آشنایی با یارمولایمان
سلمان_فارسی 1️⃣
?در روایتی نقل شده شخصی به موسى بن جعفر عليهما السّلام عرض كرد: اى فرزند رسول خدا! آيا ما را از چگونگی اسلام سلمان فارسی آگاه نمى كنيد؟ فرمود: پدرم براى من بازگو فرمود كه امير المؤمنين عليه السّلام با سلمان فارسی و ابوذر و گروهى از قريش نزد قبر پيامبر اكرم صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم اجتماع كرده بودند، اميرالمؤمنين عليه السّلام به سلمان فرمود: اى اباعبد اللَّه! آغاز كار خود را به ما گزارش بده، سلمان عرض كرد: اى اميرالمؤمنين! به خدا اگر غير تو مى پرسيد گزارش نمى دادم. من مردى از اهل شيراز بودم و پدرم از دهقانان بود و نزد پدر و مادرم عزيز بودم…
?در اين ميان كه با پدرم براى شركت در جشن يكى از عيدهاى زردشتى ميرفتم به يك صومعه برخوردم (معبد نصارى) که ناگهان در آن صومعه مردى با صدای بلند گفت: اشهد أَنْ لا إِلهَ إِلَّا اللَّه و ان عيسى روح اللَّه و ان محمدا حبيب اللَّه. وصف محمد صلی الله علیه و آله در گوشت و خون من رسوخ کرد و ديگر نه خوراكى بر من گوارا بود، نه نوشیدنی ای?.
? مادرم به من گفت تو چرا امروز به آفتاب سجده نكردى؟ من با او به گفتگو پرداختم تا خاموش شد. چون به خانه برگشتم ديدم يك كتابى? از سقف اطاق آویزان است. به مادرم گفتم اين چه كتابى است؟ گفت: اى روزبه همين امروز كه ما از جشن عيد برگشتيم ديدم كه اين كتاب آویزان است، مبادا به اينجا نزديك شوى زیرا اگر نزديك بروى پدرت تو را خواهد كشت …
(?برگرفته از کتاب كمال الدين و تمام النعمة، شیخ صدوق، ج1، صص 162-161)