سال گذشته یک شبهه ای مطرح شده بود که آدمی علاوه بر تفکر به وضوح دشمنی برخی از افراد که دچار بیماریهای روحی و زندگیشان سرشار از سرخوردگی و ناکامی است، را درک میکند آنان به انتشار مطالبی علیه «کمیل بن زیاد نخعی» از یاران مولا علی (علیه السلام) پرداختند و در صدد تخریب وجهۀ او شدند .باستانگرایان نژادپرست، تلاش میکنند تا میان اسلام و ایران شکاف ایجاد کنند و در این مسیر از بیان هیچ دروغی ابا ندارند. غافل از اینکه با خاک پاشیدن به چهرۀ آفتاب، تنها خود را مضحکۀ خاص و عام میکنند. متن این شبهه چنین است:
کمیل کیست؟ کمیل ابن زیاد درسال ۳۶ هجری از طرف علی بن ابیطالب به حکومت فارس منصوب شد، اما پس از واقعه حکمیت و خلع علی بن ابیطالب از خلافت؛ بر حکومت ابقاء شد. کمیل حاکم فارس؛ وقتی متوجه شد مردم پنهانی به زیارت آرامگاه کوروش بزرگ میروند، تصمیم گرفت آن را خراب کند و این باعث شد مردم فیروز آباد فارس(شهر گور) که از شهرهای پر رونق آن زمان بود، علیه او قیام کردند و کمیل پس از شکست به شام گریخت… این کسی است که دعایش ما را به بهشت میبرد؟!(دعای کمیل)
در پاسخ به این شایعه عجیب (یا بهتر است بگوییم این دروغ که ناشی از توهمات باستانگرایانِ سرخورده است) نکاتی به عرض میرسانیم!
- باستانگرایان متوّهم گمان کرده اند که با خواندن نیایشهای اوستایی و… (که سرایندگان آنها با خواهر و مادر خودشان همبستر میشدند)،[1] به بهشت میروند؟ یا گمان کرده اند که با پیروی از شعارها و سخنان انوشیروان (که قاتل بسیاری از مردم ایران است و ستمگرانه بسیاری از آبادیها را با خاک یکسان نمود) به بهشت میروند؟[2] یا گمان کرده اند که با جعل سخنانِ حکیمانه و سرقت ادبی و چسباندن سخنان زیبا به کورش هخامنشی (که مردم اوپیس و… را قتلعام کرده و شهرشان را به آتش کشید) میتوان به بهشت رفت؟ یا شاید گمان میکنند بهشت خانۀ بتهای شیطانی مردوک و بعل است؟[3] یا حتی شاید این باستانگرایان خیال میکنند با کشتن مورچهها و خراب کردن لانۀ آنها میتوان به بهشت رفت![4] یا میپندارند که با ریختن خاکستر و ادرار گاو در دهان زنان میتوان بهشت را فتح کرد![5] البته یکی از راههای رسیدن به بهشت در مرام این افراد (باستانگرایان افراطی)، مصرف بنگ و حشیش است که سابقاً اسناد و مدارک لازم اشاره شد.[6] لذا پیشنهاد میکنیم این افراد درباره بهشت و جهنم حرفی نزنند چه اینکه در این صورت سخنانی خواهند شنید که ممکن است رشتۀ توهمات و خیالبافیهایشان را پاره کند.
- در هیچ روایت موثق تاریخی نیامده که حضرت علی (علیه السلام)، کمیل را به عنوان کارگزار خود در فارس گماشته باشد. در نتیجه تخریب مقبره کورش توسط کمیل، به طور کلی منتفی است (و این داستان از اساس یک توهّم است). حضرت، کمیل را به عنوان فرماندار هیت (شهری نزدیک بغداد امروز) گماشت.[7]
- در عصر ساسانیان، آن بنای سنگی ابداً به عنوان مقبره کورش شناخته نمیشد (و ساسانیان، کورش را به عنوان شخصیتی خاص و لایق ستایش مورد تمجید قرار ندادند). حتی جالب است بدانیم که ساسانیان بنا به دلایل سیاسی در متون خود هیچ یادی از هخامنشیان (و کورش) نکردهاند. در عصر اسلامی هم این بنا مقبره کورش نامیده نشد. بلکه مشهد مادر سلیمان (و مقبره مادر سلیمان) خوانده میشد.[8] اگر هم بالفرض مردم به زیارت آن بنا میرفتند، دلیلی نداشت که والی فارس بخواهد آن را تخریب کند (چه اینکه در فقه اسلامی، اهل کتاب در انجام مناسک دینی آزاد هستند).
