baran

میتوان زیر باران گام برداشت و تا خدا پرواز کرد
  • جستجو 
  • بانوی گیسوحنایی نور نیمه شعبان 
  • تماس  
  • ورود 

یاران ناب

03 مهر 1395 توسط طيبه قيدي
یاران ناب

فرمانده ای امین

درعملیات رمضان تلفات زیادی دادیم . دریک محوربچه های گردان مسیر را اشتباهی ، حدود پانزده بیست کیلومتر جلورفته بودند.

آقامهدی باکری یک نفربرداشت ورفت جلو .آقا عزیز جعفری آمددم نفربر ما وگفت :

” به مهدی بی سیم بزن برگرده ، منطقه ناامنه ، اوضاع اصلا مناسب نیست “

پیام را با بی سیم رساندم .چندباردیگرآقا عزیزپیغام فرستاد که ” بگین مهدی برگرده” دفعه آخر، آقا مهدی پشت بی سیم به من گفت :

” اقای الموسوی! تاتک تک بچه های مردم راازاینجاجمع نکنم ، برنمیگردم عقب “

وتاجایی که توانسته بود زخمی هاوشهدارا به عقب منتقل کرد . نسبت به نیروها تااین حد حساس بود ، می گفت :

” این بچه ها ؛ امانت های مردم اند که دست ماهستند .امانت داری هم خیلی سخته ، شما اگر یک شیء روبهتون بدن وبگن این رو حفظ کن ، چه جوری حفظش می کنین ؟ این بچه ها هم همین طورن . اول باید به اونا برسم بعد به خودمون . یه مدیر اول باید به زیردستش برسه که کجاوچطورزندگی میکنه.”

جان نیروهاش رامثل جان خودش وعزیزانش دوست داشت .

(برگرفته از کتاب نمی توانست زنده بماند ، ص 28)

 

مطلب قبلی
مطلب بعدی
 نظر دهید »

موضوعات: لحظه ای بابهشتیان لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

اردیبهشت 1404
ش ی د س چ پ ج
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30 31    
  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • ازهردری نوشتن
  • سلام برشعبان وانوارش
  • دل نوشته ها
  • انتظار یا...
  • درمحضربزرگان
  • طرح ونقد
  • لحظه ای بابهشتیان
  • حیات طیبه
  • معرفت
  • درسایه ساردعا
  • کلام وحی
  • بهلول عاقل
  • خاطرات
  • محرم

Random photo

زیبای خوش سیما

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • تماس
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس