baran

میتوان زیر باران گام برداشت و تا خدا پرواز کرد
  • جستجو 
  • بانوی گیسوحنایی نور نیمه شعبان 
  • تماس  
  • ورود 

قطعه ای دیگراز بقیع

19 فروردین 1397 توسط طيبه قيدي

روزهای تکراری ایام نوروز درحال سپری شدن بود که باتلنگری دلم بدجور هوایی سامراشد
سُرمَن رائ ؛ خانه مولا ؛ وسرداب مقدس ، نقطه ای که درآن دوری بهترین خلق خدا از شیعیان آغاز شد .
سامرا آکنده است از بوی عطر نرگس ، گویی از اینجا راهی باگل نرگس به بهشت کشیده شده
چقدر اینجا باکربلا هم درد است دردغربت وانتظار
دردی که بادرودیواردودآلود کوچه های بنی هاشم درمدینه به فضا برخاست وازناله های کودکان بیابان زده غروب عاشورا جان گرفت وبافریاد اناالمهدی به پایان میرسد …
هرکجا چشم می اندازی غربتی نهفته درسامرارامی بینی که تورابی اختیار به یاد قطعه ای دورافتاده از بهشتی بنام بقیع می اندازد
یک حیاط خلوت ؛ یک صحن وسرای بازسازی شده کوچک ؛ ویک ضریح پنج گوشه !! که بی اختیار پاهایت رادرکنارگوشه هایش سست میکند وعقده نشستن پای شش گوشه رااینجا خالی میکند و چشمها به قبرهای داخل ضریح می افتد وتداخل نجف ، مدینه وبقیع را به خوبی میبیند .
دل خوشی ازاینکه اینجا زادگاه و خانه مهربانترین پدردنیاست وتو بی اختیار زیرلب زمزمه میکنی :
آقای ماه و خورشید؛ آقای روح و ریحان؛ آقای آب و آیینه؛ آقای زلالی و پاکی؛ آقای جنت و رضا؛ آقای عمق و وسعت؛ آقای رحیم و رحمان؛ آقای جود و سخی؛ آقای فضل و کرم؛ آقای خوبی و مهربانی؛ آقای گل و گلاب؛ آقای …؛ آقای …؛ آقای … می شنوی صدایم را؟ گویی مقابلمی، گویی کنارمی، گویی از رگ گردنم به من نزدیکتری، گویی سرتاسر وجودم مملو از تو شده است؛ پدر و مادرم و خودم و خاندان و داراییم به فداى شما
یا علی بن محمد!
یا حسن بن علی!
چه شیرین است نامهایتان
و بزرگوار است جانهاتان و بزرگ است مقامتان
و برجسته است منزلت و موقعیتتا ن و با وفاست عهدتان و راست است وعده تان
صمیمانه کنارت می نشینم ، گویی دستت را بر سرم نهاده ای و نوازشم می کنی؛
که عادت شما احسان و نیکى و شیوه شما کرم است
گویی زیر باران سرازیر کرمت نشسته ام و سفره معرفتت را بر من گشوده ای؛
خداوند (عالم را) به شما آغاز کرد و به شما نیز ختم کندو بخاطر شما فرو ریزد باران
گویی همه رازهایم برایت فاش است و همه درد و دلهایم آشکار؛
و از هر همدمى غیر از شما دوری می جویم
و البته امیدی ندارم جز به شما خدا گره هایم را بگشاید؛که بخاطر شما خدا بگشاید اندوه را و برطرف کند سختى را
آقای من! هلاک شد هرآنکه به دشمنی با شما گروید و زیانکار شد هر آنکه از شما جدا شد.
آقای من! رستگار شد آنکه به شما تمسک جویید و ایمن گشت هرکه به درگاه شما پناه جویید….
صدای خوشی میپیچد ، صدای اذان ،
وتو از محیط خلوتت جدامیشوی ، … گوش میسپاری به نغمه زیبای اذان، اما انگار اشتباهی شده ، اشهدی درمیان صدای بلند گلدسته ها جاافتاده است
علی ولی خداست واینجا حرم آل علی است ومحل شهادت دوامام از تبارعلی وزادگاه آخرین بازمانده علی اما سخن از خود علی نیست …
نمیدانم نماز بابغض خواندهای یانه ؟! نماز با حس مظلومیت وغربت نمازی باسرازیری اشک وجلوگیری اجباری اشک…
فقط یادم می افتد که پس ازسلام نماز، هق هق گریه است که میماند برای دعای زیرلب اللهم عجل لولیک الفرج …
چشمهایت راببند ، باید بوی نرگس رابابوی یاس وسیب مخلوط کنی وبه خاطر بسپاری …
فرامیرسد لحظه ای که دوست نداری اما اینبارهم باید نگاه برداری ، از بزرگترین گنبد طلایی دنیا ، ووداع کنی وداع …
رهسپارم اما انچه برایم باقی مانده فقط همین است سامراقطعه ای دیگر از بقیع است .

 نظر دهید »

به یاد کاظمین

19 فروردین 1397 توسط طيبه قيدي

چه اضطرابی دامن زمین رافرامیگیرد آنگاه که دلش مزار امام میشود
گویی درآن هنگام دست وپایش می لرزد وازاینکه باید گوهری رادرمیان بگیرد سخت ناخشنوداست .
واکنون ، زمین اینجا چه شرمساراست که پیکر دوامام را ،کنارهم دردل خود جای داده
امامی که نیازمندان راباب الحوائج است والهام بخش صبوری وبردباری
امامی که غل وزنجیر ازبوسه بردست وپای او قداست یافته و سجاده ، ازخیسی اشکهایش معطر گشته و زندان بانان اسیر صفایش شده و حکومت ستم از نستوهی اش به ستوه آمده
هنوز چندقدم اززیارت زائر نگذشته ،
امام دیگری که تنها بیست وپنج بهاربه خوددیده و پرهیزگاری سطری از صحیفه وجودش بوده و جود قطره ای از پیشانی بلندش و از کودکی خبراز اتصالش به دریای علم الهی داده ؛ تورا متحیراز بودن میکند درکنارشان .
دربوسه باران ضریح مقدسشان کلک خیال پرمیکشدبه سوی ایران
ایران که شیرازش حمدمیکند از آنکه احمد درآنجاست
وقمش به خودمیبالد که پایگاه فقاهت وتشیع ، معصومه رادربردارد
وخراسانش راضی است که رضایت را ؛ پسر وپدرت را چون گنجی نفیس در دل خودبه امانت جای داده است .
مرقد نورافشان کاظم آل محمد و جود جواد احمد ، آسمان تیره بغدادرا روشن و دل مظلوم شیعیان راگلشن ساخته و پایگاه علم رارونق بخشیده است
سلام برحرمتان درکاظمین که قبله اهل ولاست ومنزلگه و یادآور عالم آل محمد ؛ رضاست .

 نظر دهید »

به یاد شهید

16 فروردین 1397 توسط طيبه قيدي
به یاد شهید

گفتم کلید قفل شهادت شکسته است !          

یااندراین زمانه درباغ بسته است !

خندید وگفت:ساده نباش ای قفس پرست !

دربسته نیست بال وپرماشکسته است !

سلام برنینوا محراب قبیله عشق ؛ سلام بر چفیه هایی که درسایه روشن  ماه رهاشدند درباد، سلام بردل چاک خرده همسری که چند روز بیشتر طعم همسری رانچشید ، سلام بر عرق های شرمی که بر جبین نشست در هنگام نظاره بر چشمان همیشه منتظر مادر ؛ سلام بر ناتوانی های سخن که هیچ نداشت برای عرض تسلیت به پدر

سلام بر شهید

این روزها همه جا سخن از ستایش توست و قلم فرسایی از ایثارت

من نیز تورامیستایم ، اما نه بخاطر حماسه هایی که آفریدی ؛ نه بخاطر آنکه جایی که باید بی سیم چی میشدی وچندماه کسری سن داشتی التماس دربرابر فرمانده ات تمام وجودت رافرامیگرفت وسپس درخلوت وتنهایی شب غریبانه دست نیاز به سوی عزیز بی نیاز بلند میکردی

تورامی ستایم نه بخاطر پاسداشت غرور ملی ودفاع از خاک مقدس میهن ، ونه بخاطر گذشت از کلاس ودانشگاه واداره واعزامت به خاک ریز و خط مقدم ،

تورا میستایم  نه به بخاطر تمام ذکرهایی که درزمان رشادتها وجنگیدنت برلب داشتی وسربندی برسر

ونه بخاطر زمزمه های یازهرایت درسختی اسارت وشکنجه دشمن و نه بخاطر صبروبردباریت در دورازوطن

تورامیستایم اما نه بخاطر پوتین مچاله شده درخاک که پس از مدتها همراه پلاکی وقطعه لباسی خاک آلود می آیی در این زمانه غفلت زده از جنگ

تورامیستایم اما نه بخاطر جنگیدن تن به تنت دربرابر تانکها وشکستن هیمنه دشمن

تورامیستایم اما نه فقط بخاطر رشادتهایت در فاو و دوکوهه وبستان وچزابه واروند

بلکه فقط بخاطر آن ستودنی شدی که  برسر آرمانت باقی ماندی وبرسر عهد وپیمانت باولی خویش قد خمیده نکردی وسرمشق شدی برای مشق عشق ولایت پذیری و نشان دادی واجابت کردی فراز دعای عهد راکه :