- کمیل از یاران نزدیک حضرت علی (علیه السلام) بود [9] و در جنگ صفین در رکاب مولا علی (علیه السلام) علیه معاویه نبرد کرد.[10] چندین تن از بزرگان و علمای اهل سنت نیز به شرافت و وثاقت او رأی داده اند و او را از بزرگان شیعه خوانده اند.[11] کمیل در سال 82 هجری به دست حجّاج کشته شد.[12] وی تا آخرین لحظه عمرش بر محبت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) باقی بود. هنگامی که حجاج (از دشمنان حضرت علی) خواست او را بکشد، کمیل گفت: «آنچه میخواهی انجام ده! همانا مولایم علی از پیش به من خبر داده بود که تو (حجاج) قاتل من هستی»[13] پس حجاج دستور داد که سرش از بدن کمیل جدا کنند. حتی برخی از منابع تاریخی گفته اند که او در محبت علی (علیه السلام) زیاده روی میکرد.[14] او در مواجهه با حجاج با اینکه تحت فشار بود، اما همچنان بر علی (علیه السلام) درود و صلوات میفرستاد تا اینکه در راه ولایت حضرت علی به شهادت رسید.[15] هم اکنون در حوالی کوفه مزار وی زیارتگاه شیفتگان اهلبیت است. جالب است بدانیم که معاویه نیز بسیار از کمیل منزجر بود. او را جادوگر، بدکار و زبان شیطان مینامید.[16]
پس تا اینجا روشن شد که کمیل گماردۀ حضرت علی (علیه السلام) در فیروزآباد یا دیگر نقاط فارس نبود. از سویی مقبرهای که امروزه به نام کورش مشهور شده، در عصر ساسانیان و پس از آن زیارتگاه مردم نبود (و ساسانیان اصولاً نامی از هخامنشیان نمیآوردند). همچنین تخریب معابد و مقدسات اهلکتاب در فقه اسلامی جایز نیست. کمیل نیز ابداً رابطه خوبی با معاویه نداشت و همواره از محبین حضرت علی (علیه السلام) بود. اما پیرامون دعای کمیل…
کمیل در مسجد بصره محضر امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) رسید، و میان این دو سخنانی رد و بدل شد، پس حضرت دعای خضر نبی را به کمیل آموخت و به او فرمود: «ای کمیل، هر شب جمعه این چنین دعا بخوان یا حداقل در زندگیات یکبار هم که شده چنین بخوان. پس بنویس…». آنگاه امام (علیه السلام) دعای خضر نبی (علیه السلام) را به کمیل املاء فرمود و او نوشت.[17] پس این دعا به دعای کمیل مشهور شد.
پینوشت:
[1]. بنگرید به «دینکرد و مشروعیت ازدواج با محارم در آیین زرتشت» و نیز بنگرید به «ازدواجهای برادر-خواهری در آیین زرتشتی»، «ازدواجهای پدر-دختری در آیین زرتشتی» و «ازدواجهای مادر-پسری در آیین زرتشتی».
[2]. بنگرید به «منشأ جنایات انوشیروان».
[3]. بنگرید به «هخامنشیان و بعل!» و «کورش هخامنشی و پرستش مردوک».
[4]. بنگرید به «تخریب لانهی مورچهها، نمونهای از کردار نیک».
[5]. بنگرید به «تحقیر زنان رنجدیده در دین زرتشتی».
[6]. بنگرید به «داستان ایمان آوردن گشتاسپ به زرتشت».
[7]. ابن اثیر جزری، تاريخ كامل بزرگ اسلام و ايران، ترجمه ابوالقاسم حالت و عباس خلیلی، تهران: نشر مؤسسه مطبوعات علمی، ۱۳۷۱. ج 10، ص 194-195.
ابن ابى الحديد معتزلى، شرح نهج البلاغة، قم: انتشارات كتابخانه آيت الله مرعشى، 1404 ه.ق، ج 17، ص 149-150.
[8]. لارنس لاكهارت، انقراض سلسله صفويه، ترجمه: اسماعيل دولتشاهى، تهران: انتشارات علمى و فرهنگ، 1383. ص 294.
سرپرسى سايكس، تاريخ ايران، ترجمه: سيد محمد تقى فخر داعى گيلانى، تهران: نشر افسون، 1380. ج 1، ص 235.
و نیز بنگرید به مقاله «پاسارگاد و مسجد مادر سلیمان».
[9]. شمس الدین الذهبى، تذكرة الحفاظ،بیروت: دار الكتب العلمية، 1998. ج 1، ص 14.
[10]. ابن حجر عسقلانی، لسان الميزان، بیروت: مؤسسة الأعلمي للمطبوعات، 1986. ج 7، ص 346.
ابن حجر عسقلانی، الاصابة فی تمییز الصحابة، بیروت: دارالجیل، 1412 ه.ق، ج5، ص 653.
ابن سعد، الطبقات الكبرى، بیروت: دار صادر، ج 6، ص 179.
[11]. ابن حجر عسقلانی، الاصابة فی تمییز الصحابة، بیروت: دارالجیل، 1412 ه.ق، ج5، ص 653.
ابن حجر عسقلانی، لسان الميزان، بیروت: مؤسسة الأعلمي للمطبوعات، 1986. ج 7، ص 346.
ابن ابى الحديد معتزلى، شرح نهج البلاغة، قم: انتشارات كتابخانه آيت الله مرعشى، 1404 ه.ق، ج 17، ص 149.
[12]. ابن حجر عسقلانی، الاصابة فی تمییز الصحابة، بیروت: دارالجیل، 1412 ه.ق،، ج5، ص 653.
ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، بیروت: دارالفکر، 1998.ج 50، ص 248.
ابن ابى الحديد معتزلى، شرح نهج البلاغة، قم: انتشارات كتابخانه آيت الله مرعشى، 1404 ه.ق، ج 17، ص 149.
[13]. ابن حجر عسقلانی، الاصابة فی تمییز الصحابة، بیروت: دارالجیل، 1412 ه.ق، ج5، ص 653.
[14]. شمس الدين الذهبي، ميزان الاعتدال في نقد الرجال، بیروت: دار الكتب العلمية، 1995. ج 5، ص 502.
[15]. ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، بیروت: دارالفکر، 1998.ج 50، ص 249.
[16]. تاريخ طبری، ترجمه ابو القاسم پاينده، انتشارات اساطير، ۱۳۷۵، ج 6، ص 2198.
[17]. سيد بن طاووس، إقبال الأعمال، تهران: دار الكتب الإسلامية، 1367. ص 706.
همچنین دیگر منابع تاریخی نیز گویای این هستند که این دعا، دعای حضرت خضر (علیه السلام) است که مولا علی (علیه السلام) به کمیل آموخت. بنگرید به: شيخ طوسى، مصباح المتهجد، بیروت: مؤسسه فقه الشيعة، 1411 ه.ق، ص 844