحسن ، ببخش ما را ، ببخش این تجاهل وتغافل را …