لااحول عنها ولاازول ابدا ؛ اللهم اجعلنی من انصاره واعوانه والذابین عنه والمسارعین الیه فی قضاء حوائجه والممتثلینه لاوامره

وفریادت طنین انداز شد که :

موترزا کفنی شاهرا سیفی مجردا قناتی ملبیا دعوة الداعی فی الحاضروالبادی

تورامیستایم به قدر ثانیه ثانیه هایی که دیگر فرزندان این مرزوبوم در امنیت وآرامش ؛ رشد کردند وافتخار آفریدند

تورا میستایم ای شهید وبه احترام تو تمام قد می ایستم وبه مردم این روزگار می گویم :

به خون بی کفنان می خورم قسم هردم

که بارمن وتوای دوست سخت سنگین است .

 نظر دهید »

معنویت نوین

05 اسفند 1396 توسط طيبه قيدي


جهان با ظهور هر پیامبری تمدن جدیدی ساخته است. تمدن پیامبران برگرفته از آموزه‎های الهی است که براساس طراحی خداوند و متناسب با فطرت بوده است.
در تمام برنامه‎های پیامبران عنصر مبارزه با ظلم ظالمان و انحرافات عقیدتی جایگاه ویژه داشته است. اهمیت مبارزه علیه ظلم اعتقادی به‎گونه‎ای است که پیامبری هم‎چون موسی علیه‎السلام را از کاشانه‎اش می‎راند، عیسی علیه‎السلام را آواره می‎کند و محمد صلی‎الله‎علیه‎وآله را دست به دامان هجرت می‎نماید.
خدایی که با همین پیامبران با بندگانش سخن گفته، البته، نیل را برای موسی می‎شکافد، مسیح را عروج می‌دهد و محمد صلی‎الله‎علیه‎وآله را جاودانه می‎سازد.
جبهه‎ی مخالف پیامبران نیز با در دست گرفتن علم طغیان و پشت سر ارباب بزرگشان، ابلیس، راه بر تمدن فطری پیامبران بستند و هیچ‎گاه از راه‎زنی دست برنداشتند. این قُطّاع طریق راه پیامبران همان‎گونه عمل می‎کنند که روزی در صحنه‎ی قالوا بلی ابلیس در برابر خداوند عمل کرد.
امروز عصر پس از پیامبران است، عصر دوری از منبع وحی، عصر خرافه‎ها و معنویت نوین. مبارزه‎ی ابلیس، این رانده‎شده‎ی درگاه الهی، در دوره‎ی موسی با سحر و جادو، در دوره‎ی عیسی با پزشکی و در دوره‎ی محمد صلی‎الله‎علیه‌وآله با شعر و ادب بود؛ معجزات پیامبران نیز برای تألیف قلوب مردم با همین گزینه‎ها بوده است.
امروز که به غیبت آخرین ذخیره‎ی خداوند عادت کرده‎ایم، عصری است که شیطان راه جدیدی برای مبارزه علیه حق یافته است. تشنگی مردمان را برای درک خدا دیده برایشان خدا را تفسیر می‎کند. برنامه‎ی او بلندمدت است. قرن‌ها قبل، برخی سر کلاس توحیدش نشستند و اورا استادی عاشق یافتند، اسیر مکر و حیله‎اش شدند و به دار اناالحق آویخته، همان که توقیع شریف بر لعنش وجود دارد.
امروز، پیروان همان به اصطلاح شیخ شهید خاک پای ابلیس هم نمی‎شوند و می‎گویند کاری به کار او نداشته باشبد.
زمانی خانقاه ساختند و از مسجد و حسبنیه رفتند که نمازشان بشود سماع و اذانشان غنا. خاتقاه رفتند که گوشه‎ی عزلت بجویند، سبحانی ما اعظم شأنی بگویند و کرامتشان این باشد که اژدها بر دست، سوار بر شیری در بیابان بروند.
امروز، اما، نام خانقاهشان را حسینیه می‎گذارند، شیعیان حضرت امیر علیه‎السلام را می‎ربایند و به آن‌ها می‎گویند در ولایت عدد نیست و هر دوره‌ای ولیّ خودش را دارد و امام زمان تو همین قطب خال به لب است.
بدانیم وقتی محصولات دامداران را می‎خریم، کیک و کلوچه‎ی پچ پچشان را می‌خوریم، برنج محسنشان را در عزاها و عروسی‎هایمان دم می‎کنیم که قد بکشند و آبروداری کنند، سرمایه‎شان را افزون می‎کنیم. آن‎ها با این سرمایه روزی کتاب‎های ادبیاتمان را با درس‎های عین‌القضات و شبلی و بایزید پر می‌کنند و اعتقاد جوانانمان را می‌دزدند، روز دیگر با استکبار دست می‎دهند، مثنوی تفسیر می‎کنند و مساجد و حسینیه‌هایمان را آتش می‌زنند. روز سوم نیز با سرمایه‌ای که برایشان انبار کرده‌ایم، اسلحه می‌خرند و محمدحسین‌هایمان را می‌کشند.
این معنویت نوین عصر ماست، هشیار باشیم.

 نظر دهید »

احد رابشناس

27 دی 1396 توسط طيبه قيدي

میخواهی اورابشناسی ؟! بی رنگ ، بی بو، بی شکل واندازه ؛ آب . مایه نجات هستی وتمام موجودات عالم . اما قصدم شناختن این حلال عمومی نیست .
میخواهی اورابشناسی؟! کروی پیچیده ی دقیقِ لایه لایهِ متشکل از اتمسفر باترکیب درست گازها که حیات انسانها وحیوانات وگیاهان راممکن ساخته ، زمین . اینبارنیز قصدندارم این تنهاسیاره قابل زندگی کهکشان باعظمت رابشناسم . میخواهی اورابشناسی؟!خرده مگیر، قصدم شناساندن میلیونها عنصرومخلوق ریزودرشت دیده وندیده این جهان هستی نیست
اشاره ام به آن امر بدیهی وبی نیاز از اثبات است که نه تنها بابرهان امکان وتقدم ، ونه تنها با نظم معجزه آسای جهان هستی قابل شناخت است که از بیان خودش نیز شناخته میشود . الله
خدایی که نه عالم طبیعت آتئیست است ، نه نماد چوبین وسنگی وآهنین بت پرست ، نه الهه ورب النوع طاغوتیان ، نه پدروپسر مسیحیان ، نه نیک وبد مجوسیان ، ونه یَهُوَی دست نایافتنی یهودیان ونه رب تجسم یافته به هیبت انسانی وهابیان .
الله ؛ اوکه پروردگاری خویش را در ایجاد خلق وترکیب روح های لطیف در اجساد زمخت به نمایش گذاشته وفطرتهای خداجوی
در پی شناخت صفات بی پایانش پیشانی عبودیت برخاک می سایندومیگویند :
بگو حقیقت این است که خدا احد است ، دومی ندارد نه درواقعیت ونه درذهن .
چراکه اگر تصوردومی برای اوشود مستلزم حد ومرزاست وهرآنچه حدومرزداردمحدوداست ودرورای خود محدودکننده ای دارد وباز محدودکننده ای …این روند ادامه می یابد تا بینهایت . اما عقلا میگویند: تسلسل باطل است و وجودی با تسلسل پدیدنمی آید حال آنکه تومیبینی عالم موجوداست وهستی پراز موجودات .
پس به طور حتم هرجاسخن از الله احد است ؛ وجودی است که حدندارد ومحدود نمی باشد .
چه زیبا سخنی است آنجا که بازگو میکنی ، دربرابر گفته های جاهلان دیروز وامروز ؛ که با اشاره به حس شدنی ها ودرک شدنی های دیده ها، خدا نام نهادند و فرستاده ختمی مرتبتش رامورد خطاب قرارداده وگفتند :
“توهم به خدایت که فرامی خوانی اشاره کن تااوراببینیم ودرک کنیم . ” آنگاه فروفرستاده شد : ” قل هوالله احد ” تا ها یش ثابت کند ثابت را و واوش اشاره به پوشیده ازدرک دیده ها ولمس حواسها رابیان نماید و بفهماند که او برتراز آن است که درک ودیده شود. که او ؛
درک دهنده به دیده هاست وایجادکننده حواس ها. اوالله است .
معبودی که آفریده ها در آن حیرانند وبه سوی اوشتابان . اوتنها یگانه ای ست که همگون ندارد و توحید اقرار به یگانگی وهمان تنهایی اومیباشد که نه از چیزی برآمده ونه با چیزی متحد است ودر خدایی اش تنهاست وازویژگیهای مخلوقاتش متعالی ست . و والاترین فرد موحدان امیر مومنان دوست میداشت توحیدرا وبرزبان جاری میساخت یاهویامن لاهوالاهو

 نظر دهید »
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • ...
  • 6
  • ...
  • 7
  • 8
تیر 1404
ش ی د س چ پ ج
 << <   > >>
  1 2 3 4 5 6
7 8 9 10 11 12 13
14 15 16 17 18 19 20
21 22 23 24 25 26 27
28 29 30 31      
  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • ازهردری نوشتن
  • سلام برشعبان وانوارش
  • دل نوشته ها
  • انتظار یا...
  • درمحضربزرگان
  • طرح ونقد
  • لحظه ای بابهشتیان
  • حیات طیبه
  • معرفت
  • درسایه ساردعا
  • کلام وحی
  • بهلول عاقل
  • خاطرات
  • محرم

Random photo

اعتکاف

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • تماس
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس