baran

میتوان زیر باران گام برداشت و تا خدا پرواز کرد
  • جستجو 
  • بانوی گیسوحنایی نور نیمه شعبان 
  • تماس  
  • ورود 

طریق یاحسین

26 مهر 1395 توسط طيبه قيدي
طریق یاحسین

به محضر بانوی کربلا ؛ نذر تنگی سینه اش ، وقتی دست برسرگرفت وگفت : وامحمداه.

خاطرات پیش رویتان مجموعه وقایعی است که دراردوی پیاده روی اربعین رخ داده است . اتفاقاتی که از لحظه ثبت نام تا برگشت از سفر را در برگرفته

همه سعی نویسنده برآن بوده تاذره ای از لذت زیارت پیاده مولای مان را به انهایی که تابحال این سفر را تجربه نکرده اند بچشاند و به انهایی که روزی باپای پیاده حضرت را زیارت کرده اند به یاد آورد که چه لحظات شیرینی برآنها گذشته است . باشد که مقبول مولایمان قرارگیرد .

ثبت نام

می خواست برای اردوی پیاده روی کربلا ثبت نام کند اما مادرش اجازه نمی داد . می گفت : “ امنیت نداره … خطرناکه “

فردایش که رفت دانشگاه یک دفعه شیشه پشت سرش شکست و پایش برید .

مانده بود چرا توی دانشگاه … کسی پیدا نمی شود که به اوبرسد ؟ حتی دوتا بیمارستان هم رفت اما کسی پذیرشش نکرد وبرگشت باهمان پای خونین به خانه

چندروزبعد که حالش بهترشد مادش آمد بالای سرش وگفت :

“فردا اون اردوی کربلا را ثبت نام کن … اگر قرارباشه برات اتفاقی بیفتد بذار زیرسایه امام حسین علیه السلام باشی“.

 

نه که نخواهد ، می خواست ثبت نام کند اما پول سفر رانداشت . مانده بود به مادر چه بگوید اما سکوت کرد آخه آخر ماه بود ومیدانست مادرهم

هنوز حقوق نگرفته ، با چشم خیس و درد دل شبانه با مولا ؛ خوابید و دوروز بیشتر وقت نداشت تا ثبت نام .

توراه رفتن به دانشگاه دوستش پشت خط داشت میگفت : یکی نذرکرده پول سفر یک زایر امام حسین رابرااربعین بپردازه وبعد سفر پس بگیره  اگر میری سفر ، پول را دراختیارت بگذارم  ؟ !

 

 نجف

ایستاده بود روبروی ایوان نجف ومیخواست به امامش سلام دهد

انگار حسی صمیمی تراز احساس امام و مامومی به مولایش داشت . مانده بود ، امام را چه چیزی خطاب کند که دلش آرام شود .

همان وقت بود که یاد حدیث پیامبر صلوات الله افتاد که فرمودند:

” من وعلی علیه السلام پدران این امتیم ” .

با اشک و  سلام بابا جان گفتن بود که  وارد صحن شد .

خروجی

به گوش جان رسد نسیمی جان فزا              خداحافظ نجف ، سلام ای کربلا

اینجا خروجی شهر نجف است . جایی که یکی از گیراترین جادبه های دنیارادرخود جاداده است ؛ یک تکه حلبی که دنیایت را به هم میریزد .

همان جایی که زائر های  پیاده کربلا کنارجاده میخکوب میشوند وزل میزنند به تیرهای چراغ برق خروجی نجف تا کربلا که شماره گذاری شدند تا راه راگم نکنند وبه هرکدام آنها می گویند میله .

میله شماره یک و تابلویی که نوشته رویش  دلت را میلرزاند : “ طریق یا حسین  علیه السلام “

      ادامه دارد …

 

 

مطلب قبلی
مطلب بعدی
 نظر دهید »

موضوعات: خاطرات لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

خرداد 1404
ش ی د س چ پ ج
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            
  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • ازهردری نوشتن
  • سلام برشعبان وانوارش
  • دل نوشته ها
  • انتظار یا...
  • درمحضربزرگان
  • طرح ونقد
  • لحظه ای بابهشتیان
  • حیات طیبه
  • معرفت
  • درسایه ساردعا
  • کلام وحی
  • بهلول عاقل
  • خاطرات
  • محرم

Random photo

سید قطب: خیانت به دوست دختر نمونه جامعه جاهلی!

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • تماس
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس